اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیضی

نویسه گردانی: DYḌY
دیضی . [ دِ ی َض ْ ضا ] (ع اِ) مشیة دیضی ؛ نوعی از رفتار با تکبر و ناز. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
دیزی . (اِ) ۞ ظرف طعام پزی کوچک گلین و یا مسین . (ناظم الاطباء). قسمی دیگ سفالین که در آن بیشتر گوشت و گاه آش پزند. دیگ از گل پخته . ...
دیزی . (اِخ ) دهی است از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان است . با 2888 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
دیزی پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) آبگوشت پز. پی تی پز. آنکه در دیزی آبگوشت پزد فروختن را. (یادداشت مؤلف ).
دیزی پزی . [ پ َ ] (حامص مرکب )شغل دیزی پز. || (اِ مرکب ) دکان دیزی پز.
دیزی بارکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پختن آب گوشت در دیزی . (یادداشت مؤلف ). || بکنایه ، بمزاح ، آرمیدن با جفت . مباضعت . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.