گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کیرخوار نویسه گردانی: KYRḴWAR کیرخوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) کیرخوارنده . کیرخواره . مفعول . امرد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ بعد شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود