اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خراسانی

نویسه گردانی: ḴRʼSANY
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) اصرم بن حوشب همدانی خراسانی از روات است . اواز زیادبن سعد و جز او روایت دارد و از او حسن بن ربیع. خراسانی از ضایعکنندگان حدیث است و دارمی می گوید: از یحیی بن معین حال اصرم را در حدیث پرسیدم ، او گفت : اصرم بن حوشب کذابست و خبیث . (از انساب سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
خراسانی . [ خ ُ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به خراسان ، که مشتمل بر بلاد کثیره می باشد. بعقیده ٔ اهل عراق از ری تا مطلع شمس داخل خراسانست . (از ا...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) شمس الدین خراسانی از نویسندگانست . رجوع به قوهستانی شود. (از معجم المطبوعات ).
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) سلیمان بن یسار خراسانی ، مکنی به ابوایوب از بزرگان بود و بشام و مصر می گشت . او از ثقاتی چون ابن عینینه و جز او احاد...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن مروان خراسانی ، مکنی به ابوشیخ . وی از گروهی چون ابن ابی ذیب حدیث کرد و سلیمان بن عبدالرحمان از وی حدیث ...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) عطأبن ابومسلم خراسانی ، مکنی به ابوایوب بعضی او را ابومسعود گفته اند. از راویانست . اسم پدر او را بعضی عبداﷲ و بعضی ...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) مقاتل بن سلیمان خراسانی مولای ازد. اصل او از بلخ بودو سپس ببصره رفت و بدانجا درگذشت . او علم قرآنی که موافق کتاب...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) نهشل بن سعیدبن وردان ، مکنی به ابوعبداﷲ. از اهل نیشابور بود.ولی اصل او از بصریان بوده است . از او داودبن ابی هند و ...
خضر خراسانی . [ خ ِ رِ خ ُ ] (اِخ ) او از شاعران دوره ٔ قاجار بود. رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 110 شود.
شرر خراسانی . [ ش َ رَ رِ خ ُ ] (اِخ ) میرزا عسکر فرزند میرزا هدایة اﷲ حسینی خراسانی است . شعر میسروده و در اواخر زمان سلطان محمد شاه به طهران ...
گل خراسانی . [ گ ِ ل ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) گلی است که آنرا بریان کرده خورند و به عربی طین مأکول و طین نیشابوری خوانند و آن بغا...
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.