اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساتر

نویسه گردانی: SATR
ساتر. [ ت ِ ] (ع ص ، اِ) پوشنده . (آنندراج ). || پوشش . || روپوش . سرپوش .
- ساتر عورت ؛ پوشنده ٔ عورت . عورت پوش .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ساتر. (اِخ ) قومی بودند که در قرن پنجم پیش از میلاد در تراکیه در آسیای صغیر می زیستند. هرودوت گوید:تنها قومی بودند که در حمله ٔ خشایارشا (48...
ساتر عورت . [ ت ِ رِ ع َ رَ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) آنچه بدان عورت را پوشند، مانند زیر جامه و یا لنگ و یا پارچه ٔ دیگر. آنچه عورت مرد و زن ...
ساطر. [ طِ ] (ع ص ، اِ) قصاب . (منتهی الارب ) (المنجد). || ستاره های درجه ٔ دویم مانند اقمار. (ناظم الاطباء).
سعتر. [ س َ ت َ ] (ع اِ) دوایی است که آن را اوشه گویند. گرم و خشک است در سوم و آن صحرایی و بستانی هردو میباشد. بستانی را مرزه خوانند و آ...
صاتر. [ ت ِ ] (ع اِ) صعتر است که به فارسی آویشن خوانند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به آویشن شود.
صعتر. [ ص َ ت َ ] (اِ) سعتر است که پودینه ٔ کوهی باشد و آن را صعترالحمار نیز گویند. آشامیدن آن با شراب گزندگی جانوران را سودمند بود و معده و...
صعتر بری .[ ص َ ت َ رِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ندغ .
عسل صعتر. [ ع َ س َ ل ِ ص َ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از مخزن الادویة).
صعتر شامی . [ ص َ ت َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پودنه ٔ بری . رجوع به صعترالشامی شود.
صعتر فارسی . [ ص َ ت َ رِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ آویشن شیرازی . آویشن است که رنگ آن بسیاهی گراید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.