اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مهرکاری

نویسه گردانی: MHRKARY
مهرکاری . [ م ِ ] (حامص مرکب ) مهرورزی . ابراز محبت . ابراز عشق و شوق . دوستی :
چرا از ویس جُستم مهرکاری
چرا از دایه جستم استواری .

(ویس و رامین )


چو عاشق را نباشد بردباری
نبیند خرمی از مهرکاری .

(ویس و رامین ).


دریغ آن مهر و آن امیدواری
که جانم را بد اندر مهرکاری .

(ویس و رامین ).


ببین جان مرا در مهرکاری
بدین سختی و رسوائی و زاری .

(ویس و رامین ).


بدین سختی چه باید مهرکاری
بدین خواری چه باید دوستداری .

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.