تسریه
نویسه گردانی:
TSRYH
تسریه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ر و») افکندن جامه را از خود. (از اقرب الموارد). از خود افکندن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
تسریح . [ ت َ ] (ع مص ) رها کردن . (زوزنی ). طلاق دادن زن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رهانیدن زن . (آنندراج ). طلاق دادن . (از اقرب الم...
تسریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ری ») سریه برآوردن و سریه فرستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زدودن اندوه را از کسی . (از متن الل...
تصریح . [ ت َ] (ع مص ) هویدا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). آشکار گفتن . (دهار). گشاده و روشن گفتن ، خلاف تعریض . (منتهی ال...
تصریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گوسفند را نادوشیدن تا پستان وی پرشیر شود از بهر بیع. (تاج المصادر بیهقی ). نادوشیدن گوسفند و جز آن را تا شیر جمع شود...
تثریة. [ ت َ رِ ی َ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تر کردن خاک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). آبزدن م...
تسرئة. [ ت َ رِ ءَ] (ع مص ) بسیار اولاد گردیدن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد)(از المنجد). || بی...
طثریة. [ طَ ث َ ری ی َ ] (اِخ ) نام مادر یزیدبن طثریة شاعر قشیری . (منتهی الارب ). و منوچهری به سکون ثاء آورده است ضرورت را : بلبل نگوید ای...
تثریه ونت . [ ت َ رَ ی َ وَ ] (اِخ ) تثریاونت . رجوع به تثریاونت شود.
ابن طثریه . [ اِ ن ُ طَ ث َ ری ی َ ] (اِخ ) ابوالمکشوح یزیدبن سلمةبن سمرة. شاعر بزرگ و معروف . مؤلف حماسه را از او نقل بسیار است و او ظاهرا...