اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یافت

نویسه گردانی: YAFT
یافت . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش هوراند شهرستان اهر است که از 39 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4872 تن و مرکز آن ده گنجوبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). حمداﷲ مستوفی . (در ذکر آذربایجان ) آرد: یافت ولایتی است و قرب بیست پاره دیه است در میان بیشه و هوایش به گرمی مایل است حاصلش غله و اندکی میوه حقوق دیوانیش مبلغ چهار هزار دینار مقرر است . (نزهة القلوب مقاله ٔ سوم ص 84).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یافت . (مص مرخم ) یافتن . (از ناظم الاطباء). پیداشدگی . حصول و انکشاف . (ناظم الاطباء). پیدا کردن . تحصیل کردن . به دست آوردن . دریافت . درک : ...
دست یافت . [ دَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) فتح و ظفر و غلبه . (ناظم الاطباء). || فرصت . (ناظم الاطباء). و رجوع به دست یافتن شود. || (ن...
کوی یافت . (ن مف مرکب ) ۞ طفلی را گویند که بر سر راه انداخته باشند. (برهان ). بچه ای که از سر راه بردارند. لقیط. (ناظم الاطباء). یافته ٔ کو...
یافت آباد. (اِخ ) دهی است از شهرستان ری نزدیک تهران به میانه ٔ مغرب و جنوب غربی آن با 1905 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کوچه یافت-ن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) راه یافتن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اسماعیل آباد یافت آباد. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 10000 گزی شمال باختر شهرری و 2000 گزی راه رباط کریم . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.