مرتأب
نویسه گردانی:
MRTAB
مرتأب . [ م ُ ت َ ءَ ] (ع ص ) پیوند کرده . || پوشیده . || بخشیده شده . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
مرتاب . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ری ب ») گمان مند. (مهذب الاسماء). مریب . آنکه به شک باشد. شاک . دیرباور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مرتعب . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) خایف . ترسنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترسان . (فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از ارتعاب . رجوع به ارتع...
مرطاب . [ م ِ ] (ع اِ) رطوبت سنج . میزان الرطوبة. (در اصطلاح امروزین عرب زبانان ).