اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اکسح

نویسه گردانی: ʼKSḤ
اکسح . [ اَ س َ ] (ع ص ) شل درمانده . ج ، کُسحان . (ناظم الاطباء). شل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لنگ . (ملخص اللغات حسن خطیب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). لنگی زشت . (المصادر زوزنی ). برجامانده از دست و پا. ج ، کَسحان . (ناظم الاطباء). برجای مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ناتوان . (از اقرب الموارد). || مااکسحه ؛ چه گران است آن . (ناظم الاطباء). || (اِ) مقعد. ج ، کُسحان . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آکسه . [ ک َ س َ / س ِ ] (ص ) درزده . درآویخته . بندشده . آویزان : هیچ اهل هوا و بدعت راچنگ در دامن تو آکسه نیست دی بسی کس ز شاه مدرسه رفت...
عکسه . [ ] (اِخ ) (به معنی خلخال ) دختر کالب بن یفنه که پسر عمویش وی را از عثنئیل تزویج نمود، چه کالب با خود شرط کرده بود که هر کس «دبیر...
عکسه . [ ع َ س َ ] (اِ)مصحف عطسه در تداول عوام . (یادداشت مرحوم دهخدا).
عکصة. [ ع َ ک ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث عکص . رجوع به عَکِص شود. || رملة عکصة؛ ریگ توده ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). رملی که پیمودن آن شاق باش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.