آسیا
نویسه گردانی:
ʼASYA
این واژه در سنسکریت به معنی خانه می باشد. گمان می رود نام بزرگ ترین قاره ی جهان نیز همین واژه با همین معنی باشد. علی محمد عالیقدر 09163657861
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آسیا. (اِ) دستگاهی خرد کردن و آرد کردن حبوب یا گچ و آهک و مانند آن ، یا گرفتن روغن و شیره ٔ نبات و جز آن را. رحی . طاحونه . آس .آسیاو. این ...
آسیا. (اِ) هر یک از دندانهای سرپَخ و درشت که خوردنی خشک و سخت را نرم و خرد کند، و شمار آن در آدمیان بیست باشد، ده در فک زبرین و ده دیگ...
آسیا. (اِخ ) (کلمه ٔ یونانی . ابوریحان بیرونی ) و آن نام یکی از پنج برّ زمین است و آسیای کبری همانست ۞ . و این قطعه از چهار خشکی دیگر زمین...
واژه آسیا برخاسته از واژه یونانی باستان Ἀσία[9] است که برای اولین بار به هرودوت (حدود 440 پیش از میلاد) در اشاره به آناتولی یا امپراتوری ایران، برخلاف...
آب آسیا. (اِ مرکب ) آسیا که بزورِ آب گردد.
چم آسیا. [چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع قریه ٔ طایقان قم است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
سنگ آسیا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دو تخته سنگ گرد که در میان آنها چیزها را بسایند و آرد کنند. (ناظم الاطباء). آسیاسنگ . حجرالرحی . رحا. لافظة : گرم س...
گرد آسیا. [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غبارالرحی شود. || گرد آسیا خورده است ؛ کنایه از آن است که مردم چشته خوار و حرام خوار ا...
هفت آسیا. [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت فلک است که فلک زحل و فلک مشتری و فلک مریخ و فلک آفتاب و فلک زهره و فلک عطارد و فلک قمر باشد. (...
هفت آسیا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 177 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است . (از فرهنگ...