اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیوانه کردن

نویسه گردانی: DYWʼNH KRDN
دیوانه کردن . [ ن َ /ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تباه خرد کردن . ناقص عقل ساختن . تجنین . اجنان . تخبط. (ترجمان القرآن ) :
دیوانه کنی و پس گریزی
هشیار نه ای مگر که مستی .

خاقانی .


گفتم بگوشه ای بنشینم چو عاقلان
دیوانه ام کند چو پریوار بگذرد.

سعدی .


پیش پدرش فرستاد که این عاقل نمیشود و مرا نیز دیوانه کرد. (گلستان ).
دیوانه میکند دل صاحب تمیز را
هرگه که التفات پریوار میکند.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.