اجازه ویرایش برای همه اعضا

اغمات

نویسه گردانی: ʼḠMAT
اَغْمات‌، شهری‌ قدیم‌ و کوچک‌ در جنوب‌ کشور مغرب‌ حدود 40 کیلومتری‌ جنوب‌ شرقى‌ شهر مراکش‌ که‌ در کنار نهری‌ به‌ نام‌ وادی‌ وریکه‌ یا وادی‌ اغمات‌ واقع‌ است‌ (عنان‌، حاشیه‌، 2/118؛ صدیق‌، 58، 59). نام‌ این‌ شهر در منابع‌، غالباً اَغمات‌ (مثلاً نک: سمعانى‌، 1/320؛ یاقوت‌، 1/225) و به‌ندرت‌ ا¸غمات‌ (نک: عبدالله‌، 171؛ ابن‌ خطیب‌، اعمال‌...، 164، 235) آمده‌ است‌.
منابع‌ تاریخى‌ و جغرافیایى‌ از دو محل‌ متمایز به‌ نامهای‌ اغمات‌ وریکه‌ و اغمات‌ ایلان‌ یا اغمات‌ هیلانه‌ یاد کرده‌اند (ابوعبید، 2/842؛ ابن‌ عذاری‌، 4/15؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، 46؛ نیز نک: یاقوت‌، همانجا؛ قس‌: بیذق‌، 49: اغمات‌ ان‌ وایلان‌؛ همو، 60: اغمات‌ على‌ هیلانه‌). مقدسى‌ این‌ دو را از توابع‌ طرفانه‌، مرکز سوس‌ به‌شمار آورده‌ است‌ (ص‌ 57: لطرفانة اغمات‌ ویلا وریکه‌، نیز 221). اغمات‌ ایلان‌ در مشرق‌ اغمات‌ وریکه‌ و در فاصلة 6 تا 8 میلى‌ آن‌ و، هر دو در دشت‌ واقع‌ بوده‌اند. اغمات‌ وریکه‌ مقر رئیس‌ و اعیان‌ شهر و محل‌ استقرار و توقف‌ بازرگانان‌ و مسافران‌ بوده‌ است‌ (ابوعبید، 2/842 -843؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، همانجا؛ ادریسى‌،1/235). بعداً در زمان‌ على‌ بن‌ یوسف‌، امیر مرابطى‌، یهودیان‌ در اغمات‌ اقامت‌ مى‌کردند، چه‌، به‌ دستور او اقامت‌ و توقف‌ شبانة آنان‌ در مراکش‌ ممنوع‌ بود (ادریسى‌، ابن‌ عبدالمنعم‌، همانجاها؛ ابوالفدا، 124).
یاقوت‌ به‌ نقل‌ از ابن‌ حوقل‌ مردم‌ اغمات‌ را از دیدگاه‌ اعتقادی‌ دو دسته‌ دانسته‌ است‌ که‌ میان‌ ایشان‌ پیوسته‌ جنگ‌ و نزاع‌ بوده‌ است‌ و هر یک‌ در مسجد جامع‌ به‌طور جداگانه‌ نماز مى‌گزارده‌اند: یکى‌ فرقة شیعى‌ «موسویه‌» پیروان‌ ابن‌ وَرصند که‌ تا امامت‌ موسى‌ بن‌ جعفر (ع‌) را پذیرفته‌اند، و دیگر فرقة سنى‌ «مالکیة حشویه‌» که‌ هر دو دسته‌ خویى‌ خشک‌ و خشن‌ داشته‌اند (همانجا؛ نیز نک: ابن‌ حوقل‌، 90، که‌ این‌ مطلب‌ را دربارة مردم‌ سوس‌ آورده‌ است‌)؛ اما گویا این‌ ستیز بعدها از میان‌ رفته‌ بوده‌ است‌ (عبدالمؤمن‌، 1/98). در اغمات‌ مردمى‌ از قبایل‌ بربر صنهاجه‌، مصموده‌ و هواره‌ سکنى‌ داشته‌اند (یعقوبى‌، 116؛ ابوعبید، 2/843؛ ادریسى‌، 1/232؛ یاقوت‌، همانجا).
نزدیک‌ اغمات‌ آبگیری‌ بود که‌ تمام‌ آبهای‌ شهر در آن‌ جمع‌ مى‌شد (زهری‌، 117). به‌سبب‌ خاک‌ خوب‌ و آب‌ کافى‌ و هوای‌ سالم‌، پیرامون‌ آن‌را باغهای‌ انبوه‌ با میوه‌های‌ بسیار و مراتع‌ و مزارع‌ فرا گرفته‌ بود (یعقوبى‌، زهری‌، همانجاها؛ ادریسى‌، 1/233؛ وزان‌، 136؛ قس‌: ابوعبید، 2/843، که‌ از هوای‌ بد، ساکنان‌ زردچهره‌ و عقربهای‌ کشندة آنجا سخن‌ مى‌گوید). به‌ سبب‌ این‌ فراوانى‌، قیمتها ارزان‌ بود و ذبح‌ فراوان‌ دام‌ در آنجا حکایت‌ از انبوهى‌ جمعیت‌ داشت‌ (همانجا). رود نه‌چندان‌ بزرگ‌ اغمات‌ که‌ از کوههای‌ اطلس‌ سرچشمه‌ مى‌گرفت‌، از میان‌ شهر به‌ سمت‌ شمال‌ مى‌گذشت‌ و در مسیر آن‌ آسیابهای‌ گندم‌ قرار داشت‌. گاه‌ چند روز از جریان‌ آب‌ به‌ درون‌ شهر جلوگیری‌ مى‌کردند تا زمینهای‌ زراعى‌ و باغها را آبیاری‌ کنند(همو، 1/238؛ادریسى‌،1/231؛ نیز نک: ابن‌ حوقل‌، 68). آب‌ اغمات‌ تا مراکش‌ نیز هدایت‌ مى‌شد. این‌ آب‌ در نزدیکى‌ اغمات‌ در کانالهای‌ زیرزمینى‌ جریان‌ مى‌یافت‌ (وزان‌، همانجا؛ الحلل‌ الموشیة، 145). ابن‌ خطیب‌ از دو رود که‌ از آب‌ شدن‌ برفها در شهر جریان‌ مى‌یافته‌، و آسیابهای‌ دو سوی‌ آنها سخن‌ گفته‌ است‌. یکى‌ از این‌دو رود از شرق‌ مسجد جامع‌ مى‌گذشت‌ و پلى‌ محکم‌ و ساحلى‌ خرّم‌ داشت‌ ( نفاضة...، 55). در اغمات‌، همچون‌ سوس‌، از درختى‌ به‌ نام‌ هلجان‌ دانه‌ای‌ روغنى‌ به‌ فراوانى‌ به‌دست‌ مى‌آمد که‌ تقریباً نیاز آنان‌ را مرتفع‌ مى‌ساخت‌ (ابوعبید، 2/855 -856).
در ناحیة اغمات‌ که‌ ابن‌ حوقل‌ آن‌ را «رُستاقى‌» بزرگ‌ خوانده‌ است‌ (ص‌ 90)، شهر اغمات‌ موقعیت‌ تجاری‌ ویژه‌ای‌ داشت‌. چنانکه‌ یاد شد، در اغمات‌ وریکه‌ بازرگانان‌ و مسافران‌ ساکن‌ بودند (ابوعبید، 2/842) و بازارهای‌ بزرگ‌، از جمله‌ یکشنبه‌ بازاری‌ داشت‌ که‌ انواع‌ کالاها در آنجا عرضه‌ مى‌ شد (همو، 2/843). از این‌ شهر کالاها به‌ مقصد صحرا بارگیری‌ مى‌شد (حمیری‌، 46). مردم‌ ثروتمند و تاجر پیشة اغمات‌، از قبایل‌ بربر هواره‌، کاروانهای‌ خود را، هر یک‌ متشکل‌ از 70، 80 و یا 100 شتر به‌ سودان‌ مى‌فرستادند. این‌ کاروانها حامل‌ اموال‌ بسیار و کالاهای‌ مختلف‌ مانند مس‌، پارچه‌، جامه‌های‌ پشمى‌، عمامه‌، انواع‌ رشته‌ها از مهره‌های‌ شیشه‌ای‌، صدفها، سنگها، عطرهای‌ گوناگون‌، مصنوعات‌ آهنى‌ و پوستهای‌ دباغى‌ شده‌ بود. اینان‌ در زمان‌ حکومت‌ مرابطون‌ نیز مردمى‌ ثروتمند بودند، لیکن‌ در زمان‌ ادریسى‌ (د 560ق‌) با دست‌ انداختن‌ مصامده‌ بر امور، تا حدودی‌ این‌ ثروتها کاستى‌ گرفته‌ بود (ادریسى‌، 1/232؛ یاقوت‌، همانجا).
اغمات‌ با مراکز مغرب‌ بزرگ‌ روابط تجاری‌ استواری‌ داشت‌. به‌ گفتة ابوعبید بکری‌ مردم‌ اغمات‌ و سوس‌ بیش‌ از همه‌ به‌ کسب‌ درآمد مى‌کوشیدند و زنان‌ و کودکان‌ را نیز به‌ کار وامى‌داشتند (2/855). در شرق‌ سرزمین‌ قمنوریه‌ (قیموریه‌) در کرانة اقیانوس‌ صحرایى‌ بود که‌ راه‌ ارتباطى‌ تجار اغمات‌ و سجلماسه‌ از آنجا مى‌گذشت‌ (ابن‌ عبدالمنعم‌، 488).
منطقة اغمات‌، پیش‌ از اسلام‌، ظاهراً دارای‌ روابطى‌ با روم‌ و یا دست‌ کم‌ متأثر از تمدن‌ رومى‌ بوده‌ است‌. مردمان‌ این‌ شهر که‌ مسیحى‌ بودند، به‌ مقابله‌ با عُقبة بن‌ نافع‌ فهری‌ بیرون‌ نیامدند و در شهر پناه‌ گرفتند. پس‌ از آنکه‌ عقبه‌ والى‌ اموی‌ افریقیه‌ (حک 49 - 55 و 62 -67ق‌) آنجا را مدتى‌ در حصار گرفت‌، به‌ فرمان‌ او گردن‌ نهادند (عبدالحمید، 1/201؛ نیز نک: ابن‌ عذاری‌، 1/27). پس‌ از آن‌ بربرها به‌ اسلام‌ گرویدند و مساجدی‌ در شهرهای‌ آنان‌ ساخته‌ شد. از جمله‌ موسى‌ بن‌ نصیر والى‌ افریقیه‌ (حک 78-96ق‌) مساجدی‌ در اغمات‌ بنا کرد (حسن‌، 48؛ نیز نک: عبدالحمید، 1/231). بعدها ادریس‌ بن‌ ادریس‌ حسنى‌ که‌ در 197ق‌ سلطة خود را بر شهرهای‌ مصامده‌ گسترد، به‌ اغمات‌ درآمد (ابن‌ ابى‌ زرع‌، 50). جانشین‌ او محمد بن‌ ادریس‌ برادران‌ خویش‌ را بر این‌ مناطق‌ گمارد و حکومت‌ اغمات‌ و بلاد مصامده‌ و سوس‌ اقصى‌ را به‌ عبدالله‌، یکى‌ از برادران‌ خود داد (ابن‌ قاضى‌، 1/203؛ ابن‌ ابى‌ زرع‌، 51).
در اوایل‌ سدة 3ق‌ شمار فراوانى‌ از اندلسیان‌ به‌ دنبال‌ حادثة ربض‌ در قرطبه‌ در عصر حکم‌ اموی‌، به‌ اغمات‌ روی‌ آوردند. با انقراض‌ دولت‌ ادریسیان‌، اغمات‌ امارتى‌ تابع‌ حکومت‌ زناتیان‌ شد و امیران‌ مغراوه‌ تا فتح‌ مرابطون‌ بر آنجا حکومت‌ کردند (صدیق‌، 59). در نیمة سدة 5ق‌ مرابطون‌ بر اغمات‌ دست‌ انداختند و دولتى‌ را در آنجا پایه‌ نهادند (نک: یاقوت‌، 1/225). عبدالله‌ بن‌ یاسین‌ که‌ رؤسای‌ بربرهای‌ صنهاجه‌ به‌ اقتدار روحانى‌ او گردن‌ نهادند، در 449ق‌ از سجلماسه‌ آهنگ‌ اغمات‌ وریکه‌ و اغمات‌ هیلانه‌ کرد و شهر اغمات‌ را از دست‌ آخرین‌ امیر دولت‌ کوچک‌ بربری‌ مغراوه‌، لقوط بن‌ یوسف‌ به‌ جنگ‌ خارج‌ ساخت‌ (ابن‌ ابى‌ زرع‌، 129؛ ابن‌ خلدون‌، 6(2)/376، 7(1)/95). وی‌ قبایل‌ مصامده‌ را از جنگ‌ و نزاع‌ بازداشت‌. پس‌ از این‌ موفقیت‌ ابوبکر بن‌ عمر به‌ اشارة عبدالله‌ بن‌ یاسین‌ با لشکری‌ به‌ اغمات‌ وریکه‌ رفت‌ و با برخى‌ از سران‌ قبایل‌ مصامده‌ دیدار کرد و از بعضى‌ قبایل‌ آنجا بیعت‌ گرفت‌ و با پیشوای‌ خود عبدالله‌ چندی‌ در آنجا ماند. بدین‌ترتیب‌ عبدالله‌ بن‌ یاسین‌ تا پیش‌ از مرگ‌ خویش‌ در 451ق‌ بر مناطق‌ وسیعى‌ از جمله‌ سجلماسه‌ و توابع‌ آن‌، اغمات‌، سوس‌ و دیگر شهرها استیلا یافت‌ (ابن‌ عذاری‌، 4/15-16؛ ابوعبید، 2/863؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، 46). جانشین‌ وی‌ ابوبکر بن‌ عمر از مقر خویش‌ اغمات‌، بارها بر قبایل‌ برغواطه‌ و شهرهای‌ اطراف‌ تاخت‌ و کارگزارانى‌ بدانجا فرستاد. وی‌ در اغمات‌ با زینب‌ نفزاوی‌ زن‌ پیشین‌ لقوط که‌ به‌ ساحری‌ مشهور بود، ازدواج‌ کرد (ابن‌ ابى‌ زرع‌، 133-134؛ ابن‌ عذاری‌، 4/18؛ ابن‌ خلدون‌، 6(2)/376). بعداً که‌ یوسف‌ بن‌ تاشفین‌ قدرت‌ خود را از مراکش‌ به‌ تمام‌ شهرهای‌ غربى‌ بسط داد، ابوبکر بن‌ عمر زمام‌ کارها را در صحرا به‌ او تسلیم‌ داشت‌ و در 465ق‌ به‌ اغمات‌ بازگشت‌ (ابن‌ عذاری‌، 4/24). اما چندی‌ بعد در 469ق‌ پسر او ابراهیم‌ به‌ هوای‌ بازیافتن‌ ریاست‌ پدر با مردانى‌ بسیار از لمتونه‌، نزدیک‌ اغمات‌ موضع‌ گرفت‌، ولى‌ فرستادة یوسف‌ او را از این‌ تصمیم‌ بازداشت‌ (همو، 4/29). یوسف‌ بن‌ تاشفین‌ در دورة دراز امارت‌ خویش‌ (453-500ق‌) تا پیش‌ از تأسیس‌ مراکش‌ سالها در اغمات‌ حکم‌ راند (ابن‌ قنفذ، 101). وی‌ طى‌ فتوح‌ خود در اندلس‌ که‌ دولتهای‌ محلى‌ چندی‌ را برچید، در رجب‌ 483 عبدالله‌ بن‌ بلقین‌، آخرین‌ امیر زیری‌ غرناطه‌، و در رجب‌ 484ق‌ معتمد بن‌ عباد امیر اشبیلیه‌ را گرفت‌ و به‌ اغمات‌ فرستاد (عبدالله‌، 171؛ ضبى‌، 32؛ ابن‌ عذاری‌، 4/122؛ ابن‌ خطیب‌، اعمال‌، 163-164، نفاضة، 56؛ نیز نک: یاقوت‌، همانجا). معتمد تا مرگ‌ خویش‌ (488ق‌) در اغمات‌ محبوس‌ بود (ابن‌ اثیر، 9/288، 10/190). ابن‌ خطیب‌ دیوانى‌ به‌ خط او را که‌ پس‌ از خلع‌، در شهر اغمات‌ تألیف‌ کرده‌، و در آن‌ احوال‌ خویش‌ را بیان‌ داشته‌، دیده‌ بوده‌ است‌ ( اعمال‌، 235؛ نیز نک: ابن‌ ابار، الحلة...، 2/55). امیرعبدالله‌ زیری‌ نیز در ایام‌ بازداشت‌ خود بدانجا تاریخى‌ تدوین‌ کرد(نک: ابن‌خطیب‌، همانجا؛ الحلل‌الموشیة، 71) که‌ با نام‌ مذکرات‌ به‌کوشش‌ لوی‌ پرووانسال‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
در آغاز سال‌ 470ق‌، یوسف‌ بن‌ تاشفین‌ شهر مراکش‌ را در 12 میلى‌ شمال‌ اغمات‌ طرح‌ افکند. این‌ شهر به‌ تدریج‌ از بزرگ‌ترین‌ شهرهای‌ مغرب‌ اقصى‌ و پایتخت‌ دولت‌ مرابطون‌ شد (ادریسى‌، 1/233-234؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، 540؛ قس‌: یاقوت‌، 1/225؛ ابن‌ سعید، 59). به‌ این‌ ترتیب‌ اغمات‌ که‌ زمانى‌ آبادترین‌ و بزرگ‌ترین‌ شهر مغرب‌ بود (یاقوت‌، همانجا)، با تأسیس‌ مراکش‌، مرکزیت‌ خود را از دست‌ داد و تابع‌ شهر جدید شد (ابن‌ سعید، همانجا؛ ابوالفدا، 135؛ مراکشى‌، 246؛ برای‌ روایات‌ دیگر دربارة تاریخ‌ بنای‌ مراکش‌، نک: ابن‌ عذاری‌، 4/19، 123؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، همانجا؛ وزان‌، 129؛ ابن‌ قنفذ، 102؛ الحلل‌ الموشیة، 15-16).
در زمان‌ مرابطون‌، اغمات‌ از مراکز مهم‌ تصوف‌ در غرب‌ اسلامى‌، و دارای‌ رباطهای‌ فراوان‌ بود و گرایندگان‌ به‌ زهد و تصوف‌ از اطراف‌ افریقیه‌ و قیروان‌ بدانجا روی‌ مى‌آوردند (دندش‌، 450؛ صدیق‌، 59).
ابن‌ تومرت‌ پیشوای‌ موحدون‌ در آغاز حرکت‌ تبلیغى‌ خویش‌ و در زمان‌ على‌ بن‌ یوسف‌ امیر مرابطى‌، از مراکش‌ به‌ اغمات‌ ایلان‌ و سپس‌ به‌ اغمات‌ وریکه‌ رفت‌ و در جامع‌ آنجا مدرس‌ شد؛ آنگاه‌ به‌ شهرهای‌ دیگر رفت‌ و به‌ دعوت‌ پرداخت‌ و مردانى‌ را پیرامون‌ خود فراهم‌ آورد (بیذق‌، 49-50؛ الحلل‌ الموشیة، 101) و سپس‌ سپاهى‌ از یاران‌ فداکار خویش‌ برای‌ مصاف‌ با مرابطون‌ به‌ کوههای‌ اغمات‌ فرستاد، اما آنان‌ شکست‌ خوردند و کشتة بسیار دادند (ابن‌ اثیر، 10/576)؛ ولى‌ در نبرد شدید دیگر که‌ در این‌ منطقه‌ روی‌ داد، وی‌ بر مرابطون‌ پیروز آمد (نک: ابن‌ ابى‌ زرع‌، 177، 178؛ ابن‌ خلدون‌، 6(2)/471؛ الحلل‌ الموشیة، 112). پس‌ از چندی‌ گروهى‌ از سپاهیان‌ اغمات‌ در لشکرکشى‌ به‌ مراکش‌ و محاصرة نافرجام‌ آنجا ابن‌ تومرت‌ را همراهى‌ کردند (بیذق‌، 60؛ ابن‌ اثیر، 10/576 -577؛ ابن‌ عذاری‌، 4/75). پس‌ از این‌ شکست‌، و مرگ‌ ابن‌ تومرت‌، وقتى‌ عبدالمؤمن‌ بن‌ على‌ به‌ حکومت‌ موحدون‌ رسید، در 524ق‌ اغمات‌ را در محاصره‌ گرفت‌ و در مصاف‌ با سپاهیان‌ على‌ بن‌ یوسف‌ آنان‌ را به‌ هزیمت‌ راند (ابن‌ عذاری‌، 4/84). به‌ این‌ترتیب‌، از آغاز سدة 6ق‌ موحدون‌ با دعوتى‌ گسترده‌ و جنگهایى‌ پى‌گیر با مرابطون‌، بر قلمرو آنان‌ دست‌ انداختند. اغمات‌ پایتخت‌ پیشین‌ مرابطون‌ از شهرهایى‌ بود که‌ تا مدتها بعد همچنان‌ شکوفایى‌ خود را حفظ کرد، چنانکه‌ در دورة موحدون‌، مراکش‌ دوم‌ نامیده‌ مى‌شد (وزان‌، 135-136). در دوره‌های‌ بعد بود که‌ اغمات‌ راه‌ انحطاط پیمود. ابن‌ خطیب‌ (د 776ق‌) که‌ در قرن‌ 8ق‌ در بلاد مغرب‌ در تبعید به‌سر مى‌برد، در دیدار از اغمات‌ وصف‌ مفصلى‌ از این‌ شهر به‌ دست‌ داده‌ است‌. وی‌ پس‌ از بیان‌ موقع‌ طبیعى‌ اغمات‌، از باروی‌ سرخ‌ فام‌، خندق‌ و مسجد جامع‌ یاد کرده‌ است‌. به‌گفتة وی‌ مسجد جامع‌ بنایى‌کهن‌ و حیاطى‌بزرگ‌ و گلدسته‌ای‌مخروطى‌ شکل‌ داشت‌ که‌ مایة شهرت‌ و شگفتى‌ بود؛ چنانکه‌ کاخهای‌ سلطانى‌ نیز درخور توجه‌ بود. ولى‌ به‌ گفتة همو در نتیجة آشوبهای‌ پیاپى‌ ویرانى‌ به‌ شهر راه‌ یافته‌ بود ( نفاضة، 55 -56). دو قرن‌ بعد در زمان‌ وزان‌ (د ح‌ 957ق‌) اغمات‌ دیگر سخت‌ بى‌رونق‌ شده‌ بود. وی‌ آنجا را جایگاه‌ وحوش‌ و پرندگان‌خوانده‌، گوید در دژ،جز زاهدی‌ با 100تن‌ از مریدانش‌ زندگى‌ نمى‌کند (وزان‌، 136).
در ربع‌ اول‌ سد ة 14ق‌ شمار ساکنان‌ اغمات‌ به‌ 6 هزار تن‌ رسید که‌ حدود هزار تن‌ آنان‌ یهودی‌ بودند (خانجى‌، 1/311). عنان‌ که‌ در 1956م‌ از اغمات‌ دیدن‌ کرده‌، آنجا را روستایى‌ کوچک‌ در نزدیک‌ مراکش‌ و بلندیهای‌ پوشیده‌ از برف‌ اطلس‌ خوانده‌ است‌ که‌ باغهای‌ زیتون‌ و انجیر آن‌ را فرا گرفته‌اند و ساکنان‌ آن‌ بیش‌ از 3 هزار نفر نیستند ( دول‌...، 351). در بیرون‌ این‌ روستا، در میان‌ آثار و خرابه‌هایى‌ که‌ از شهر کهن‌ برجای‌ مانده‌ است‌، قبر معتمد بن‌ عباد قرار دارد که‌ دیواری‌ کوچک‌ آن‌ را احاطه‌ کرده‌ است‌. در 1960م‌ ضریحى‌ بر قبر او ساخته‌ شد (همانجا؛ صدیق‌، 59).
آنچه‌ در کتب‌ تراجم‌ خاصه‌ منابع‌ اندلسى‌ آمده‌ است‌، حکایت‌ از این‌ دارد که‌ اغمات‌ یک‌ مرکز کاملاً فعال‌ فرهنگى‌ بوده‌ است‌ ( 2 و علما و فقهای‌ بسیاری‌ از آنجا برخاسته‌اند و یا در پى‌ اوضاع‌ نابسامان‌ افریقیه‌ و اندلس‌ از شهرهای‌ قیروان‌ و قرطبه‌ بدانجا کوچیده‌اند. از این‌ افراد ابوهارون‌ موسى‌ بن‌ عبدالله‌ اغماتى‌ فقیه‌ و مناظره‌گر را مى‌توان‌ نام‌ برد که‌ به‌ سرزمینهای‌ شرقى‌ سفر کرد و سالها بعد در 516ق‌ به‌ سمرقند درآمد و یک‌ سال‌ بعد در همانجا درگذشت‌ (سمعانى‌، 1/320-321؛ برای‌ دیگر علما، نک: ابن‌ زیات‌، 61، 68، 83، 92؛ ابن‌ ابار، المعجم‌...، 99، 321؛ ابن‌ خطیب‌، نفاضة، 63، 66؛ ابن‌ قاضى‌، 1/251، 254).
مآخذ: ابن‌ ابار، محمد، الحلة السیراء، به‌کوشش‌ حسین‌ مونس‌، قاهره‌، 1985م‌؛ همو، المعجم‌ فى‌ اصحاب‌ القاضى‌ الامام‌ ابى‌ على‌ الصدفى‌، مادرید، 1885م‌؛ ابن‌ ابى‌ زرع‌، على‌، الانیس‌ المطرب‌، رباط، 1972م‌؛ ابن‌ اثیر، الکامل‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، بیروت‌، 1979م‌؛ ابن‌ خطیب‌، محمد، اعمال‌ الاعلام‌، به‌کوشش‌ لوی‌ پرووانسال‌، بیروت‌، 1956م‌؛ همو، نفاضة الجراب‌، به‌کوشش‌ احمد مختار عبادی‌، قاهره‌، دارالکاتب‌ العربى‌؛ ابن‌ خلدون‌، العبر؛ ابن‌ زیات‌، یوسف‌، التشوف‌ الى‌ رجال‌ التصوف‌، به‌کوشش‌ ادولف‌ فور، رباط، 1958م‌؛ ابن‌ سعید مغربى‌، على‌، بسط الارض‌ فى‌ الطول‌ و العرض‌، به‌کوشش‌ خوان‌ ورنت‌، تطوان‌، 1958م‌؛ ابن‌ عبدالمنعم‌ حمیری‌، محمد، الروض‌ المعطار، به‌کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، 1975م‌؛ ابن‌ عذاری‌، احمد، البیان‌ المغرب‌، ج‌ 1، به‌کوشش‌ ج‌. س‌. کولن‌ و لوی‌ پرووانسال‌، بیروت‌ 1983م‌، ج‌ 4، به‌کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، 1967م‌؛ ابن‌ قاضى‌ مکناسى‌، احمد، جذوة الاقتباس‌، رباط، 1973م‌؛ ابن‌ قنفذ، احمد، الفارسیة، به‌ کوشش‌ محمد شاذلى‌ نیفر و عبدالمجید ترکى‌، تونس‌، 1968م‌؛ ابوعبید بکری‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌کوشش‌ ا. وان‌ لون‌ و ا. فره‌، تونس‌، 1992م‌؛ ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌کوشش‌ رنو و دوسلان‌،، پاریس‌، 1840م‌؛ ادریسى‌، محمد، نزهة المشتاق‌، قاهره‌، مکتبة الثقافة الدینیه‌؛ بیذق‌، على‌، اخبار المهدی‌ بن‌ تومرت‌، به‌کوشش‌ عبدالحمید حاجیات‌، الجزائر، 1986م‌؛ حسن‌، ابراهیم‌ حسن‌، انتشار الاسلام‌ و العروبة فیمایلى‌ الصحراء الکبری‌، قاهره‌، 1957م‌؛ الحلل‌ الموشیة، به‌کوشش‌ سهیل‌ زکار و عبدالقادر زمامه‌، دارالبیضاء، 1399ق‌/1979م‌؛ خانجى‌، محمدامین‌، منجم‌ العمران‌، قاهره‌، 1325ق‌/1907م‌؛ دندش‌، عصمت‌ عبداللطیف‌، الاندلس‌ فى‌ نهایة المرابطین‌ و مستهل‌ الموحدین‌، بیروت‌، 1408ق‌؛ زهری‌، محمد، الجغرافیة، به‌کوشش‌ محمد حاج‌ صادق‌، قاهره‌، مکتبة الثقافة الدینیه‌؛ سمعانى‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، حیدرآباد دکن‌، 1382ق‌/1962م‌؛ صدیق‌ بن‌ عربى‌، المغرب‌، بیروت‌، 1404ق‌/1984م‌؛ ضبى‌، احمد، بغیة الملتمس‌، مادرید، 1884م‌؛ عبدالحمید، سعد زغلول‌، تاریخ‌ المغرب‌ العربى‌، اسکندریه‌،المعارف‌؛ عبدالله‌زیری‌، مذکرات‌، به‌کوشش‌ لوی‌پرووانسال‌، قاهره‌، 1955م‌؛ عبدالمؤمن‌ بن‌ عبدالحق‌، مراصد الاطلاع‌، به‌کوشش‌ على‌ محمد بجاوی‌، بیروت‌، 1373ق‌/1954م‌؛ عنان‌، محمدعبدالله‌، حاشیه‌ بر الاحاطة فى‌ اخبار غرناطة ابن‌ خطیب‌، قاهره‌، 1394ق‌؛ همو، دول‌ الطوائف‌، قاهره‌، 1380ق‌/1960م‌؛ مراکشى‌، عبدالواحد، المعجب‌، به‌کوشش‌ محمد سعید عریان‌ و محمد عربى‌ علمى‌، قاهره‌، 1368ق‌/1949م‌؛ مقدسى‌، محمد، احسن‌التقاسیم‌، به‌کوشش‌دخویه‌، لیدن‌،1906م‌؛ وزان‌، حسن‌، وصف‌ افریقیا، ترجمة محمد حجى‌ و محمد اخضر، بیروت‌، 1983م‌؛ یاقوت‌، معجم‌ البلدان‌، بیروت‌، 1399ق‌/1979م‌؛ یعقوبى‌، احمد، البلدان‌، نجف‌، 1337ق‌/1918م‌؛ نیز: . 2 EI
محمدرضا ناجى‌
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اغمات . [ ] (اِخ ) نام قصبه ایست در مغرب اقصی یعنی کشور مراکش . دراوائل ظهور اسلام شهر بزرگی بوده و دارای باغها و باغچه های سرسبز و بسیار...
اغماط. [ اِ ] (ع مص ) پیوسته بودن و برچسبیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیوسته و لازم شدن . (از اقرب الموارد). || پیوسته...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.