اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میانگاه

نویسه گردانی: MYANGAH
میانگاه . (اِ مرکب ) درون . میان : پس میانگاه آن گوشت شکافته شود و جای ناف پدید آید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بر سر آن دکه سایه ها ساخته و در میان گاه آن گنبدی عظیم برآورده . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 138). || قلب . قلب لشکر. مرکز لشکر. قلب سپاه . (یادداشت لغت نامه ) :
میانگاه لشکرْش را همچنین
سپاهی بیاراست خوب و گزین .

دقیقی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.