اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست آویختن

نویسه گردانی: DST ʼAWYḴTN
دست آویختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) چنگ درزدن . با دست گرفتن :
نادان همه جا با همه خلق آمیزد
چون غرقه بهرچه دید دست آویزد.

سعدی .


ز لاحولم آن دیوهیکل بجست
پری پیکراندر من آویخت دست .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.