اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

انبوب

نویسه گردانی: ʼNBWB
انبوب . [ اُم ْ ] (ع اِ)میان دو پیوند نی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه در میان دو کعب نی یا نیزه است . (از اقرب الموارد). میان این بند نیزه تا دیگر بند. (مهذب الاسماء). گره در ساق گیاه . گره در ساق کاه . (یادداشت مؤلف ). فاصله میان دو بند یا گره نی (نای ). (فرهنگ فارسی معین ). || آنچه در میان دو گره گیاه است و بطریق استعاره بهر چیز توخالی که مستدیر باشد گویند، مانند نی ، و از آنست انبوب الماء که به قنات آب گویند. (از اقرب الموارد). نی که از میان خالی باشد. (غیاث اللغات ). هر چیز مجوف مانند نی (نای ). (فرهنگ فارسی معین ). || راه در کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خیابان درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رسته ای از درخت . (از اقرب الموارد) ۞ . || زمین بلند. || راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || لوله (آب و غیره ). (فرهنگ فارسی معین ): شرب من انبوب الکوز؛ یعنی از لوله ٔ آن . (از اقرب الموارد) :
پس او درشکم پرورش یافته ست
ز انبوب معده خورش یافته ست .

(بوستان ).


ج ، انابیب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- انابیب الریه ؛ مخرجهای دم و نفس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
انبوب . [ اَم ْ ] (اِ) فرش و بساط و گستردنی ۞ . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). بستر و فراش و خوابگاه . (ناظم الاطباء). ...
انبوب الملک . [ اُم ْ بُل ْ ؟ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از ابرون است که حی العالم باشد و گویند بستان افروز را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). دمشقی گ...
انبوب الراعی . [ اُم ْ بُرْ را ] (ع اِ مرکب ) ۞ نوعی از ابرون است که حی العالم باشد و گویند بستان افروز را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). عصی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.