اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلنده

نویسه گردانی: KLNDH
کلنده . [ ک َ ل َ دَ / دِ ] (اِ) لکلکه را گویند و آن چوبکی باشد که یک سر آن را به دول آسیا و سر دیگر آن را در سوراخ سنگ آسیا به عنوانی نصب کنند که از گردش سنگ آسیا آن چوبک حرکت کندو از دول کم کم دانه در آسیا ریزد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
گر همی گوییم گول و گرنمی گوییم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تک تک می زنیم .

مولوی (از فرهنگ رشیدی ).


و رجوع به لکلکه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.