اجازه ویرایش برای همه اعضا

منحط

نویسه گردانی: MNḤṬ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
منحط. [ م ُ ح َطط ] (ع ص ) انحطاطیافته . انحطاطیابنده . پست شونده . پست شده . به زیر آمده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از مرتبه ٔ خویش منحط شود و ب...
منحت . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) تیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیشه و ابزاری که بدان تراش می کنند. (ناظم الاطباء). تیشه و رنده . (غیاث ). آلت ت...
منحت . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) منحة. عطا و دهش : حکم او راست در راندن منحت و محنت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 2). همه ٔ کراهیت رفاهیت شد و ترحت ف...
منحت . [ م َ ح َ ] (ع اِ) اصل و نژاد: هو من منحت صدق .ج ، مناحت . (از اقرب الموارد). رجوع به مناحت شود.
منحت . [ م ُ ن َح ْ ح َ ] (ع ص ) سم تراشیده شده . (ناظم الاطباء).
منهت . [ م ُ هَِ ] ۞ (ع ص ) شیر غرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غرنده و غرش کننده . (ناظم الاطباء). || (اِ)شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.