اجازه ویرایش برای همه اعضا

موجود

نویسه گردانی: MWJWD
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
زانْسیک (زانس از اوستایی: زانثَ = وجود + پسوند مفعولی «یک»)
آسیک، اَستویک، astovik بََئونیک، بائونیک (آس، اَستو، بَئون، بائون (اوستایی)= وجود + پسوند «یک»)
هَستیک، زیویک (پهلوی)
زیستمند، جاندار (پارسی دری)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
موجود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) هست . (آنندراج ). مقابل نیست ومعدوم . هرچه که صحیح باشد سؤال درباره ٔ او، که آیامعدوم گردد. (یادداشت مؤلف ). هست...
موجود /mo[w]jud/ معنی ۱. به‌وجود‌آمده؛ هست‌شده؛ آفریده‌شده. ۲. (صفت) وجوددارنده. فرهنگ فارسی عمید. ///////////////////////////////////////////////////...
قید بما هو موجود به این اشاره دارد که علت بحث در خصوص موجود به جهت موجود بودنش است
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
بابک
۱۳۸۹/۰۳/۳۰ Iran
0
0

از کمکت به دانشنامه لغات پارسی ممنون.
اما آخه عزیز من! این کلمه که عربیه و همین الان هم به علت محدود بودن دانش ما از لغات پارسی داره به غلط استفاده میشه!


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.