مدارات
نویسه گردانی:
MDʼRʼT
مدارات . [ م ُ ] (ع اِمص ) صلح . آشتی . (غیاث اللغات ). نرمی . رفق . ترفق . ملاینه . لطف . مرافات . مدلات . مداملت . مجاملت . مماشات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدارا شود. || (مص ) رعایت کردن . (غیاث اللغات ). نرمی کردن . (دهار). مداراة. نرمی کردن .ملاطفت نمودن . به مهربانی رفتار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مداراة و مدارا شود. || (اِ) ج ِ مُدارة. (اقرب الموارد). رجوع به مدارة شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مدارات . [ م َ ] (ع اِ) آن دایره های خرد که بر پشت کره یکدیگر را متوازی باشند. (التفهیم ). ج ِ مدار. رجوع به مَدار شود.- مدارات روزها ؛ مدا...
مدارات قطبی . [ م َ ت ِ ق ُ ] (اِخ ) نام دو مدار که هر یک به فاصله ٔ 66 درجه و 33 دقیقه از خط استوا یکی در شمال و دیگری در جنوب خطاستوا قرا...