اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابآس

نویسه گردانی: ʼBʼAS
ابآس . [ اِب ْ ] (ع مص ) بسختی رسیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
اباس . [ اُ ] (ع ص ) بدخوی . زن بدخوی .
اباس . [ اِ ] (ع اِ) خو.
جمع و انجمن مردم . در کتاب فرهنگ نام های آریایی . نوشته پروفسور دکتر فاروق صفی زاده - و محمد ملکان سرشت
شیر بیشه
عباس . [ ع َب ْ با ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه . بسیار ترش روی . (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || شیری که ش...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) شاه عباس اول . رجوع به عباس اول شود.
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) شاه عباس دوم . رجوع به عباس دوم شود.
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) شاه عباس سوم . رجوع به عباس سوم شود.
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن احنف بن اسود الحنفی الیمامی ، مکنی به ابوالفضل . یمانی الاصل است . او راست : دیوانی معروف به دیوان احنف . ر...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن سهل بن سعد تابعی است . (منتهی الارب ). و رجوع به مجمل التواریخ ص 306 شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.