اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بابة

نویسه گردانی: BAB
بابة. [ ب َ ] (اِخ ) یاقوت آرد: ازهری گوید: البابة، سرحدی است از ثغور روم . (از معجم البلدان ). و رجوع به آنندراج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بابة. [ ب َ ] (ع ص ) لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). || وجه و جهت . ج ، بابات . || در حساب و حدود بمعنی غایت است . (منتهی الارب ). || هذا ب...
بابه . [ ب َ ] (اِ) بمعنی دوشک و متکا و بالش و امثال آن که با پشم پر کرده باشند. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 189). آکنده از پشم . (ناظم الاطباء).
بابه . [ ب َ ] (اِ) اسم ماهیست در تاریخ قبط جدید: و یقطف ببابه . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 140 ذیل کلمه ٔ خرنوب ).
بابه . [ ] (اِخ ) از دیه های جهرود. (تاریخ قم ص 139).
بابه . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از قرای بخارا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهی است از قرای بخارا، ولی ازمیری گفته است یکی از مرزهای روم است ...
بابه . [ ب َ ] (اِخ ) دربندیست بروم . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.