اجازه ویرایش برای همه اعضا

صادق چوبک

نویسه گردانی: ṢADQ CWBK
صادق چوبک نویسنده ایرانی زاده (تیر ۱۲۹۵ بوشهر تیر ۱۳۷۷برکلی).

وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.

از روی رمان تنگسیر فیلمی به همین نام با بازی بهروز وثوقی ساخته شده‌است.

اکثر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می‌شد سراغ شخصیت‌ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می‌دادند و به شدّت ره به تاریکی می‌بردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می‌دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی‌دهد. از این منظر طبقهٔ فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می‌شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می‌رود.[۱]

جسد وی به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد.

محتویات [نمایش]
زندگی [ویرایش]

صادق چوبک، در سال ۱۲۹۵ هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد. پدرش تاجر بود، اما به دنبال شغل پدر نرفت و به کتاب روی آورد. در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند. در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. اولین مجموعه و داستانش را با نام «خیمه شب بازی» در سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. در این اثر و «چرا دریا طوفانی شد» (۱۳۲۸) بیشتر به توصیف مناظر می‌پردازد، ضمن اینکه شخصیت‌های داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز به تصویر کشیده می‌شود. اولین اثرش را هم که حاوی سه داستان و یک نمایشنامه بود، تحت عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» به چاپ سپرد. آثار دیگر وی که برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمانهای «تنگسیر» و «سنگ صبور» بود. تنگسیر به ۱۸ زبان ترجمه شده و امیر نادری، فیلمساز معروف ایرانی، در سال ۱۳۵۲ بر اساس آن فیلمی به همین نام ساخته‌است. در «سنگ صبور» جریان سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف بکار گرفته شده‌است، این اثر بحث‌های یادی را در محافل ادبی آن زمان برانگیخت. دیگر آثار داستانی چوبک عبارت‌اند از: چراغ آخر (مجموعه هشت داستان کوتاه)، روز اول قبر (مجموعه ده داستان کوتاه). چوبک به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت. وی قصه معروف «پینوکیو» را با نام «آدمک چوبی» به فارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو» نیز به همت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشره اش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانه‌ای به نام «مهپاره» بود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر گردید. چوبک از اولین کوتاه نویسان قصه فارسی است و پس از محمد علی جمالزاده و صادق هدایت، می‌توان از او به عنوان یکی از پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد.

در سنگ صبور قصه را از زبان شخصیت‌های مختلف می‌خوانیم، نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملاً تازگی داشت. وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت‌ها ناگزیر بود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می‌شد. در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن می‌گوید؛ کودک، کودکانه می‌اندیشد و کودکانه هم حرف می‌زند، زن زنانه فکر می‌کند و زنانه هم حرف می‌زند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت‌ها به بهترین وجه شکل می‌گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد می‌شود که در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان می‌دهد. وی در توصیف واقعیت‌های زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی‌های آثار وی است. چوبک را به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری‌ها و درون بینی‌ها، رئالیست افراطی وگاهی حتی ناتورالیست خوانده‌اند. آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتاب‌های مختلفی از جمله «قصه نویسی» (رضا براهنی)، «نویسندگان پیشرو ایران» (محمد علی سپانلو)، «صد سال داستان نویسی در ایران» (حسن عابدینی) و «نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران»(علی اکبر کسمایی)، نوشته‌هایش تحلیل شده‌اند. چوبک در سال ۷۳ خود را بازنشسته کرده و راهی انگلستان وسپس امریکا شد. صادق چوبک در اواخر عمر بینایی اش را از دست داد و در اوایل تابستان (۱۳ تیر) ۱۳۷۷، در برکلی آمریکا درگذشت و بنا به وصیتش یادداشت‌های منتشر نشده اش را سوزاندند. همچنین بنا به در خواست خودش جسدش را نیز سوزانیدند.

آثار چوبک [ویرایش]

برخی منتقدان صادق چوبک را در زمره نویسندگان ناتورالیست دانسته‌اند. سیاهی‌ها و زشتی‌های جامعه در آثار او با زبانی ساده، به روشنی ترسیم شده‌است.

کتاب‌شناسی [ویرایش]

مجموعه داستان [ویرایش]
خیمه‌شب‌بازی (۱۳۲۴)
این مجموعه علیرغم محوبیت بسیاری که درمدت کوتاهی پیدا کرد، بخاطر داستان«اسائه ادب» ازاین مجموعه، تا ده سال بعد اجازه تجدید چاپ نداشت.

نفتی،
گل‌های گوشتی،
عدل،
زیر چراغ قرمز،
آخرشب،
مردی درقفس،
پیراهن زرشکی،
مسیو الیاس،
اسائه ادب (تقدیم به صادق هدایت)،
بعدازظهر آخر پاییز (تقدیم به مسعود فرزاد)،
یحیی.





.. مجموعه روز اول قبر:(۱۳۴۴)
گورکن، چشم شیشه‌ای، دسته گل، یک چیز خاکستری، پاچه خیزک، روز اول قبر، همراه، عروسک فروشی، یک شب بیخوابی، همراه(به شیوه‌ای دیگر)، هفخط (نمایش).



چراغ آخر (۱۳۴۴)
چراغ آخر،
دزد قالپاق،
کفترباز،
بچه گربه‌ای که چشمانش باز نشده بود،
اسب چوبی،
آتما، سگ من،
توپ لاستیکی،
دوست.
پریزاد و پریماه


تک داستان‌ها:

انتری که لوطیش مرده بود(۱۳۲۸)،
تنگسیر،
چرا دریا طوفانی شد،
سنگ صبور،
عمرکشون،
قفس.

رمان [ویرایش]
سنگ صبور (۱۳۴۵)
تنگسیر (۱۳۴۲)
ترجمه [ویرایش]
آدمک چوبی (ترجمه)
غراب (ترجمه)
مهپاره (ترجمه)
درباره صادق چوبک [ویرایش]

نقد و تحلیل و گزیده داستان‌های صادق چوبک، حسن محمودی، نشر روزگار، ۱۳۸۲
نقد آثار صادق چوبک، دستغیب عبداللعی، ۱۳۱۰، تهران، پازند
پانویس [ویرایش]

↑ مهدی یزدانی خرم، «کشف دوزخ- چوبک، ایدهٔ رئالیست بودن»، هفته نامهٔ شهروند امروز، سال سوم، شماره ۵۴، صفحه ۱۲۰
منبع [ویرایش]

زندگینامه صادق چوبک در سایت جشن کتاب
سایت آفتاب
پایگاه گردآوری و تنظیم آثار چوبک
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به صادق چوبک در ویکی‌گفتاورد موجود است.
رده‌های صفحه: اهالی بوشهرایرانیان مقیم آمریکاداستان‌نویسی جنوبدانش‌آموختگان دبیرستان البرزدرگذشتگان ۱۳۷۷درگذشتگان ۱۹۹۸ (میلادی)رمان‌نویسان اهل ایرانزادگان ۱۲۹۵زادگان ۱۹۱۶ (میلادی)مترجمان اهل ایراننویسندگان اهل بوشهرنویسندگان داستان کوتاه اهل ایران

دیــــــــــــگر

ـ "راجع به گوهر و جهانسلطون و کاکل زری و بدبختیهای گوهر تو خونه حاج اسماعیل و زنهای دیگه جاج اسماعیل بنویس."
ـ "تو می دونی برای نوشتن زندگی آلوده و چرک این چند نفر آدم ناچاره چه لغات و کلمات طرد شده ای رو کاغذ بیاره؟ اونوخت جواب مردم رو چی بدم؟ آخه شاش و گه و چرک و خون و فحش بده آدم رو کاغذ بیاره."
مطالب مرتبط
'با چراغ و آینه'، کدکنی، شاملو و غوغای بت پرستان
اصغر الهی، درخت سبز عاشق یک نسل
زنی با قامت بلند، قدمهای استوار و سیگاری در دست؛ در اندوه مرگ سیما کوبان
موضوعات مرتبط
گزیده ها
ـ "پس گوهر و کاکل زری و بلقیس و جهان سلطون اصلا وجود ندارن؟ اینا همشون سورمه خفا به چشم کشیدن و نباید کسی اونا رو ببینه؟ اگه جهان سلطون افلیج و زمین گیره و چن ساله از تو جاش تکون نخورده و زیرش از شاش و گه و کرم لپر میزنه آیا باید بنویسی در بستری از گل سرخ خوابیده و با فرشتگان آسمانی هم آغوش است؟... اینا وجود دارن و نفس میکشن و زندگیشون همینه که میبینی و خودتم توشون هستی و باید همین جور که هس نشونشون بدی و زبون خودشون تو دهنشون بذاری و هر کلمه و لغتی که بکارشون میخوره بکار بزنی و با ترازوی خودشون وزنشون کنی."
ـ "مگه نمی بینی زندگی گوهر و جهان سلطون چه جوره؟ سروکارشون با چیه؟ تو بهشت زندگی میکنن؟ تو پر قو غلت میزنن؟ تو میخوای زبون سعدی رو تو دهن اونا بذاری؟ اینا زندگیشون اینه که میبینی و زبونشونم همینه که از صب تا شوم میشنوی. تو منتظری جهان سلطون از فلسفه ملاصدرا حرف یزنه؟ تو یادت رفته حقایقی هم هست اگه بخوای چشاتو ببندی و نخوای حقیقت رو ببینی انوخت نویسنده هم باشی که نمیشه."
ـ "راس گفتی بالاخره مملکت همه جور آدم لازم داره. هم نویسنده متعینین و متعینات میخواد و هم نویسنده گداها . منم اگه خواستم نویسنده بشم میشم نویسنده گداها. این همه نویسنده داریم که ..... نه از گوهر و جهان سلطون خبر دارن و نه میدونن یه همچو موجوداتی هم هس و نه زبون اونا رو میدونن"
"رمان سنگ صبور. نقل احمد آقا. گفت و گوی احمد آقا با همزاد درونی"
ادبیات ترسو و شجاعت "نویسنده گداها"
زندگی نامه چوبک
صادق چوبک در سال ۱۳۲۰ در بوشهر متولد شد. نخستین مجموعه داستان او با عنوان خیمه شب بازی در ۱۳۲۴ و مجموعه داستان انتری که لوطیش مرده بود در سال ۱۳۲۸ منتشر شدند.
چوبک از دوستان هدایت بود و برخی آثار او در مجله سخن خانلری منتشر شدند. صادق چوبک از همان آغاز به تیغ سانسور گرفتار آمد و کتاب خیمه شب بازی او پس از ده سال توقیف با حذف داستان اسائه ادب، نقدی طنزآمیز بر قدرت سیاسی آن روزگار، در سال ۱۳۳۴ تجدید چاپ شد.
چوبک یک بار برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد به آمریکا و یک بار به دعوت کانون نویسندگان شوروی سابق به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان سفر کرد.
او، پینوکیو اثر کارو کولودی را با عنوان آدمک چوبی و شعر غراب ادگار الن پو را ترجمه و در ۱۳۳۸ منتشر کرد.
در سال ۱۳۴۱ فروغ فرخ زاد بر اساس داستان "چرا دریا توفانی شد" چوبک ساختن فیلمی را آغاز کرد که ناتمام ماند .
در سال ۱۳۴۲ رمان تنگسیر منتشر شد و چند سال بعد امیرنادری بر اساس این رمان فیلم موفق تنگسیر را ساخت.
مجموعه داستان های چراغ آخر و روز اول قبر در سال ۱۳۴۴و رمان سنگ صبور در سال ۱۳۴۵ منتشر شدند.

صادق چوبک در سال های انقلاب به آمریکا مهاجرت و در سال ۱۳۷۱ ترجمه ای با عنوان مهپاره منتشر کرد.
او در سال ۱۳۷۷ در امریکا درگذشت.
ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، در زمینه نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی، نقد مذهب و شکستن چارچوب های محدود "زبان مودب مرسوم" ترسو، محافظه کار و مصلحت گرا است اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصه ها چندان پربار است که محافظه کاری مرسوم را جبران می کند.
در همه تحلیل هائی که در دهه های سی، چهل و پنجاه و در سه دهه اخیر در باره چوبک منتشر شدند، و اغلب خلاقیت او را در داستانی کردن زبان لایه های فرودست جامعه و استادی او را در برکشیدن موقعیت عینی، ذهنیت، فرهنگ و زبان این لایه ها به داستان می ستایند، یکی از شاخصه های مهم چوبک در عرصه زبان واقعی نادیده مانده و نقل ها از آثار چوبک با سه نقطه به جای کلمات اصلی مشخص می شوند.
آثار چوبک در سه دهه گذشته نیز به دلیل نقد ریشه ای مذهب و به کارگیری هنرمندانه زبان مردم ممنوع الچاپ بوده و جمهوری اسلامی کوشیده است تا او را از تاریخ فرهنگ معاصر ایران حذف یا اخراج کند.
اما صادق چوبک، یا احمدآقای رمان سنگ صبور که می خواست "نویسنده گداها" باشد، به رغم سه نقطه ها و تلاش حکومت، از فصل های خلاق ادبیات داستانی ایران است هرچند داستان نویسی فارسی، به ویژه در سه دهه اخیر، از شجاعت و دستاوردهای او در عرصه زبان، طرح داستانی مفاهیم هستی شناسانه و موقعیت لایه های فرودست و نقد خرافه و مذهب دور شده است.
زبان بی ادب، نقد مذهب و داستان چند صدائی
"آثار چوبک در سه دهه گذشته نیز به دلیل نقد ریشه ای مذهب و به کارگیری هنرمندانه زبان مردم ممنوع الچاپ بوده و جمهوری اسلامی کوشیده است تا او را از تاریخ فرهنگ معاصر ایران حذف یا اخراج کند."
صادق چوبک در اغلب آثار خود، و به ویژه در دو مجموعه داستان خیمه شب بازی و انتری که لوطیش مرده بود و در رمان سنگ صبور، محروم ترین و فقیرترین لایه های جامعه ایرانی، برخی از مهم ترین مفاهیم فلسفی و هستی شناختی و عمیق ترین عواطف بشری را به داستان هائی برکشید که بر ساختارهای موجز و منسجم، پیرنگ های سنجیده، جذاب و پرکشش، فضا و شخصیت سازی های استادانه، کشف ذهنیت و خلق زبان های متفاوت و متناسب با هویت، سن و سال، پایگاه اجتماعی، روان شناسی، فرهنگ و زندگی شخصیت های گوناگون داستان بنا شده اند.
کشف فضاها و قلمروهای کشف ناشده، آگاهی گسترده بر جامعه و فرهنگ، شناخت عمیق از لایه های تهی دست و اسیر خرافه، شجاعت در داستانی کردن زبان زنده و جذب واژه ها، عبارت ها و اصطلاحاتی که "ادب کلیشه ای" ورود آنان را به زبان مکتوب ممنوع می کند و طنز و نقد بی رحمانه اما داستانی شده مذهب، قدرت و ستم از دیگر شاخصه های آثار او است.
چوبک با تنگسیر رمانی جذاب، پرکشش و حماسی خلق کرد و با رمان سنگ صبور، که به گفته دکتر پرویز ناتل خانلری در مصاحبه با دکتر صدرالدین الهی "سنگ زیربنای ادبیات معاصر فارسی است"، نقل روایت بر بستر جریان سیال ذهنی، نقل حادثه از ذهن، منظر و زبان آدم های گوناگون داستان، شکستن زمان خطی، احضار مذهب، تاریخ و اساطیر به داستان از منظری متفاوت با روایت رسمی، خلق رمان چندصدائی، جاسازی همگن نمایشنامه و شعر در قلب رمان و تلفیق توصیف دقیق جزیئات به شیوه استادان رئالیزم با درون کاوی های روانی و ذهنی ادبیات مابعد رئالیستی را در داستان فارسی معرفی و در خدمت خلق رمانی درخشان و ماندگار به کار گرفت.
مکان، فضا و پس زمینه داستان های چوبک از محیط های محدود و بسته طبقه متوسط شهری و از شهر تهران برمی گذرد و فضاهای شهرستان هائی چون شیراز و بوشهر و لهجه های شهرستانی با چوبک به نثر و زبان داستان فارسی راه می یابد.
تنگسیر و پایان نویسنده

تنگسیر، پرخواننده ترین رمان صادق چوبک، بر بستر روایت حماسه قیام زارمحمد علیه کسانی که او را غارت کرده اند برساخته شده و توانائی چوبک را در خلق شخصیت و توصیف، در صحنه هائی چون درگیری زارمحمد با گاو عاصی، نشان می دهد .
زار محمد تنگسیر پس از پیروزی بر دشمنان خود به ناگزیر راه مهاجرت در پیش می گیرد و صادق چوبک پس از خلق ارزنده ترین داستان ها به ناچار تن به تبعید می دهد و جسد او به خواست او سوزانده می شود.
پایان زارمحمد، پایان نویسنده را نیز پیشگوئی می کند. قهرمان رمان تنگسیر به هنگام مهاجرت اجباری می گوید "هیچوقت من دلم نمی خواس از این سرزمین برم ... شاید من اصلا گور نداشته باشم ، گور می خوام چکنم."
سنگ صبور، نقل روایت از چند منظر و زبان
"پایان زارمحمد، پایان نویسنده را نیز پیشگوئی می کند. قهرمان رمان تنگسیر به هنگام مهاجرت اجباری می گوید "هیچوقت من دلم نمی خواس از این سرزمین برم ... شاید من اصلا گور نداشته باشم ، گور می خوام چکنم."
سیف القلم، پزشکی هندی مقیم شیراز به دوران رضا شاه، که چند فاحشه را با خوراندن سیانور به قتل رساند، از نخستین قاتلان زنجیره ای در تاریخ ایران است. سنگ صبور بر مبنای همین حادثه واقعی، که در سه دهه گذشته بارها تکرار شد، خلق شده است.
سنگ صبور از منظر و زبان همه آدم های داستان، بجز گوهر قهرمان اصلی، روایت می شود. خلاقیت چوبک در آفریدن ذهنیت و زبان آدم های متفاوت، از کودک و قاتل و احمدآقای معلم گرفته تا جهان سلطون و بلقیس در این رمان به اوج می رسد.
رمان بر بستر جریان سیال ذهنی روایت می شود و چوبک با احضار شخصیت های مذهبی، تاریخی و اساطیری به رمان از آنان تقدس زدائی می کند.
باورهای دینی، اخلاقی و ملی کلیشه ای نیز یک به یک به رمان احضار می شوند تا در پرتو واقعیت های تلخ زندگی آدم های رمان، در نور طنز درخشان چوبک و در زمینه آشنائی زدائی از زبان و فضاها بی اعتبار و رسوا شوند.
به گفته خانلری در همان مصاحبه، چوبک "اولین نویسندۀ ایرانی است که با قهرمانهایش به درون پرآشوب آن ها سفر میکند و بعد مثل غواصی که به سرعت به سطح میآید رویۀ بیرونی آنها را هم که شاید مثل سطح دریا صاف و بی حرکت مینماید، توصیف میکند."
خانلری می افزاید "چوبک در تمام داستانهایش کلمه ها را با وسواس خاص کنار هم قرار میدهد. من بارها خواسته ام یک کلمه را در یک جملۀ او جا به جا کنم و میسر نبوده. یک داستان ظریف دارد به اسم اسب چوبی. در این قصه در یک سطر وقتی قضاوت یک زن خارجی را از زندگی در خانوادۀ سنتی ایرانی و فضای اطرافش حکایت میکند، شما موجزتر و روشنتر از این احساس بیگانگی نمیکنید. مینویسد: "همه چیز این جا خشک و فلزی است. آفتابش، سرمایش و آدمهایش همشون". شما خشک و فلزی بودن آدم، سرما، آفتاب را که کنار هم بگذارید به توصیف موجز و در عین حال جاندار چوبک پی میبرید."
فاجعه ناگزیر
"اغلب آدم ها و حتی حیوانات داستان های چوبک، چنان که در واقعیت داستانی و واقعیت عینی، در دام فقر، مذهب، ستم، تنهایی، بیهودگی، ترس و پوچی و فاجعه ای ناگزیر که از موقعیت برآمده است، گرفتار آمده اند و راه رهائی از هر سو بر آنان بسته است."
اغلب آدم ها و حتی حیوانات داستان های چوبک، چنان که در واقعیت داستانی و واقعیت عینی، در دام فقر، مذهب، ستم، تنهایی، بیهودگی، ترس و پوچی و فاجعه ای ناگزیر که از موقعیت برآمده است، گرفتار آمده اند و راه رهائی از هر سو بر آنان بسته است.
اما صادق چوبک در نمایشنامه ای در پایان رمان سنگ صبور راه شکستن طلسم و رهائی از دام را به آدم های داستان خود نشان می دهد.
مشیا و مشیانه، آدم و حوای داستان چوبک، به یاری اهریمن که در این نمایشنامه چوبک فرشته ای نیک خو و نیک کردار است، از دستور خالق، که خوردن میوه دانش را بر آنان ممنوع کرده است، سرمی پیچیند، شیشه عمر زروان خالق را، که دیوی مهیب است، می یابند و با شکستن شیشه عمر او از دام جهل، دین، ترس و خرافه رها می شوند و یکی از تلخ ترین رمان های ادبیات فارسی با این پاراگراف پایان می یابد .
"مشیا شیشه را برزمین میکوبد. زروان ذوب و دود میشود و بهوا میرود. مشیا و مشیانه در آغوش همدیگرند. پستیها و بلندیها هموار میشوند و تا چشم کار میکند زمین صاف است. تنها درخت دانش سرسبز و شاداب بجا میماند و خورشید از زمین جوش میخورد و شعله گرم خونین آن از پشت درخت دانش بر مشیا و مشیانه میتابد."
قس ترکی
Sadık Çubek (d. 5 Ağustos 1916, Buşir, İran - ö. 3 Temmuz 1998, California, ABD), İran'ın önde gelen çağdaş yazarlarından.
Daha çok kısa öyküleri, oyunları ve romanlarıyla tanınır. Tek bir tema üzerinde yoğunlaşan, pek az ayrıntıya yer veren ve grift, yapıtları İran minyatürleriyle karşılaştırılmıştır.
Çocukluğu İran'ın Şiraz kentinde geçti. 1937'de Tahran'daki American College'ı bitirdi. Edebiyat dersleri aldığı İranlı ünlü yazar Sadık Hidayet ile Henry James, William Faulkner ve Ernest Hemingway gibi ABD'li yazarlardan etkilendiyse de kendine özgü üslubunu geliştirmekte gecikmedi. Gündelik konuşma diliyle yazdığı yapıtlarında karakterlerinin ruhsal durumunu başarıyla işledi. Öykülerinde titiz bir gerçekçiliği sergiledi.
Yapıtları [değiştir]

Çubek'in en ünlü yapıtları, her biri gündelik yaşamın bir yönünü yansıtan 11 bölüme ayrılmışöykü derlemesi Hayme-i Şebbazi (1955; Kukla Gösterisi), Entari ki lutiyeş mürde bud (1949; Sahibi Ölen Maymun), yergili oyunu Tup-i lastiki (1962; Lastik Top) ve Tengsir (1963) ile Seng-i Sabur (1967; Sabır Taşı) adlı iki öyküsüdür.
Çubek ayrıca İngilizceden Farsçaya çok sayıda çeviri yapmıştır. Lewis Carroll'ın Alice's Adventures in Wonderland (1865; Alis Harikalar Diyarında, 1956, 1985) ve Through the Looking-Glass (1871; Alice Aynanın İçinde, 1985) adlı yapıtları bunlar arasındadır.
Dış bağlantılar [değiştir]

Tengsir-Sadık Çubek
Bir İranlının biyografisi olan bu madde bir taslaktır. İçeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
Kategoriler: İranlı taslakları1916 doğumlular1998 yılında ölenlerİranlı yazarlarİranlı romancılar
قس انگلیسی
Sādeq Chubak (Persian: صادق چوبک‎), sometimes Sādegh Choubak, (August 5, 1916—July 3, 1998), was an author of short fiction, drama, novels and one of the leading 20th-century writers of Iran. Chubak's short stories are characterized by their intricacy, economy of detail, and concentration on a single theme, leading some to compare them to Persian miniature paintings.
Contents [hide]
1 Life
2 Writing
3 See also
4 References
[edit]Life

Sadeq Chubak was born in Bushehr, where he first studied before moving to Shiraz and then Tehran. For some time he was employed the Ministry of Education and the Oil Company. Widely considered as the greatest naturalist writer in Persian literature, he has written a large bulk of works including novels, short stories, and plays. The collected stories Puppet Show and The Monkey Whose Master had Died have exercised profound influence on modern Persian literature. Chubak died on July 3, 1998, in Berkeley, California, U.S.
[edit]Writing

In his works, Chubak studies the lives of the downtrodden people of the society who are victimized by iniquities and natural deterministic forces. Sympathetic to the sorrows and miseries of such people, he offers one single solution, combating corruption and injustice.
His novel Tangsir details the valorous acts of the fighters in Tangestan. It has been translated in many languages. The setting of this story is Davvas (also دواس) inhabitted mostly by people migrating from other parts of Bushehr province including Tangestan. Irked by social injustice, the protagonist, Zar Mohammad, takes justice in his own hands and fights the social iniquities. Zar Mohammad has earned a considerable sum of money and embarks on trading but he is ripped out of his money by the governor. Bitterly despaired by the delay or absence of justice, he takes a gun and kills his enemies one by one. After the killing of the frauds, he is dubbed Shir Mohammad (lion-hearted Mohammad) by the villagers. The theme of justice and revenge fills the entire ambience of the novel. Once the law is too slow to mete out justice to the ones who deserve it, anarchy will prevail with the consequence that people will decide their own fate and exercise justice in the light of their own definition of the concept. After long ordeals, Shir Mohammad escapes the grip of the law. Chubak laments the social injustice and the blind ignorance of the law-makers. The quest for justice turns into a messianic mission for the protagonist who comes to be viewed by other villagers as a man who is tasked with liberating them from the tyrannous hands.[1]
After the publication of The Last Alms and The First Night of the Grave Chubak wrote his novel The Patient Stone which is a great modern novel in Persian literature. This novel details the events in a neighborhood. One of the neighbors called ‘Gowhar’ is lost and the characters talk about her from their own point of view. Gowhar is the wife of Hajj Ismail the merchant. Since her child has a nosebleed in the shrine, she is accused of adultery and driven out of her home. Now she earns her living on a temporary-basis marriage with different men. The story begins with her loss and ends with the discovery of her body among the victims of Seif al-Qalam, the killer of whores. All the characters of the novel are infernally captivated by their desires and deterministic powers. They are all exposed to threats of death, rape, and violence. The destructive influence of superstitions is clearly discernible in their lives. The novel is divided into 26 sections, each section narrated through free association. Gowhar is absent in the novel but she constitutes the main talk of the characters. Gowhar which literally means jewel can be taken as a symbol for the lost jewel of humanity in the society. Chubak depicts a very brutal world in which people are extremely mortified and they cannot bear the sight of each other.
[edit]See also

Intellectual Movements in Iran
Persian literature
[edit]References

^ Sadeq Choubak biography on Iran Chamber Society
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)

Submit ratings
Categories: 1916 births1998 deathsIranian novelistsIranian short story writersPeople from Bushehr
قس فرانسه
Sadegh Choubak (né le 5 août 1916 à Bushehr – mort le 3 juillet 1998 à Berkeley, aux États-Unis), en persan صادق چوبک, est un écrivain iranien. Il est l’auteur de romans, nouvelles et pièces de théâtre. Il a également traduit Honoré de Balzac et William Shakespeare en persan.
Portail de l’Iran Portail de la littérature Portail du théâtre
Catégories : Naissance en 1916Décès en 1998Écrivain iranienTraducteur iranienTraducteur vers le persanTraducteur depuis l'anglaisTraducteur depuis le français
قس بلغاری
Садек Чубак (Sadeq-e Chubak, Sadeq Chubak или Sadiq Chubak) (5 август 1916 — 3 юли 1998) е ирански писател, един от водещите представители на новото направление в персийската литература през 20 век. Автор на кратки разкази, драми и романи, творчеството му се характеризира със сюжетна заплетеност, липса на детайлизация и концентрация върху единен тематичен кръг — причина, поради която е сравнявано с персийските миниатюри.
Биография [редактиране]

Садек Чубак се ражда на 5 август 1916 година в Бушир (Бушехр), голям крайбрежен град в Южен Иран. Баща му е търговец на чаршията. Отраснал в Бушир и Шираз, където получава и ранното си образование. По-късно заминава за Техеран, където учи в колежа Алборз. След приключването на образованието си започва държавна работа като учител в Министерството на образованието в Корамшар (Югозападен Иран). През 1937 година служи като редник в армията, а по-късно като кадет в секцията по английски преводи. Първата му сбирка кратки разкази от 1945 година се казва „Хайма Шаб Бази“ („Шоуто на марионетките“). В разделената на единайсет части книга Чубак изобразява различни аспекти на всекидневието. С умението си да предава вътрешните мотиви на човешкото поведение той още тогава спечелва критиката. В стила му се усещат влияния от страна на неговия ментор Седик Хедаят, а така също и от Хенри Джеймс, Ърнест Хемингуей, Уилям Фокнър. Въпреки това в творчеството на Чубак се отличават явни оригинални стилови похвати. Изявява се като умел медиатор на настроенията и реалист, влагайки в творбите си неформалния, разговорния език.
Чубак започва работа като преводач в информационния департамент на Британското посолство. През 1949 година излиза и втората му сбирка — „Бабунът, чийто палячо умря“. Следва период на творческа пауза. През 1955 година той взема участие в международен летен семинар на писателите в Харвардския университет, като представител на Иран. В следствие на политическите сътресения, издигането и провала на премиера Мохамад Мосадек и годините на военен контрол над правителството, на писателите в Иран е даден нов устрем. През 1962 година Чобак пише сатиричната пиеса „Гумената топка“ и още на следващата година издава нова книга — първия си роман, „Тангсир“, в който той разказва спомени от живота си в Бушир. Романът обаче не се радва на особено висока оценка. През 1965 и 1966 година издава съответно сборниците „Първият ден в гроба“ и „Последната милостиня“. В „Първият ден в гроба“ писателят за пореден път гледа на себе си като на част от „лошата страна“ на иранския живот. Героите му са злочести индивиди от онеправданите социални прослойки. Въпреки това основната част на тези сборници описва финансово успели, осъществили се личности, преследвани от съвестта. Така той рисува реалистична картина на бедните със смели и бързи скици от социалния живот.
През 1966 година Чубак публикува последната си творба — „Търпеливият камък“. Това е повратна точка в творчеството му. Комплексната структура на творбата и явните езотерични мотиви в нея я адресират преди всичко към една по-елитарна публика, към ценителите. Масовият читател трудно съумява да оцени същинската стойност на романа. Въпреки всичко „Търпеливият камък“ може да се осмисли и като сборник от литературни откъси, в които Чубак прави обобщение на по-ранните си творби, маркирали го като писател на отличителното в Иран, особено на социалните низини.
Краткостта на творчеството на Садек Чубак може да бъде обяснена и с яростната критика, на която той е подложен главно от страна на дисиденти поети и писатели. Чубак се изявява и като преводач. Сред преводите му са „Отело“ на Уилям Шекспир и „Алиса в Страната на чудесата и в Огледалния свят“ на Луис Карол.
Категория: Ирански писатели
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.