گفتگو درباره واژه گزارش تخلف انبو نویسه گردانی: ʼNBW انبو. [ اَم ْ ب َ ] (اِ) ۞ در عباسی به سپستان گویند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 272).سپستان . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سپستان شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی انبو انبو. [ اَم ْ ] (اِ) انبوی . رجوع به انبوی شود. دست انبو دست انبو. [ دَ اَم ْ ] (اِ مرکب ) دست انبویه . دستنبویه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ) : یار دست انبو به دستم داد و دستم بو گرفت وه چه دست انب... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود