اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حاصر

نویسه گردانی: ḤAṢR
حاصر. [ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حَصر و حَصَر. محصورکننده در حصارکننده . بازدارنده . || حصرکننده . شمارنده . || محصور بین حاصرین ....
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حاثر. [ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حثر.
حاسر. [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حسر. برهنه . (منتهی الارب ). || مبارز که زره و خود یا سپر نداشته باشد. (منتهی الارب ). مرد بی خود، مرد بر...
هاصر. [ ص ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شیر. هصر الاسد فریسته ؛ کسرها. (اقرب الموارد). ج ، هواصر.
هاسر. (پهلوی ، اِ) ۞ مقدار یک فرسنگ . در کتاب پهلوی بندهشن ، فصل 26 فقره ٔ 1، درباره ٔ اندازه ٔ هاسر آمده است : «یک هاسر، یک فرسنگ و یک فرس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.