ضرج
نویسه گردانی:
ḌRJ
ضرج . [ ض َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی را. (منتهی الارب ). شکافتن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (منتخب اللغات ). || آلودن بخون . (منتهی الارب ). آلودن . (منتخب اللغات ). || افکندن چیزی را. (منتهی الارب ). || اندوختن . (منتخب اللغات ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
زرج . [ زَ ] (ع اِ) شور و آواز اسبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
زرج . [ زَ ] (ع مص ) آهن بن نیزه زدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زرج . [ زَ رِ ] (اِ) زرچ . رجوع به همین کلمه شود.
زرج آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 986 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
زاویه ٔ ذرج آباد. [ ی َ ی ِ ذَ ] (اِخ )دهی است جزو دهستان گنجگاه از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 23هزارگزی جنوب باختری مرکز بخش کیوی و...