اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثقیل

نویسه گردانی: ṮQYL
ثقیل . [ ث َ ] (ع ص ) گران . وزین . سنگین .مقابل خفیف ، سبک . گران سنگ . گران به وزن . || گران جان . آنکه صحبت وی را ناخوش دارند. (منتهی الارب ). خَلنفَع. ناکس . شبشت . شبست . دهلب :
چون بخواند نامه ٔ خود آن ثقیل
داند او که سوی زندان شد رحیل .

مولوی .


- امثال :
کل شی ٔ من الثقیل ثقیل ؛
از گرانان بود گران همه چیز.

(امثال و حکم از قابوسنامه )


|| سخت بیمار. بیماریش سنگین شده . ثاقل . مرد آرمیده . || دیرفعل . || دژگوارد.بدگوارد. که دیرگوارد. بطی ٔ الانهضام . سنگین . دیر هضم . دیرگوار. || نام دردی است که عضو از آن گران معلوم میشود. (غیاث اللغة). ج ، ثِقال و ثُقل و ثُقلاء. || ثقیل الظهر؛ بسیار عیال . || درهم ثقیل ؛ به وزن درهمی و دو دانک در هم بوده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثقیل . [ ث َ ] (اِخ ) نام پسر یکی از سلاطین روم :ابر میسره پور قیصر ثقیل ابر میمنه قیصر و کوس و پیل . فردوسی (لغت نامه ٔ شاهنامه ٔ ولف ص 725)....
نیم ثقیل . [ ث َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) بحر پنجم از هفده بحر اصول در موسیقی قدیم . (از فرهنگ فارسی معین ).
اصول ثقیل . [ اُ ل ِ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از هفده اصول موسیقی ، و اصول را بهندی تال گویند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به اصول شو...
سقیل . [ س َ ] (اِخ ) نام پسر قیصر برادر کتایون به زمان لهراسب و گشتاسب . (ولف ) : ابر میسره پور قیصر سقیل ابر میمنه قیصر و کوس و پیل .فردوسی ...
صقیل . [ ص َ ] (ع ص ) زدوده . (منتهی الارب ). زدوده شده و روشن . (غیاث اللغات ). روشن کرده . مهره زده . مصقول ؛ شمشیر صقیل . (منتهی الارب ). تیغ ...
صقیل . [ ص َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالکمیت الصقیل ... شود.
صقیل . [ ص َ ] (اِخ ) حجاج بن ابی زید واسطی مکنی به ابو یوسف . رجوع به ابویوسف حجاج شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.