اجازه ویرایش برای همه اعضا

استعاره

نویسه گردانی: ʼSTʽARH
استعاره. (ا. ع.). بسیاری بر اساس گفته ارسطو استعاره را همان تشبیه می‌دانستند که ادات آن حذف شده باشد و این تعریف را ادیبان غربی هم مورد استفاده قرار داده‌اند و نویسندگان دوره اسلامی با تقسیم تشبیه به تشبیه تام و محذوف، استعاره را همان تشبیه محذوف دانسته‌اند که فقط مشبه‌به در آن ذکر می‌شود. بعضی دیگر از عالمان علوم بلاغت بر این اساس که دلالت استعاره عقلی است، آن را از انواع مجاز به حساب آورده‌اند.


قدیمی‌ترین تعریف استعاره به مفهوم رایج را جاحظ بیان کرده‌است، که در کتاب «البیان و التبیین» آورده‌است که:

استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد.



ارکان استعاره
1ـ مستعارمنه(مشبه به): معنای اولیه و ظاهری.
2ـ مستعارله(مشبه): معنای باطنی و مورد نظر شاعر.
3ـ جامع(وجه شبه): ارتباط میان واژه اولیه و واژه مورد نظر.
4ـ مستعار: لفظی که در آن استعاره شده است.
مثلاً در این بیت:
ای که بر مه کشی از عنبر سارا
چوگان مضطرب حال مگردان! من سرگردان را

در این بیت، مه "مستعارمنه" است. روی یار که به ماه تشبیه شده "مستعارله" است. "جامع" زیبایی و درخشندگی است؛ که باعث تشبیه روی دلدار به ماه شده است و لفظ "مه" مستعار است.

انواع استعاره از لحاظ وجود مشبه­به
1. استعاره مصرحه:
استعاره مصرّحه(تحقیقیه): اگر از کل تشبیه فقط "مشبه­به" بماند استعاره را مصرحه یا آشکار می­گویند؛ که خود بر چندین قسم است: (استعاره مصرحه مجرده، استعاره مصرحه مطلقه، استعاره مصرحه مرشحه، استعاره اصلیه و تبعیه، استعاره نزدیک و استعاره دور، وفاقیه و عنادیّه از انواع دیگر استعار ه مصرحه میباشد).
ا. استعاره مصرحه مجرده: مشبه­به + صفات یا اجزاء مشبه(یعنی در کلام مشبه­به با ملائمات مشبه همراه است).
ب. استعاره مصرحه مطلقه: مشبه­به+ صفات یا اجزاء مشبه و مشبه­به(یعنی مشبه­به را ذکر کنیم و با ان هم از ملائمات مشبه­به و هم از ملائمات مشبه چیزی بیاوریم).
ج. استعاره مصرحه مرشحه: مشبه­به + صفات یا اجزاء همان مشبه­به(یعنی مشبه­به را همراه با یکی از ملائمات خود ان مشبه­به ذکر
از لعل تو گریابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد (حافظ)
لعل، استعاره آشکار از لب سرخ یار است، زیرا حافظ به قرینه از آن زنهار خواسته.
د‌. استعاره اصلیه و تبعیه:
اصلیه: هر گاه اسم یا گروه اسمی، استعاره واقع شوند، استعاره را اصلیه میگویند:
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می­کند شب همه شب دعای تو

"گل خوش نسیم" استعاره از معشوق و بلبل استعاره از عاشق است.

استعاره تبعیه: اگر صفت و فعل استعاره شوند، استعاره را تبعیه گویند.
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد بااحد (مولوی)
در این بیت "خندان" که صفت است، استعاره از شادابی و با طراوت بودن است.

ه‌. استعاره آشنا و شگفت
استعاره نزدیک و آشنا: در این استعاره به راحتی می توان به جامع(وجه شبه) پی­برد.
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که بر مردم هشیار چه کرد
دراین بیت، نرگس استعاره­ای آشکار از چشم است.

استعاره دور و شگفت: استعاره­ای است که جامع دیریاب باشد:
دل به می دربند تا مردانه وار
گردن سالوس و تقوا بشکنیم (حافظ)
شاعر در عالم خیال سالوس و تقوا را به صورت انسان یا حیوان مجسم کرده است.

و‌. استعاره وفاقیه و عنادیه
استعاره وفاقیه: استعاره­ای که گرد آوردن و جمع بین مشبه و مشبه­به در آن ممکن باشد:
"مرده را اگر بیاموزی و راه بنمایی زنده خواهد شد".
استعاره عنادیه: عکس وفاقیه است، یعنی آوردن مشبه و مشبه­به بصورت یکجا ممکن نباشد:
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
در این بیت، استعاره عنادیه روی داده است؛ زیرا تبریک به مناسبت آمدن غم، که هر دو در یکجا نمی­گنجد.

2. استعاره مکنیّه(تخییلیّه)
هر گاه از ارکان تشبیه، فقط مشبه با یکی از لوازم مشبه­به بیاید؛ استعاره مکنیّه است. که اگر "مشبه­به" حذف شده، جاندار یا انسان باشد، استعاره مکنیه، "تشخیص" یا "شخصیت بخشی" است و اگر "مشبه­به" حذف شده، جاندار نباشد استعاره، فقط مکنیّه است:
تو را از کنگره عرش می­زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است(حافظ)
مشبه­به "قصر" است که غیر جاندار و از لوازم کنگره عرش می­باشد.
-استعاره مکنیه (تشخیص):
به چشم عقل در این راهگذار پر آشوب
نگر که کار جهان بی­ثبات و بی­محل است(حافظ)
مشبه­به "انسان" است و جاندار؛ و چشم از لوازم و ملائمان انسان می­باشد.

استعاره دارای اقسامی است:
1- استعارۀ مفرد: مستعارِ آن یک کلمه است، اعمّ از کلمۀ مفرد یا کلمۀ مرکّب، در مثال بالا، «نرگس» کلمۀ مفرد و «گل زرد»، کلمۀ مرکّب است.
2 - استعارۀ مرکّب: مستعار آن یک جمله می باشد، مانند «هزاران نرگس از چرخِ جهان‌ گرد فرو شد» به جای «شب به پایان رسید» و «برآمد یک گلِ زرد» به جای «خورشید طلوع».
3- استعارۀ مَکنیّه: مستعارٌله (مشبّه) را همراه با یکی از لوازم یا ملایماتِ مستعارٌمنه (مشبّه‌به) ذکر، و مستعارٌمنه را اراده می­کنند. مانند:
ارغوان جـامِ عقـیقی به سمن خواهـد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
(حافظ)
که در آن مستعارٌله (نرگس)، با کلمۀ «چشم» که از لوازم مستعارٌمنه (انسان) است، همراه شده است.
4 ـ استعارۀ مُصَرَّحه: مستعارٌمنه (مشبّه‌به) را ذکر و از آن مستعارٌله‌ (مشبَّه) را اراده می­کنند، مانند «نرگس» و «گل زرد» در بیت فوق.
5ـ استعارۀ مرکّب: صورتی را که منتزع از امور متعدّد باشد ذکر و صورتی دیگر را اراده می­کنند، که آن نیز منتزع از امور متعدّد است. مانند:
به هر که عرضـه دهـم دردِ خـویـش می‌نگرم
کــه غــرقـه‌ام مـن و او بــر کـنار مـی‌گـذرد
(عرفی شیرازی)
که در این بیت «غرقه‌ بودن صاحب شکوه و بر ساحل گذشتن کسی که نزد او شکوه برده» (مستعارٌمنه) تصویر مرکّبی است که از آن «دردمند‌ بودن صاحب شکوه و آسودگی و بی‌خبری کسی که نزد او شکوه برده» (مستعارٌله) اراده شده است.
6ـ استعارۀ تحقیقیّه: آن است که مستعارٌله محذوف، امری حسّی یا عقلی ­باشد؛ حسّی، مانند «شیر» در معنی «انسانِ شجاع» و عقلی، مانند «صراطِ مستقیم» در معنی «دینِ مبین».
7ـ استعارۀ تخییلیّه: آن است که مستعارٌله محذوف، امری وهمی باشد، مانند «چنگالِ مرگ» که نخست قوّۀ وهم، صورتی وهمی شبیه به صورت چنگال واقعی برای مرگ اختراع می‌کند و سپس «چنگال» را در غیر معنی اصلی به کار می‌برد.
8 ـ استعارۀ محتمله: آن است که از یک نظر تحقیقیّه و از نظر دیگر تخییلیّه به شمار آید، یعنی مستعارٌله محذوف محتملِ هر دو وجه (وجه حسّی و عقلی، وجه وهمی)‌ باشد.
9ـ استعارۀ اصلی: مستعارٌمنه آن اسم جنس (اسم ذات یا اسم معنی) باشد، مانند «نرگس» که استعاره از «چشم» است.
10ـ استعارۀ تَبَعی: مستعارٌمنه در آن فعل، شبه فعل، اسماء مشتق یا حرف باشد. مانند:
ابر آمـد و باز بر سرِ سبـزه گریسـت
بی‌ بــادۀ گلـرنگ نمی‌بـایـد زیسـت
(خیام)
در این «گریستن» از «باریدن» استعاره است.
11ـ استعارۀ تحقیقی: جامع آن داخل در مفهوم طرفین استعاره است، یعنی در مستعارٌله و مستعارٌمنه جامع ذاتی وجود دارد. مانند «پریدن» و «چکیدن» در این بیت:
خواسـت پـریـدن چـمـن از چابـکـی
خواسـت چکـیدن سـمن از نازکــی
(نظامی گنجوی)
«پریدن» استعاره از «هیجان» و جامعِ آن «تندی حرکت» است که در مستعارٌله و مستعارمنه ذاتی است. همچنین «چکیدن» استعاره از «انفصال و گسیختن» و جامعِ آن «تفرّق اجزا از یکدیگر» است، که در مستعارٌمنه و مستعارٌله ذاتی است.
12ـ استعارۀ تخییلی: جامع آن داخل در مفهوم طرفین نیست ؛ یعنی در مستعارٌله و مستعارٌمنه جامع ذاتی وجود ندارد، مانند استعارۀ «سرو» به جای «قامت» که جامع آن دو «بلندی و موزونی» است که در هر دو غیر ذاتی (عارضی) است.
13ـ استعارۀ عامّیـّۀ قریبه: جامع آن مأنوس و معمولی است، به گونه‌ای که ذهن به آسانی آن را درمی­یابد، مانند جامع «شجاعت» در استعارۀ «شیر» به جای «انسان شجاعِ».
14ـ استعارۀ خاصّـۀ غریبه: جامعِ آن نامأنوس و غیرمعمول است، به گونه‌ای که ذهن به دشواری آن را درمی­یابد، مانند:
در نـعره خُـناق آرد و در جـلوه تَشَـنُّج
گـر بأسِ تو یاری ندهد کوس و عَلَم را
(انوری)
در این بیت «خناق» استعاره از «صدای کوس» و جامعِ آن «بَم بودن صدا» و نیز «تَشَنّج» استعاره از «تکان خوردن عَلَم» و جامع آن «لرزیدن» است.
15ـ استعارۀ وفاقیه: استعاره­ای است که طرفین آن در یک موضوع جمع شود، مانند استعارۀ «حیات» از «هدایت» که هر دو در یک موضوع (فردِ حی هدایت شده) جمع می‌شود.
16ـ استعاره عنادیه: استعاره­ای است که طرفین آن در یک موضوع جمع نمی‌شود، مانند استعارۀ «موت» از «ضلالت»، که گمراهی در مورد مُرده مصداق ندارد و این دو در یک فرد جمع نمی‌شود.
17ـ استعارۀ مجرّده: آن است که مستعارٌمنه با ملایمات مستعارٌله همراه باشد، مانند:
نـرگـسِ مـست نـوازش کـنِ مـردم دارش
خونِ عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
(حافظ)
در این بیت «نرگس» مستعارٌ منه و «مستی»، «نوازش کردن» و «مردم‌داری» از ملایمات مستعارٌله (چشم) است.
18ـ استعارۀ مرشّحه: آن است که مستعارٌمنه با ملایمات خود همراه شود، مانند:
از لـعـل تـو گـر یـابـم انـگشـتری زنـهـار
صـد مُلکِ سلیـمانم در زیـر نگـین باشد
(حافظ)
در این بیت «لعل» مستعارٌمنه و «انگشتری» و «نگین» از ملایمات آن است.
19ـ استعارۀ مطلقه: آن است که مستعارٌمنه قرینِ ملایمات نباشد و خود به تنهایی ذکر شود، مانند:
شکوفه بر سرِ شاخ است چون رخسارۀ جانان
بـنفشـه بر لـبِ جــوی است چون جرّارۀ دلـــبر
(عبدالواسع جبلی)
در این بیت «جرّاره» استعاره از «زلف» است و با ملایمات همراه نیست.

از ادب پارسی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوپاژار ūpâžâr (سنسکریت: ūpacâra)**** فانکو آدینات 09163657861
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یق...
استعارة بالکنایة. [اِ ت ِ رَ ت ُ بِل ْ ک ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) هی اطلاق لفظ المشبه و ارادة معناه المجازی و هو لازم المشبه به . (تعریفات...
استعارة التخییلیة. [ اِ ت ِرَ تُت ْ ت َخ ْ لی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) ان یستعمل مصدرالفعل فی معنی غیر ذلک المصدر علی سبیل التشبیه ثم ...
استعارة الترشیحیة. [ اِ ت ِ رَ تُت ْ ت َ حی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) هی اثبات ملایم المشبه به للمشبه . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به استعا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.