اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اغناء

نویسه گردانی: ʼḠNAʼ
اغناء. [ اِ ] (ع مص ) بی نیاز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن . توانگر گردانیدن . (المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفایت کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).نائب کافی شدن و کفایت کردن . (از اقرب الموارد). یقال : «اغنی عنه غناء فلان ، و مغناه و مغناته ؛ اذا ناب عنه و اجزاه مجزاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به این معنی با «عن » متعدی شود. || واداشتن و بازداشتن کسی را. (المصادر زوزنی ) دور داشتن و بازداشتن کسی را. به این معنی با «عن » متعدی شود: اغنی عنه کذا؛ نحاه و بعده . (از اقرب الموارد). || فائده دادن . (یادداشت مؤلف ). مایغنی عنک هذا؛ ای مایجدی عنک . (اقرب الموارد). و ما اغنی فلان شیئاً؛ای لم ینفع فی فهم و لم یکف مؤنة. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اغناء. [ اَ ] (ع اِ) رختهای عروسان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقناء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِنو. (منتهی الارب ). || ج ِ قِنوة. || ج ِ قِنی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ قُنو. (منتهی الارب ). رجوع...
اقناء. [ اِ ] (ع مص ) بر قتل انگیختن کسی راو کشتن . || تباه و فاسد گردانیدن پوست را. || قادر و توانا گردانیدن کسی را. || لازم گرفتن چ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اقنع.[ اَ ن َ ] (ع ص ) شتری که در سر آن بلندی و در کرانه ٔ گردن وی پستی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دز اقنا. [ دِ زِاَ ] (اِخ ) ۞ نام حصاری و قلعه ای است که شاپور بناکرده بوده است . (برهان ). دزی بوده در فارس از بناهای شاپور. (آنندراج ). ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.