گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گاد نویسه گردانی: GAD گاد. (مص مرخم ، اِمص ) مخفف گادن : بداد و به گاد است میل تو لیکن بدادن سواری ، به گادن پیاده . سوزنی .|| (فعل ماضی ) ماضی گادن . (غیاث ). رجوع به گادن و گائیدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود