مرتاد
نویسه گردانی:
MRTAD
مرتاد. [ م ُ ] (ع ص ) طالب . نعت فاعلی است از ارتیاد. (از اقرب الموارد). رجوع به ارتیاد شود.
|| (اِ) در شواهد ذیل به معنی مطلوب و مقصود و خواسته و مراد آمده است : عاجز میان عجز و ضجرت فروماند و مراد و مرتاد در تحیر و تردد ضایع گرداند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 53). می باید که صناع را حاضر کنی و بر وفق مراد و حسب مرتاد آن جامها بفرمائی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 43).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مرتعد. [ م ُ ت َ ع ِ ](ع ص ) مضطرب . بی آرام . لرزنده . (آنندراج ). مرتعش . لرزان . (یادداشت مرحوم دهخدا). مضطرب و مرتعش . (از متن اللغة). نعت فا...