اجازه ویرایش برای همه اعضا

اسماء الله الحسنی

نویسه گردانی: ʼSMAʼ ʼLLH ʼLḤSNY
اسماء حُسنی یا نام‌های نیکوی خداوند نام‌هایی هستند که در اسلام برای الله به کار رفته‌است. غالبا شمار این نام‌ها را ۹۹ نام دانسته‌اند که بیشتر آن در قرآن آمده است، ولی برخی دیگر براین باورند شمار آن‌ها بیشتر است.

نام‌های خدا در قرآن مجموعه‌ای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند است که در قرآن ذکر شده‌اند و اصطلاحا، ۹۹ تای آن «اسماء الحسنی» یا نام‌های نیکوی خداوند خوانده می‌شوند. هر چند که تعداد نام‌های خدا، شامل صفت‌ها و کلمه‌های مرکب، در قرآن و سنت از ۹۹ عدد خیلی بیشتر هستند، ولی مسلمانان اعتقاد دارند که گروه برگزیده‌ای از نام‌ها (نام‌های نیکو)، تعدادشان ۹۹ عدد است.[۱]

از میان این ۹۹ نام، ۸۵ تای آن مستقیما در قرآن ذکر شده است. اما تعدادی از این نام‌ها مستقیما در قرآن وجود ندارد. بعضی از محققان با رجوع به احادیث تا ۲۰۰ مورد از این نام‌ها را یافته‌اند.

محتویات [نمایش]
اسماء حسنی [ویرایش]

اسماء حُسنی را به ۳ گروه بخش کرده‌اند:

اسماء جمالی (۵۵ نام) برای کسب رحمت و روزی به کار می‌روند.
اسماء جلالی (۲۲ نام) برای ایجاد عداوت و از میان بردن حریف به کار می‌آیند.
اسماء مشترک (۲۲ نام) بسته به نیت، خاصیت هر دو گروه قبلی را دارند.[۲]
اعتقاد بر این است که یکی از اسامی خدا که بر کسی دانسته نیست اسم اعظم است. و با بر زبان آوردن آن هر خواستهٔ گوینده برآورده خواهد شد.

فهرست نام‌های نیکوی خداوند [ویرایش]

نوشتار اصلی: نام‌های نیکوی خداوند
۹۹ نام خدا بر طبق سنت اسلام، به نامهای نیکوی خداوند معروفند. باید توجه داشت که در هیچ مرجعی فهرست زیبایی‌شناسانهٔ یکسانی که به ترتیب نام‌ها را در خود ذکر کرده باشد وجود ندارد.

اشاره به وجود نام‌های نیکو در قرآن [ویرایش]

اطلاعات بیشتر: نام‌های خدا در قرآن
در آیات زیر به وجود نام‌های نیکو برای خداوند اشاره شده است:[۳]

قرآن ۲۰.۷ الله لا اله الّا هو له الاسماء الحسنی
ترجمه : او خداییست که نیست جز او خدایی، همان‌که دارای نام‌های نیکوست
قرآن ۷.۱۸۰ و لله الاسماء الحسنی فدعوه بها
ترجمه : و او نام‌های نیکویی دارد، پس به آن‌ها بخوانیدش
فهرست نام‌های نیکوی خداوند [ویرایش]

در جدول زیر ۹۹ نام خدا بنا بر سنت اسلام، که به نام‌های نیکوی خداوند معروف‌اند، با ترجمه فارسی و معادل ابجد آن‌ها آمده‌است.

بر سر بیشتر این نام‌ها اتفاق نظر است؛ هر چند که در مورد تعدادی از آن‌ها همچنان اختلاف است.[۴][۵][۶][۷]

شماره عربی فارسی ابجد
۱ الرحمن بخشاینده ۲۹۸
۲ الرحیم مهربان ۲۵۸
۳ الملک پادشاه ۹۰
۴ القدوس مقدس ۷۰
۵ السلام پاک و سلامتی بخش عالم ۱۳۱
۶ المؤمن اطمینان دهنده ۱۳۶
۷ المهیمن نگهدارنده ۱۴۵
۸ العزیز باشکوه ۹۴
۹ الجبار توانگر ۲۰۶
۱۰ المتکبر بسیار بزرگ ۶۶۲
۱۱ الخالق آفریننده ۷۳۱
۱۲ البارئ درست ۲۱۳
۱۳ المصور نگارگر، صورتگر ۳۳۶
۱۴ الغفار همیشه بخشاینده ۱۲۸۱
۱۵ القهار فروکاهنده ۳۰۶
۱۶ الوهاب نیک بخشاینده ۱۴
۱۷ الرزاق همیشه روزی دهنده ۳۰۸
۱۸ الفتاح گشاینده (پیروزکننده) ۴۸۹
۱۹ العلیم داناترین ۱۵۰
۲۰ القابض می‌راننده، بیرون کشنده جان‌ها ۹۰۳
۲۱ الباسط گستراننده، فراخ کننده روزی ۷۲
۲۲ الخافض پست کننده، خوار کننده ۱۴۸۱
۲۳ الرافع (به سوی خود) بالا برنده ۳۵۱
۲۴ المعز عزیزکننده ۱۱۷
۲۵ المذل خوارکننده ۷۷۰
۲۶ السمیع شنواترین ۱۸۰
۲۷ البصیر بیناترین ۳۰۲
۲۸ الحکم دادگر ۶۸
۲۹ العدل بینهایت عادل ۱۱۴
۳۰ اللطیف آن‌که بر بندگانش لطف دارد ۱۲۹
۳۱ الخبیر آگاه‌ترین ۸۱۲
۳۲ الحلیم بسیار بردبار ۸۸
۳۳ العظیم بی‌انتها ۱۰۲۰
۳۴ الغفور بسیار بخشاینده ۱۲۸۶
۳۵ الشکور بسیار سپاسگزار (پاداش دهنده بزرگ است مر عمل کوچک را) ۵۲۶
۳۶ العالی بلند مرتبه ۱۱۰
۳۷ الکبیر بزرگ‌ترین ۲۳۲
۳۸ الحفیظ نگهدارنده ۹۹۸
۳۹ المقیت خوراک دهنده ۵۵۰
۴۰ الحسیب شمارنده ۸۰
۴۱ الجلیل بسیار گرانقدر ۷۳
۴۲ الکریم بسیار بخشنده ۲۷۰
۴۳ الرقیب نگهبان، بیننده و آماده ۳۱۲
۴۴ المجیب پاسخگو ۵۵
۴۵ الواسع گسترده، پهناور ۱۳۷
۴۶ الحکیم فرزانه، بسیار خردمند ۷۸
۴۷ الودود دوست ۲۰
۴۸ المجید بسیار لایق ستایش (در ذات و صفات خود عظیم و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان است) ۵۷
۴۹ الباعث برانگیزنده مردگان ۵۷۳
۵۰ الشهید بیننده ۳۱۹
۵۱ الحق راست، درست ۱۰۸
۵۲ الوکیل عهده دار همه امور بندگان و موجودات ۶۶
۵۳ القوی پرزور ۱۱۶
۵۴ المتین سخت (و نیز پاینده) ۵۰۰
۵۵ الولی دوست، یار و نگهبان ۴۶
۵۶ الحمید ستوده ۶۲
۵۷ المحصی شمارنده ۱۴۸
۵۸ المبدئ نخستین آفریننده ۵۶
۵۹ المعید بازگرداننده، دوباره زنده کننده ۱۲۴
۶۰ المحیی زندگی بخش، هستی بخش ۶۸
۶۱ الممیت می‌راننده، نابود کننده ۴۹۰
۶۲ الحی زنده ۱۸
۶۳ القیوم قائم به ذات (همه-آفریننده‌ای که کسی او را نیافرید)، پاینده ۱۴۶
۶۴ الواجد یابنده ۱۴
۶۵ الماجد بزرگوار ۴۸
۶۶ الواحد یکتای بی‌همتا ۱۹
۶۷ الاحد یگانه (خدایی جز او نیست) ۱۳
۶۸ الصمد بی‌نیاز ۱۳۴
۶۹ القادر توانا ۳۰۵
۷۰ المقتدر تعیین کننده (قضا و قدر)، فراتر ۷۴۴
۷۱ المقدم فراپیش کشنده ۱۸۴
۷۲ المؤخر فراپس دارنده، پس گذارنده چیزها و نهنده آن‌ها بجای آن‌ها ۸۴۶
۷۳ الأول نخستین، اول پدیدارکننده وجود ۳۷
۷۴ الأخر واپسین، آخر فناکننده موجود ۸۰۱
۷۵ الظاهر آشکار(پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز ۱۱۰۶
۷۶ الباطن پنهان، همه دربرگیرنده ۶۲
۷۷ الوالی یگانه سرپرستی که همه ولایتها از اوست ۴۷
۷۸ المتعالی خود ستوده ۵۵۱
۷۹ البر نیکوترین ۲۰۲
۸۰ التواب همیشه توبه پذیر ۴۰۹
۸۱ المنتقم انتقام گیر ۶۳۰
۸۲ العفو درگذرنده(آمرزنده)، ناپدیدکننده گناهان ۱۵۶
۸۳ الرؤوف بسیار دلسوز و مهربان ۲۸۶
۸۴ مالک الملک فرمانروای جهان ۲۱۲
۸۵ ذوالجلال و الاکرام دارای شکوه و بخشش
۸۶ المقسط عادل ۲۰۹
۸۷ الجامع گردآورنده ۱۱۴
۸۸ الغنی توانگر ۱۰۶۰
۸۹ المغنی بی‌نیاز کننده، بسنده ۱۱۰۰
۹۰ المانع بازدارنده ۱۶۱
۹۱ الضار آزار دهنده (این صفت تنها در احادیث یافت می‌شود) ۱۰۰۱
۹۲ النافع سودمند ۲۰۱
۹۳ النور روشنی ۲۵۶
۹۴ الهادی رهنما ۲۰
۹۵ البدیع سنجش ناپذیر، آفریننده ۸۶
۹۶ الباقی ماندگار و واگردان نشدنی (تغییر ناپذیر) ۱۱۳
۹۷ الوارث مالک نهایی تمام مخلوقات ۷۰۷
۹۸ الرشید راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا ۵۱۴
۹۹ الصبور شکیبا ۲۹۸
عموما بر سر اغلب این نام‌ها با هم توافق دارند؛ هر چند که در مورد تعدادی از آن‌ها همچنان اختلاف وجود دارد.[۸][۹][۱۰]

دیگر نام‌های خدا در قرآن [ویرایش]

نامهای دیگری برای خداوند در قرآن یافت می‌شود اما جزء لیست ۹۹ نام نیکوی معروف خداوند ذکر نشده است.

لیست زیر شامل نام‌هایی است که در لیست آن ۹۹ نام قرار ندارند.

شماره عربی فارسی برخی آیات ذکر شده
۱ المالک صاحب یا دارندهٔ هر چیز
۲ الملیک مالک همیشگی
۳ ذو الفضل العظیم دارای لطف و شان بیکران ۲:۱۰۵، ۳:۷۴، ۸:۲۹، ۵۷:۲۱، ۵۷:۲۹، ۶۲:۴
۴ ذو انتقام صاحب انتقام (منسوب به انتقام گیرنده) سوره آل‌عمران آیه ۴، سوره مائده آیه ۹۵، سوره ابراهیم آیه ۴۷
۵ شدید العقاب سخت کیفر (مجازات کنندهٔ شدید) سوره غافر آیه ۲۲
صوفیه [ویرایش]

برای صوفیان باور به صدمین نام خدا از ارزش والایی برخوردار است. بنا بر باور آنان تنها در اثر شناخت تمام و کمال پروردگار و یا حتی یکی‌شدن با وی (خداگونه شدن) می‌توان به این نام پی برد. آن‌ها صدمین نام خداوند را اسم اعظم می‌گویند.[۱۱]

نام صدم [ویرایش]

در برخی احادیث مذاهب شیعه و سنی گفته شده‌است که حضرت مهدی (عج) نام صدم را آشکار می‌کند.

اسماء نویسی [ویرایش]

به نگارش اسماء حسنی با بکارگیری از صنعت مربعات و اعداد وفقی را بر پوست، کاغذ یا پارچه اسماء نویسی می‌گویند. این کار در دوران قاجار در ایران رواج داشت.[۱۲]

پانویس [ویرایش]

↑ Fleming, ‎Marrianne. Worden, David. Religious Studies for AQA; Thinking About God and Morality. Oxford: Heinemann Educational Publishers, 2004. ISBN 0-435-30713-4.
↑ تناولی، ص. ۳۳
↑ قرآن مجید، انتشارات اسوه، به خط عثمان طه
↑ مهذب الاسماء
↑ فرهنگ دهخدا، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران
↑ فرهنگ معین، محمد معین، انتشارات امیرکبیر
↑ تناولی، ص. ۳۵
↑ مهذب الاسماء
↑ فرهنگ دهخدا، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران
↑ فرهنگ معین، محمد معین، انتشارات امیرکبیر
↑ Encyclopedia of The Orient (نوامبر ۲۰۰۷)
↑ تناولی، ص. ۳۳
جستارهای وابسته [ویرایش]

نام‌های خدا در قرآن
قرآن
اسماء حسنی
اسم اعظم
منابع [ویرایش]

محمد معین، فرهنگ معین
پرویز تناولی، طلسم: گرافیک سنتی ایران، نشر بن‌گاه، تهران ۱۳۸۵، ISBN 964-96383-4-2
[نمایش]
ن • ب • و
نام‌های نیکوی خداوند در قرآن
[نمایش]
ن • ب • و
قرآن
رده‌های صفحه: خدا در اسلامعلوم خفیه فهرست‌های مربوط به ادیان قرآن نام‌های خدانام‌های نیکوی خداوند
قس عربی
الله فی الإسلام هو عَلم على الذات الواجد المستحق لجمیع المحامد، وهو الإله الحق لجمیع المخلوقات ولا معبود بحق إلا هو. ویؤمن المسلمون بأن الله واحد، أحد، فرد، صمد، لیس له مثیل ولا نظیر ولا شبیه ولا صاحبة ولا ولد ولا والد ولا وزیر له ولا مشیر له، ولا عدید ولا ندید ولا قسیم.
توحید الله بالعبادة هی جوهر العقیدة فی الدین الإسلامی. ولله أسماء عدة تدعى أسماء الله الحسنى، حیث یؤمن المسلمون أن من یحصی 99 منها یدخل الجنة[1].فعن النبى () قال "إن لله تسعة وتسعین اسما. مائة إلا واحد. من أحصاها دخل الجنة". 2677 صحیح مسلم
محتویات [اعرض]
[عدل]وصف الله فی القرآن وو صف قدراته وأسمائه وبدیع صنعه

ورد ذکر لفظ (الله) فی القرآن 2724 مرة منها
﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (3) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (4)﴾ (سورة الإخلاص)
﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (255)﴾ (سورة البقرة)
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (35)﴾ (سورة النور)
﴿فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (74)﴾ (سورة النحل)
﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (11)﴾ (سورة الشورى)
" بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ ۖ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ " الآیه 101 سورة الأنعام (6)
" وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا ﴿٥٨﴾ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَـٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا ﴿٥٩﴾ وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَـٰنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَـٰنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ۩ ﴿٦٠﴾ تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِیرًا ﴿٦١﴾ وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا ﴿٦٢﴾ " الآیة (58 ---- 62) سورة الفرقان (25)
" الرَّحْمَـٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿٢﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ ﴿٣﴾ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿٤﴾ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿٥﴾ وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿٦﴾ وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ ﴿٧﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿٨﴾ وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿٩﴾ وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿١٠﴾ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَکْمَامِ ﴿١١﴾ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ ﴿١٢﴾ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿١٣﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ ﴿١٤﴾ وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ ﴿١٥﴾ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿١٦﴾ " الآیة (1 ---- 16) سورة الرحمن (55)
" قُلِ اللَّـهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢٦﴾ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۖ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ۖ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٢٧﴾ " الآیة (26 - 27) سورة آل عمران (3)
" تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا ﴿١﴾ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا ﴿٢﴾ " الآیة (1 - 2) سورة الفرقان (25)
[عدل]وصف الله فی مذاهب وطوائف وفرق المسلمین



لفظ الجلاله الله مکتوبة على جدار eski camii فی أدرنة، ترکیا
[عدل]أهل السنة والجماعة
« هو الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب والشهادة الرحمن الرحیم الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر الذی خلق السماوات والأرض فی ستة أیام ثم استوى على العرش یدبر الأمر ما من شفیع إلا من بعد إذنه حی له الحیاة قدیر له صفة القدرة مرید له صفة الإرادة کلم موسى تکلیما وتجلى للجبل فجعله دکا هشیما فوق سماواته مستو على عرشه بائن من خلقه یرى من فوق سبع سماوات ویسمع ضجیج الأصوات باختلاف اللغات على تفنن الحاجات ویرى دبیب النملة السوداء على الصخرة الصماء فی غیاهب الظلمات لا تتحرک ذرة إلا بإذنه ولا تسقط ورقة إلا بعلمه ولا یعزب عن علمه مثقال ذرة فی الأرض والسموات ترفع إلیه الحاجات وتصعد إلیه الکلمات الطیبات وینزل من عنده الأمر بتدبیر المخلوقات له القوة کلها والعز کله والجمال کله والعلم کله والکمال کله وهو الحی القیوم الذی لا تأخذه سنة ولا نوم موصوف بکل جمال منزه عن کل نقص وعیب لا تضرب له الأمثال ولا یشبه بالمخلوقات فعال لما یرید لوجهه سبحات الجلال وهو الجمیل الذی له کل الجمال إحدى یدیه للجود والفضل والأخرى للقسط والعدل یقبض سماواته السبع بإحدى یدیه والأرضین السبع بالید الأخرى ثم یهزهن ثم یقول أنا الملک لا ینام ولا ینبغی له أن ینام یخفض القسط ویرفعه یرفع إلیه عمل اللیل قبل عمل النهار وعمل النهار قبل عمل اللیل حجابه النور لو کشفه لأحرقت سبحات وجهه ما انتهى إلیه بصره من خلقه قریب مجید رحیم ودود لطیف خبیر » – ابن قیم الجوزیة، الصواعق المرسلة /الجزء الثالث/ صفحة 1114
«الحمد لله الأول الآخر، الباطن الظاهر، الذی هو بکل شیء علیم، الأول فلیس قبله شیء، الآخر فلیس بعده شیء، الظاهر فلیس فوقه شیء، الباطن فلیس دونه شیء، الأزلی القدیم الذی لم یزل موجودًا بصفات الکمال، ولا یزال دائمًا مستمرًا باقیًا سرمدیًا بلا انقضاء ولا انفصال ولا زوال. یعلم دبیب النملة السوداء، على الصخرة الصماء، فی اللیلة الظلماء، وعدد الرمال. وهو العلی الکبیر المتعال، العلی العظیم الذی خلق کل شیء فقدره تقدیرًا.» – إسماعیل بن عمر بن کثیر، کتاب البدایة والنهایة/الجزء الأول
«استواء یلیق بجلال الله ویختص به فلا یلزمه شیء من اللوازم الباطلة التی یجب نفیها کما یلزم من سائر الأجسام.» – أحمد ابن تیمیة، مجموع الفتاوى/المجلد الخامس
«هو الله الذی لا إله إلا هو رب العالمین وقیوم السموات والارضین الملک الحق المبین الموصوف بالکمال کله المنزه عن کل عیب ونقص وعن کل تمثیل وتشبیه فی کماله » – ابن قیم الجوزیة، مفتاح دار السعادة
«هو الذی إن شاء وسعه أدنى شیء، وإن شاء لم یسعه شیء، وإن أراد عرفه کل شیء، وإن لم یرد لم یعرفه شیء، إن أحب وجد عند کل شیء، وإن لم یحب لم یوجد عند شیء، وقد جاوز الحد والمعیار، وسبق القیل والأقدار، ذو صفات لا تحصى، وقدر لا یتناهى، لیس محبوسًا فی صورة، ولا موقوفًا بصفة، ولا محکومًا علیه بکلم، ولا یتجلى بوصف مرتین، ولا یظهر فی صورة لاثنین، ولا یرد منه بمعنى واحد کلمتان، بل لکل تجل منه صورة، ولکل عبد عند ظهوره صفة، وعن کل نظرة کلام، وبکل کلمة إفهام، ولا نهایة لتجلیه، ولا غایة لأوصافه.» – شیخ الصوفیة أبو طالب المکی، مجموع الفتاوى/المجلد الخامس
[عدل]لفظ (الله) فی اللغة العربیة

الله: اسم الجلاله کما فی الدیفیهی.
غالبا ما تورد عبارة "لفظة الجلالة" فی الأدبیات العربیة عند ذکر کلمة "الله" کلفظة لغویة أو نحویة للتفریق بینها وبین غیرها من الکلمات. ولم یرد ما یفید أن أحدا أطلق هذ الاسم على نفسه سواء قبل الإسلام أو بعده، بالرغم من وجود من إدعوا الإلوهیة إلا أنهم لم یسموا أنفسهم بهذا الاسم[بحاجة لمصدر]. جاء فی القرآن ﴿رَبُّ السَّمَأوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا﴾ (سورة مریم : 65)
وهذا من بیان قدرة الله على خلقه حیث لم یصرف قلب أو عقل أحد من مخلوقاته إلى أن یسمی أو یتسمى باسمه العظیم.
وکل اسم من أسماء الله الحسنى یضاف إلیه فلا یصح أن یقال من أسماء الجبار الله أو من أسماء الرحیم الله بل یقال من أسماء الله الرحیم العزیز الجبار.... وهکذا وهکذا یتضح لنا بإن اسم الله هو الاسم الأول الأصل وغیره من الأسماء الحسنى تضاف إلیه وتنسب إلیه.
من خواص اسم الجلاله (الله) التی یتمیز بها عن بقیة الأسماء فی النداء والدعاء، حیث أننا إذا أردنا أن ندعو باسم الرحمن أو الرحیم أو السمیع یجب أن نحذف الألف واللام فنقول یارحمن یارحیم یاسمیع ولا یصح أبدا فی اللغة أن نقول یا الرحمن ویا الرحیم ویا السمیع وینکر ذلک قواعد اللغة حیث یجب حذف الألف واللام عند وجود النداء إلا فی لفظ الجلاله (الله) نقول یا الله فتبقى الألف واللام لأنها من اصل الاسم کما ورد سابقاً حیث ان کلمة الله هی علم.
من خواص اسم الجلاله (الله) أنه لا یذکر منفرداً بل یذکر فی جمله تامة المعنى. کما أن أعظم کلمة ذکر فیها اسم الهی ((لا إله إلا الله)).
من خواص اسم الجلاله (الله) تغیر القلوب عند سماعها بحسب حال الأشخاص وأحوالهم مع ربهم وخالقهم وبین الله هذا فی کتابه الکریم حیث قال الله تعالى : ﴿وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآَخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (45)﴾ (سورة الزمر : 45). وقال الله : ﴿ذَلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَإِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ (12)﴾ (سورة غافر : 12)
[عدل]الإیمان بالله فی الإسلام


جزء من سلسلة
أهل السنة والجماعة

أرکان الإیمان


أرکان الإیمان
الإیمان بالله
الإیمان بالملائکة
الإیمان بالکتب السماویة
الإیمان بالرسل
الإیمان بالیوم الآخر
الإیمان بالقضاء والقدر
عرض · نقاش · تعدیل
مقال تفصیلی :أرکان الإیمان
معرفة الله هی أصل الدین ورکن التوحید وأول الواجبات الشرعیة فی الإسلام. لَمَّا بَعَثَ النَّبِیُّ مُعَإذًا نَحْوَ الْیَمَنِ قَالَ لَهُ ‏"‏إِنَّکَ تَقْدَمُ عَلَى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَلْیَکُنْ أَوَّلَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَى أَنْ یُوَحِّدُوا اللَّهَ تَعَالَى فَإِذَا عَرَفُوا ذَلِکَ فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَیْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی یَوْمِهِمْ وَلَیْلَتِهِمْ، فَإِذَا صَلُّوا فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ زَکَاةً فِی أَمْوَالِهِمْ تُؤْخَذُ مِنْ غَنِیِّهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فَقِیرِهِمْ، فَإِذَا أَقَرُّوا بِذَلِکَ فَخُذْ مِنْهُمْ وَتَوَقَّ کَرَائِمَ أَمْوَالِ النَّاسِ‏"‏‏.‏ وقد صدر البخاری بهذا الحدیث أول کتاب التوحید فی صحیحه.
طالع أیضًا :[ ملائکة الله ] و [ کتب الله ] و [ رسل الله ] و [ قضاء الله وقدره ]

[عدل]حِـمـى الله

[عدل]حِـمـى الله فی القرآن
﴿ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30)﴾ (سورة الحج)
﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (151) وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (152)﴾ (سورة الأنعام)
﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا (22) وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا (23)﴾ (سورة الإسراء)
﴿وَآَتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا (26) إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا (27) وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُورًا (28)
وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا (29)
إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا (30)
وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا (31)
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا (32)
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا (33)
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا (34)
وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (35)
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (36)
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا (37)
کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا (38)﴾(سورة الإسراء)
[عدل]حِـمـى الله فی السنة النبویة
« عَنْ عَامِرٍ، قَالَ سَمِعْتُ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ، یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ ‏"‏ الْحَلاَلُ بَیِّنٌ وَالْحَرَامُ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لاَ یَعْلَمُهَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى الْمُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِیِنِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ کَرَاعٍ یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ‏.‏ أَلاَ وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلاَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِی أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ، أَلاَ وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ‏.‏ أَلاَ وَهِیَ الْقَلْبُ ‏"‏‏.صحیح مسلم/ 4178»
«نْ أَنَسٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ : " أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ : الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَشَهَادَةُ الزُّورِ، وَقَوْلُ الزُّورِ ".»
[عدل]حمى الله عند المسلمین
« ‏اجتناب مَعَاصِیه وَمَحَارِمه وَیَکُون اِرْتِکَابهَا عَظِیمًا فِی نَفْسه » – ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر
« ‏ الْحُرْمَة مَکَّة وَالْحَجّ وَالْعُمْرَة وَمَا نَهَى اللَّه عَنْهُ مِنْ مَعَاصِیه کُلّهَا » – مجاهد بن جبر
[عدل]درجات حِـمـى الله عند أهل السنة والجماعة
[عدل]تعظیم الأوامر والنواهی من الله لأنها فقط من الله
تقتضی هذه الدرجة القیام بالأوامر من الله واجتناب النواهی من الله حباً وتعظیماً لله لأنه یستحق ذلک ولیس حباً فی النفس وخوفاً أن ینالها عذاب من الله أو ثواب منه أو خوفا من المجتمع أو الناس أو القانون فهذا یدخل فی حب النفس ولیس فی حمى الله والله لا یرضى ذلک.
« تعظیم الأمر والنهی لا خوفا من العقوبة فتکون خصومة للنفس ولا طلبا للمثوبة فیکون مستشرفا للأجرة ولا مشاهدا لأحد فیکون متزینا بالمراءاة...........فالنفوس العلیة الزکیة تعبده لأنه أهل أن یعبد ویجل ویحب ویعظم فهو لذاته مستحق للعبادة ولا یکون العبد کأجیر السوء إن أعطى أجره عمل وإن لم یعط لم یعمل فهذا عبد الأجرة لا عبد المحبة والإرادة » – ابن القیم، مدارج السالکین
[عدل]الالتزام بما جاء عن الله فی ذات الله
الالتزام بما جاء عن الله أو ثبت عن محمد رسول الله فی ذات الله على مراد الله بدون التکلف فی التأویل أو تجاوز الحد فی التمثیل أو التشبیه بالمخلوقات أو التکییف بوضع هیئة معینه أو التعطیل والنفی لما أثبته الله لنفسه.
حیث یتفق جمیع الناس أن السبیل لمعرفة شکل أی شیء فی الوجود ثلاثة طرق
أن نرى هذا الشیء : (و الله لم نراه)
أن یراه أحد آخر ویحدثنا به : (و الله لم یراه أحد ولم یحدثنا عنه إلا هو فی کتابه القرآن أو ما أوحى إلى محمد رسول الله لذلک یجب الالتزام بما جاء نصاً بدون أخد آراء العقلاء أو الحکماء أو المبالغة فی التأویل)
أن یکون له شبیه أو مثیل لکی نقیس علیه : (و الله قطع الأطماع إلى ذلک فقال (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ) سورة الشورى الآیة 11)
« إجراء الخبر على ظاهره وهو أن تبقى أعلام توحید العامة الخبریة على ظواهرها ولا یتحمل البحث عنها تعسفا ولا یتکلف لها تأویلا ولا یتجاوز ظواهرها تمثیلا ولا یدعی علیها إدراکا أو توهما » – ابن القیم، مدارج السالکین
[عدل]عدم الاغترار بستر الله وحلمه وعدم أمن مکر الله وعقوبته
﴿أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ (99)﴾ (سورة الأعراف)
« صاحب الانبساط والمشاهدة یداخله سرور لا یشبهه سرور البتة فینبغی له أن لا یأمن فی هذا الحال المکر بل یصون سروره وفرحه عن خطفات المکر بخوف العاقبة المطوی عنه علم غیبها ولا یغتر » – ابن القیم، مدارج السالکین
[عدل]جنود الله

یؤمن المسلمون أن لله جنود هم خلق من خلق الله یسخرهم الله لخدمة من یشاء من خلقه أو یرسلهم لإهلاک من یشاء من خلقه بحکمته وقدرته وإرادته ولا یعلمهم إلا الله.
[عدل]ذکر جنود الله فی القرآن الکریم
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ (31)﴾ (سورة المدثر)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (173)﴾ (سورة الصافات)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا (7)﴾ (سورة الفتح)
[عدل]تسمیة بعض جنود الله
[عدل]الملائکة والسکینة والرعب والصواعق
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا (9)﴾ (سورة الأحزاب)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ (26)﴾ (سورة التوبة)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا (75)﴾ (سورة مریم)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (40)﴾ (سورة التوبة)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ (2)﴾ (سورة الحشر)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا (26)﴾ (سورة الأحزاب)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ (13)﴾ (سورة الرعد)
[عدل]الریح والصیحة والسیل
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آَلَ لُوطٍ نَجَّیْنَاهُمْ بِسَحَرٍ (34)﴾ (سورة القمر)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ (31)﴾ (سورة القمر)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ (16)﴾ (سورة سبأ)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآَخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ (16)﴾ (سورة فصلت)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿وَفِی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ (41)﴾ (سورة الذاریات)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ (19)﴾ (سورة القمر)
[عدل]الطوفان والجراد والقمل والضفادع والدم
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آَیَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِینَ (133)﴾ (سورة الأعراف)
1. الطوفان :
« أی المطر الشدید حتى عاموا فیه. وقال مجاهد وعطاء: الطوفان الموت قال الأخفش: واحدته طوفانة. وقیل: هو مصدر کالرجحان والنقصان؛ فلا یطلب له واحد. قال النحاس: الطوفان فی اللغة ما کان مهلکا من موت أو سیل؛ أی ما یطیف بهم فیهلکهم. وقال السدی: ولم یصب بنی إسرائیل قطرة من ماء، بل دخل بیوت القبط حتى قاموا فی الماء إلى تراقیهم، ودام علیهم سبعة أیام. وقیل: أربعین یوما » – القرطبی، الجامع لأحکام القرآن
2. الجراد :
« الجراد وهو الحیوان المعروف، جمع جرادة فی المذکر والمؤنث. فإن أردت الفصل نعت فقلت رأیت جرادة ذکرا - فأکل زروعهم وثمارهم حتى أنها کانت تأکل السقوف والأبواب حتى تنهدم دیارهم. ولم یدخل دور بنی إسرائیل منها شیء.» – القرطبی، الجامع لأحکام القرآن
« کان رسول الله ‏ ‏ ‏ ‏إذا دعا على الجراد قال ‏ ‏اللهم أهلک الجراد اقتل کباره وأهلک صغاره وأفسد بیضه واقطع ‏ ‏دابره ‏ ‏وخذ بأفواههم عن معاشنا وأرزاقنا إنک سمیع الدعاء قال فقال رجل یا رسول الله کیف تدعو على جند من أجناد الله بقطع ‏ ‏دابره ‏ ‏قال فقال رسول الله ‏ ‏ ‏ ‏إنها ‏ ‏نثرة ‏ ‏حوت فی البحر » – الترمذی وابن ماجه، سنن الترمذی وسنن ابن ماجه
« روى محمد بن المنکدر عن جابر بن عبد الله عن عمر بن الخطاب قال سمعت رسول الله یقول: "إن الله خلق ألف أمة ستمائة منها فی البحر وأربعمائة فی البر وإن أول هلاک هذه الأمم الجراد فإذا هلکت الجراد تتابعت الأمم مثل نظام السلک إذا انقطع" » – الترمذی، نوادر الأصول
3. القمل :
« وهو صغار الدبى؛ قاله قتادة. والدبى: الجراد قبل أن یطیر، الواحدة دباة. وأرض مدبیة إذا أکل الدبى نباتها. وقال ابن عباس: القمل السوس الذی فی الحنطة. وقال ابن زید: البراغیث. وقال الحسن: دواب سود صغار. وقال أبو عبیدة: الحمنان، وهو ضرب من القراد، واحدها حمنانة. فأکلت دوابهم وزروعهم، ولزمت جلودهم کأنها الجدری علیهم، ومنعهم النوم والقرار. وقال حبیب بن أبی ثابت: القمل الجعلان. والقمل عند أهل اللغة ضرب من القردان. قال أبو الحسن الأعرابی العدوی: القمل دواب صغار من جنس القردان؛ إلا أنها أصغر منها، واحدتها قملة. قال النحاس: ولیس هذا بناقض لما قاله أهل التفسیر؛ لأنه یجوز أن تکون هذه الأشیاء کلها أرسلت علیهم، وهی أنها کلها تجتمع فی أنها تؤذیهم. » – القرطبی، الجامع لأحکام القرآن
4. الضفادع :
« جمع ضفدع وهی المعروفة التی تکون فی الماء، وفیه مسألة واحدة هی أن النهی ورد عن قتلها؛ أخرجه أبو داود وابن ماجة بإسناد صحیح. أخرجه أبو داود عن أحمد بن حنبل عن عبد الرزاق وابن ماجة عن محمد بن یحیى النیسابوری الذهلی عن أبی هریرة قال: " نهى رسول الله عن قتل الصرد والضفدع والنملة والهدهد". قال عبد الله بن عمرو: لا تقتلوا الضفدع فإن نقیقه الذی تسمعون تسبیح. فروی أنها ملأت فرشهم وأوعیتهم وطعامهم وشرابهم؛ فکان الرجل یجلس إلى ذقنه فی الضفادع، وإذا تکلم وثب الضفدع فی فیه. » – القرطبی، الجامع لأحکام القرآن
5. الدم :
« فأرسل الله علیهم الدم فسال النیل علیهم دما. وکان الإسرائیلی یغترف منه الماء، والقبطی الدم. وکان الإسرائیلی یصب الماء فی فم القبطی فیصیر دما، والقبطی یصب الدم فی فم الإسرائیلی فیصیر ماء زلالا. » – القرطبی، الجامع لأحکام القرآن
[عدل]أولیاء الله

[عدل]أولیاء الله فی القرآن الکریم
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (62) الَّذِینَ آَمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآَخِرَةِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (64)﴾ (سورة یونس)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آَمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (257)﴾ (سورة البقرة)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (55) وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (56)﴾ (سورة المائدة)
قال الله فی القرآن الکریم : ﴿هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا (44)﴾ (سورة الکهف)
[عدل]صفات أولیاء الله
[عدل]الإیمان والتقوى
« ‏‏إن الله قال ‏ ‏من عادى لی ولیا فقد ‏ ‏آذنته ‏ ‏بالحرب وما تقرب إلی عبدی بشیء أحب إلی مما افترضت علیه وما یزال عبدی یتقرب إلی بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصر به ویده التی یبطش بها ورجله التی یمشی بها وإن سألنی لأعطینه ولئن استعاذنی لأعیذنه وما ترددت عن شیء أنا فاعله ترددی عن نفس المؤمن یکره الموت وأنا أکره مساءته » – محمد رسول الله، صحیح البخاری
« ‏قال الله عز وجل ‏ ‏من أذل لی ولیا فقد استحل محاربتی وما تقرب إلی عبدی بمثل أداء الفرائض وما یزال العبد یتقرب إلی ‏ ‏بالنوافل ‏ ‏حتى أحبه إن سألنی أعطیته وإن دعانی أجبته ما ترددت عن شیء أنا فاعله ترددی عن وفاته لأنه یکره الموت وأکره مساءته » – محمد رسول الله، مسند أحمد
« من عادى لله ولیا فقد بارز الله بالمحاربة إن الله یحب الأبرار الأتقیاء ‏ ‏الأخفیاء الذین إذا غابوا لم یفتقدوا وإن حضروا لم یدعوا ولم یعرفوا قلوبهم مصابیح الهدى یخرجون من کل ‏ ‏غبراء ‏ ‏مظلمة » – محمد رسول الله، سنن ابن ماجه
[عدل]الحب فی الله والبغض فی الله
« إن ‏ ‏أحب الأعمال إلى الله عز وجل الحب فی الله والبغض فی الله » – محمد رسول الله، مسند أحمد
«‏ أفضل الأعمال الحب فی الله والبغض فی الله » – محمد رسول الله، سنن أبی داود
«‏ من أحب لله وأبغض لله وأعطى لله ومنع لله فقد استکمل الإیمان » – محمد رسول الله، سنن أبی داود
« ‏لا یحق العبد حق صریح الإیمان حتى یحب لله تعالى ویبغض لله فإذا أحب لله تبارک وتعالى وأبغض لله تبارک وتعالى فقد استحق الولاء من الله وإن أولیائی من عبادی وأحبائی من خلقی الذین یذکرون بذکری وأذکر بذکرهم » – محمد رسول الله، مسند أحمد
[عدل]حق الله على أولیاء الله


لفظ الجلاله الله منحوت على الحجر فی باکستان

« قال بینما أنا ردیف النبی ‏ ‏ ‏ ‏لیس بینی وبینه إلا آخرة الرحل فقال یا ‏ ‏ معاذ ‏ ‏قلت لبیک یا رسول الله وسعدیک ثم سار ساعة ثم قال یا ‏ ‏ معاذ ‏ ‏قلت لبیک رسول الله وسعدیک ثم سار ساعة ثم قال یا ‏ ‏ معاذ بن جبل ‏ ‏قلت لبیک رسول الله وسعدیک قال ‏ ‏هل تدری ما حق الله على عباده قلت الله ورسوله أعلم قال حق الله على عباده أن یعبدوه ولا یشرکوا به شیئا ثم سار ساعة ثم قال یا ‏ ‏ معاذ بن جبل ‏ ‏قلت لبیک رسول الله وسعدیک قال هل تدری ما حق العباد على الله إذا فعلوه قلت الله ورسوله أعلم قال حق العباد على الله أن لا یعذبهم » – معاذ بن جبل، صحیح البخاری
« کنت ردف النبی ‏ ‏ ‏ ‏على حمار یقال له ‏ ‏عفیر فقال یا ‏ ‏ معاذ ‏ ‏هل تدری حق الله على عباده وما حق العباد على الله قلت الله ورسوله أعلم قال فإن حق الله على العباد أن یعبدوه ولا یشرکوا به شیئا وحق العباد على الله أن لا یعذب من لا یشرک به شیئا فقلت یا رسول الله أفلا أبشر به الناس قال لا تبشرهم فیتکلوا » – معاذ بن جبل، صحیح البخاری
[عدل]کرامات أولیاء الله عند أهل السنة والجماعة
یؤمن أهل السنة والجماعة بأن الله یجری على ید بعض أولیاء الله بعض الأمور الخارقة للعادة ویؤمنون بأن هذا فضل من الله للمؤمنین واستدراج لغیر المؤمنین
« وکرامات أولیاء الله أعظم من هذه الأمور وهذه الأمور الخارقة للعادة وإن کان قد یکون صاحبها ولیا لله فقد یکون عدوا لله فإن هذه الخوارق تکون لکثیر من الکفار والمشرکین وأهل الکتاب والمنافقین وتکون لأهل البدع وتکون من الشیاطین فلا یجوز أن یظن أن کل من کان له شیء من هذه الأمور أنه ولی لله بل یعتبر أولیاء الله بصفاتهم وأفعالهم وأحوالهم التی دل علیها الکتاب والسنة ویعرفون بنور الایمان والقرآن وبحقائق الایمان الباطنة وشرائع الاسلام الظاهرة » – ابن تیمیة، أولیاء الرحمن وأولیاء الشیطان
[عدل]معجزات النبی محمد رسول الله
عند أهل السنة والجماعة تسمى کرامات الأنبیاء معجزات حیث ترتبط کلمة معجزات على الأنبیاء والکرامات للأولیاء ومن ذلک یعتبرون ولادة سارة بإسحاق من نبی الله إبراهیم بعد الیأس والعقم هی معجزة نبی وکرامة ولی
« انشقاق القمر وتسبیح الحصا فی کفه وإتیان الشجر إلیه وحنین الجذع إلیه وإخباره لیلة المعراج بصفة بیت المقدس وإخباره بما کان وما یکون وإتیانه بالکتاب العزیز وتکثیر الطعام والشراب مرات کثیرة کما أشبع فی الخندق العسکر من قدر طعام وهو لم ینقص فی حدیث أم سلیم المشهور وروى العسکر فی غزوة خیبر من مزادة ماء ولم تنقص وملأ أوعیة العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین ألفا ونبع الماء من بین أصابعه مرات متعددة حتى کفى الناس الذین کانوا معه کما کانوا فی غزوة الحدیبیة نحو ألف وأربعمائة أو خمسمائة ورده لعین أبی قتادة حین سالت على خده فرجعت أحسن عینیه ولما أرسل محمد بن مسلمة لقتل کعب بن الأشرف فوقع وانکسرت رجله فمسحها فبرأت وأطعم من شواء مائة وثلاثین رجلا کلا منهم حز له قطعة وجعل منها قصعتین فأکلوا منهما جمیعهم ثم فضل فضله وقضى (دین) عبد الله أبی جابر للیهودی وهو ثلاثون وسقا
قال جابر : فأمر صاحب الدین أن یأخذ التمر جمیعه بالذی کان له فلم یقبل فمشى فیها رسول الله ثم قال لجابر : جد له فوفاه الثلاثین وسقا وفضل سبعة عشر وسقا » – ابن تیمیة، أولیاء الرحمن وأولیاء الشیطان
[عدل]کرامات الصحابة والتابعین
[عدل]أقسام العلماء بالله عند المسلمین

ینقسم العلماء بالله عند المسلمین إلى ثلاثة أقسام
[عدل]عالم بالله لیس عالماً بأمر الله
هو العالم بالله نفسه وبصفات الله وأسماء الله الحسنى ویوصف هذا العلم بعلم الخشیة لأن من یتعلمه یکون أکثر خشیة لله فإذا علم العالم أن الله قدیر خاف من قدرة الله على عقابه
«العلماء الذین یخافون قدرته فمن علم أنه عز وجل قدیر أیقن بمعاقبته على المعصیة» – القرطبی، الجامع لأحکام القرآن
«من لم یخش الله فلیس بعالم بالله» – الربیع بن أنس
«إنما العالم من خشی الله عز وجل» – مجاهد بن جبر
«کفى بخشیة الله علما وبالاغترار جهلا» – ابن مسعود
«وبحسب معرفته بربه یکون إیمانه، فکلما ازداد معرفة بربه ازداد إیمانه وکلما نقص، نقص» – عبد الرحمن بن ناصر السعدی، تفسیر السعدی
[عدل]عالم بأمر الله لیس عالماً بالله
هو العالم بالأحکام الشرعیة والحلال والحرام والفقه فی الدین وقلیل المعرفة بأسماء الله وصفاته
« طلب العلم فریضة على کل مسلم » – محمد رسول الله، سنن ابن ماجه
« من سلک طریقا ‏ ‏ یلتمس ‏ ‏ فیه علما سهل الله له طریقا إلى الجنة » – محمد رسول الله، سنن الترمذی
« من سلک طریقا ‏ ‏ یلتمس ‏ ‏ فیه علما سهل الله له طریقا إلى الجنة وإن الملائکة لتضع أجنحتها رضا لطالب العلم وإن طالب العلم یستغفر له من فی السماء والأرض حتى الحیتان فی الماء وإن فضل العالم على العابد کفضل القمر على سائر الکواکب إن العلماء هم ورثة الأنبیاء إن الأنبیاء لم یورثوا دینارا ولا درهما إنما ورثوا العلم فمن أخذه أخذ بحظ ‏ ‏وافر » – محمد رسول الله، سنن ابن ماجه
[عدل]عالم بالله وعالم بأمر الله
هو العالم بالله وأسمائه وصفاته والعالم بأحکام الشریعة والفقه والحلال والحرام
« إنی لأعلمهم بالله وأشدهم له خشیة » – محمد رسول الله، صحیح البخاری
«إنما الفقیه من یخاف الله عز وجل» – مجاهد بن جبر
«إن الفقیه حق الفقیه من لم یقنط الناس من رحمة الله، ولم یرخص لهم فی معاصی الله، ولم یؤمنهم من عذاب الله، ولم یدع القرآن رغبة عنه إلى غیره؛ إنه لا خیر فی عبادة لا علم فیها، ولا علم لا فقه فیه، ولا قراءة لا تدبر فیها. » – علی بن أبی طالب
[عدل]وصلات خارجیة

حلقات شرح أسماء الله الحسنى لمحمد راتب النابلسی ألقیت فی جامع الحمد
شرح أسماء الله الحسنى
[عدل]المراجع

^ "إن لله تسعة وتسعین اسما. مائة إلا واحد. من أحصاها دخل الجنة". 2677 صحیح مسلم
[عدل]المصادر

کتاب الأسماء والصفات، أبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی
کتاب مجموع فتاوى ابن تیمیة/المجلد الخامس/الأسماء والصفات، أحمد ابن تیمیة
کتاب البدایة والنهایة/الجزء الأول، إسماعیل بن عمر بن کثیر
کتاب الأسماء والصفات نقلا وعقلا، محمد الأمین الشنقیطی، الناشر:الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، السنة الخامسة، العدد الرابع، ربیع ثانی 1393هـ، مایو 1973م
کتاب مجموع فتاوى ابن تیمیة/المجلد الخامس/فصل فی معنى أن الله هو العلی الأعلى، أحمد ابن تیمیة
کتاب تفسیر ابن کثیر ,إسماعیل بن عمر بن کثیر
کتاب الأسنى فی شرح أسماء الله الحسنى ، القرطبی، الناشر : دار الصحابة للتراث بطنطا، الطبعة الأولى، 1416 هـ، 1995 م
کتاب الفرقان بین الحق والباطل، أحمد ابن تیمیة
[أخف] ع · ن · تأسماء الله الحسنى
الله · الرحمن · الرحیم · الملک · القدوس · السلام · المؤمن · المهیمن · العزیز · الجبار · المتکبر · الخالق · البارئ · المصور · الغفار · القهار · الوهاب · الرزاق · الفتاح · العلیم · القابض · الباسط · الخافض · الرافع · المعز · المذل · السمیع · البصیر · الحکم · العدل · اللطیف · الخبیر · الحلیم · العظیم · الغفور · الشکور · العلی · الکبیر · الحفیظ · المقیت · الحسیب · الجلیل · الکریم · الرقیب · المجیب · الواسع · الحکیم · الودود · المجید · الباعث · الشهید · الحق · الوکیل · القوی · المتین · الولی · الحمید · المحصی · المبدئ · المعید · المحیی · الممیت · الحی · القیوم · الواجد · الماجد · الواحد · الأحد · الصمد · القادر · المقتدر · المقدم · المؤخر · الأول · الآخر · الظاهر · الباطن · الوالی · المتعالِ · البر · التواب · المنتقم · العفو · الرؤوف · مالک الملک · ذو الجلال والإکرام · المقسط · الجامع · الغنی · المغنی · المانع · الضار · النافع · النور · الهادی · البدیع · الباقی · الوارث · الرشید · الصبور · المحیط

هناک المزید من الصور والملفات فی ویکیمیدیا کومنز حول: الله
بوابة الإسلام
تصنیفات: أسماء الله الحسنىالله فی الإسلامأرکان الإیمان

قس ترکی آذری
Allah (və ya Tanrı, Xuda, Pərvərdigar, Yaradan, Xudavənd, Rəbb) - (ərəb dilində اﷲ — əl-Lāh) adətən monoteist dinlərdə və daha çox İslamda istifadə olunan ən böyük qüvvəyə, yaradıcıya verilən addır. Sözün mənbəyi Qurandır. Bəzi müsəlmanlar "Allah" sözünün ardınca ərəbcə "onun şanı ucadır" mənasına gələn "cəllə cəlaluhu" deyirlər.
Quranda Allahın 99 adı göstərilsə də bu ad özünün bütün ad və sifətlərini ehtiva edir. Birmənalı şəkildə sözün hansı sözdən əmələ gəldiyini tam bilinmir, çünki ərəb dilində bir sözün kökü başqa sözlə mütləq əlaqəli olur. «Allah» sözünün "əl-İlah" ya da "əl-Laha" sözlərindən gəlmə ehtimalı var.
Quranda deyilir: "Allah təkdir və heç bir şəriki yoxdur" [1]
Mündəricat [göstər]
[redaktə]Allahın 99 adı

Əsas məqalə: Allahın adları
İslam dinində ALLAHIN adları, ALLAHI anmaq üçün istifadə olunan adlara verilən əsas addır. ALLAH islam dininə qədər İLAHİ üçün istifadə olunan əsas addır və bu adın ALLAHIN bütün sifətlərinin bərabərində qəbul olunur.
[redaktə]ƏSMAYI-HÜSNA: ALLAH

Uca Rəbbimizin ilk və xüsusi adıdır. O, digər adları və sifətləri özündə birləşdirir. Bu ad yalnız Allah-Təalaya məxsusdur. Heç bir dildə tam qarşılığı yoxdur.
Dilçi alimlər bu sözün İlah (əl-ilah və ya əl-laha) kökündən törədiyini güman edirlər. Ərəb dili ilə qohum olan digər dillərdə "Allah" kəlməsi belə səslənir: ibrani dilində "Eloah", arami dilində "Elaha", süryani dilində "Alaha".
Hədislərdə və Qurani-Kərimin "əl-Bəqərə", "Ali-İmran" və "Ta ha" surələrində keçən İsmi-Azamın (ən əzəmətli ad) hansı "ad" olduğu konkret bilinməsə də, İslam alimləri ümumi xüsusiyyətlərinə görə "Allah" sözünü İsmi-Azam kimi qəbul etmişlər.
Ərəb dilinin quruluşuna əsasən, "ALLAH" kəlməsinin hərfləri sıra ilə götürülsə belə, Uca Yaradana işarə edən məna dəyişməz qalır. Məsələn, ALLAH (الله) isminin əvvəlindəki həmzə (ﺀ ) hərfi götürüldükdə "lilləhi" (لله) kimi oxuna bilər ki, bu da "Allah üçün, ALLAHA aid" deməkdir.
Bu ad Quranda 2697 dəfə keçmişdir[2].
[redaktə]İstinadlar

↑ http://www.quran.az/index.php?author=1&aya=1&lang=aze&soorah=112
↑ Güney Həsənova, "Cəmiyyət və Din" qəzeti, 2010-cu il.
[redaktə]Həmçinin bax

Quran
Məhəmməd Peyğəmbər
[redaktə]Xarici keçidlər

Vikimedia Commonsda Allah ilə əlaqədar müxtəlif fayllar var.
http://www.islamevi.az/
http://www.islam.com.az/modules/news/article.php?storyid=359
http://www.azerislam.com/public/print.php?lngs=aze&ids=74
http://www.biblegateway.com/passage/?book_id=1&chapter=1&version=28
İslam ilə əlaqədar bu məqalə qaralama halındadır. Məqaləni redaktə edərək Vikipediyanı zənginləşdirin.
[gizlə]
g • m • r
Allahın adları
Allah • Əd-Dar • Əl-Alim • Əl-Axir • Əl-Bais • Əl-Baqi • Əl-Batin • Əl-Bədi • Əl-Bəri • Əl-Bərr • Əl-Bəsir • Əl-Bəsit • Əl-Cami • Əl-Cəbbar • Əl-Cəlil • Əl-Ədl • Əl-Əfuv • Əl-Əliyy • Əl-Əvvəl • Əl-Əzim • Əl-Əziz • Əl-Fəttah • Əl-Hadi • Əl-Hafid • Əl-Hafiz • Əl-Hakim • Əl-Həsib • Əl-Həkim • Əl-Həlim • Əl-Həmid • Əl-Həqq • Əl-Həyy • Əl-Kəbir • Əl-Kərim • Əl-Lətif • Əl-Mani • Əl-Məcid • Əl-Məlik • Məlikil-Mulk • Əl-Mətin • Əl-Mubdi • Əl-Muhəymin • Əl-Mucib • Əl-Muəxxir • Əl-Muğni • Əl-Muhsin • Əl-Muhyi • Əl-Muid • Əl-Muiz • Əl-Mumin • Əl-Mumit • Əl-Muntəkim • Əl-Muqaddim • Əl-Muqit • Əl-Muqsit • Əl-Muqtədir • Əl-Musəvvir • Əl-Mutəali • Əl-Mutəkəbbir • Əl-Muzil • Əl-Qabiz • Əl-Qadir • Əl-Qaffar • Əl-Qafur • Əl-Qahhar • Əl-Qani • Əl-Qavi • Əl-Qayyum • Əl-Quddus • Əl-Vacid • Əl-Vahhab • Əl-Vahid • Əl-Vali • Əl-Varis • Əl-Vasi • Əl-Vədud • Əl-Vəkil • Əl-Vəli • Əl-Xabir • Əl-Xaliq • Ən-Nəfi • Ən-Nur • Ər-Rafi • Ər-Rahim • Ər-Rahmən • Ər-Raqib • Ər-Raşid • Ər-Rauf • Ər-Razzəq • Əs-Sabur • Əs-Saməd • Əs-Səlam • Əs-Səmi • Əş-Şəhid • Əş-Şəkur • Ət-Təvvab • Əz-Zahir • Zulcəlal-i vəl-İkram
Kateqoriyalar: İslam qaralamalarıİslamAllahın ad və sifətləriMəhəmməd

قس کوردی
Ev lîste navên Xwedêyên bi erebî: أسماء الله الحسنى , Asmāʾu ’llāhi ’l-ḥusnā (bi kurdî: Esma-ûl Husna) ku di Quranê de derbas dibine. Gorî hedîsan jî 99 neheyên wan navan re Esma ûl Hûsna (Navên Xwedêyên bedew) tê gotin. Di Quranê de hin ayetan de heqî wan de wiha tê qal kirin.
Xweda ewe ku, Xaliq û Barî û Mussawîre û navên herî rind (Esma-ûl Husna) ê wî ne. Hemu tiştê li erd û esmanan wî tesbîh dike. Ew, Ezîz e û xwedî hukum û hîkmet e. (Heşr-24)
Navên herî rind ên Xweda ne. Ji wî ra bi van navan dûa bikin. (A’raf,180)
Pêxember (A.S) kerem dike: “Nod û neh (99) navên Xwedê Teala hene. Kî evanan jiber bike ew diçe cinnetê. (Buharî û Muslîm)
"ALLAH: Hemu sifatan zeft dike û navê wî yê herî mezin e (Îsmê âzam)
Nav Erebî '
Allah الله El-Îlah, Xwedê
Er- Rehman Ewê pirr bi merhamet û rehm e
Er- Rehîm Ewê pirr bi merhamet û rehm e
El- Melîk Xwediyê hemu qâînatê ye û hukumdarekî mutlaq e
El- Qûddûss Ji xeletiyê, xefletê, aciziyê û hemu kêmasiyan dûr û berî ye. pak û paqij e
Es- Selam Evdê xwe derdixîne silametê. Ewê di cinnetê de silavê dide evdê xwe yên bextîyar
El- Mûmîn Ewê di dilan de şewq /şewla baweriyê hişyar dike û ên xwe dispêrin wî disitirîne û diparêze
El- Mûheymîn Ewê diparêze û ditelîne
El- Ezîz Ewê mexlubîyeta wî ne mumkune, tim serkeftî û xalib e
El- Cebbar Ewê kêmasiyan temam dike. Tiştê ku dixwaze bizorê dike muxtedîr e
El- Mûtekebbîr Di her tiştî de û di her karî de mezinahiya xwe nîşan dide
El- Xelîq Ewê hemu hebunê û rewşê û bûyerê, kifş û tespît dike û hemuyan ji tunebunê çêdike
El- Barî Ewê eşya û wucuda her tiştî li hev tîne û wek hev dixuluqîne
El- Mûsewîr Taswîr dike û sûret û sifatan dide
El- Xeffar Mexfîreta wî zêde yê
El- Qehhar Li her tiştî, her tiştê ku dixwaze kare bike û hakim û xalibe
El- Wehhab Her nîmetî dewamî bexş dike
Er- Rezzaq Ewê rizqê mexluqat îhsanî wan dike
El- Fettah Ewê her zor û zehmetê vedike û hêsan dike
El- Elîm Bi her tiştî pirr baş zane.
El- Qabîd Ewê dijdîne û teng dike
El- Basît Vedike fireh dike
El- Xafîz Ewê ji jor dadixîne jêr nizim dike
Er- Rafî’ Bilind dike, ber bi jor ve dike
El- Mûîzz Ewê îzzetê û rûmetê dide, mêvandar e
El- Mûzîll Dixîne zilletê û rezîl û riswa dike
Es- Semî' Her tiştî dibihîse
El- Basîr Her tiştî dibîne
El- Hekem Hukum dide û heqqiyê tîne cî
El- Edl Pirr bi edalet e
El- Letîf Ewê bi heqîqeta hemu karan baş dizane û evdê xwe digîhîjîne qencîyan
El- Xebîr Bi nava her tiştî dizane û bi veşartî û diziyan xeberdar e
El- Helîm Ewê hema ceza nade sucdaran. Mulayîm û nerm e û wextê dide evdê xwe
El- Ezîm Pirr bi ezamet e
El- Xefûr Eff û mexfîreta wî pirr û zêde ye
Eş- Şekûr Berdêla qenciyên ku ji bo razayiya wî tê kirin, zêde zêde didê
El- Elîy Bi îzzet û rûmet û hukumraniya xwe pirr bilind e.
El- Kebîr Pirr mezin e, yê herî mezin e
El- Hefîz Ewê hemu karê ku tê kirin, bi tefsîlata wî digre, her tiştî heta dema wî ya kifşkirî, ji bela û musîbetan diparêze muhafize dike
El- Mûqît Qut û nifqê her maxluqatî didê
El- Hesîb Ewê di jîyana her kesê de bi tiştê ku kirîye dizane û bi hemu hesabê wî dizane
El- Celîl Xwedî celalet û mezinahiyê ye
El- Kerîm Lutf û kerema wî pirr fireh û zêde ye
Er-Reqîb Ewê li ser hemu hebunê çavbend e û her tişt di bin qontrola wî da ye
El- Mûcîb Daxwza kesê ku jê re dûa û lavayî dike tîne cî.
El- Wasî Îlmê wî û rehmeta wî û ef û mexfîreta wî fireh e
El- Hekîm Hemu emrê wî û karê wî bi hukum û hîkmete
El- Wedûd Ji evdê xwe pirr hiz dike û ji hizkirinê ra pirr layîq e
El- Mecîd Bi nav û şanekî mezin û bilind e
El-Baîs Miriyan vedijîne û ji gorên wan dertîne
Eş- Şehîd Di hemu deman de û li her derê hazir û nazir e
El- Heq Hebuna wî qe naguhere
El- Wekîl Karê wan kesê ku jê ra tevekkul dike digîhîjîne aqubetek baş
El- Qewîy Pirr bi hêz û quwet e
El- Metîn Pirr saxlem û qewîn e
El- Welî Dostê evdê xwe yên qenc e
El- Hemîd Ji wî tenê ra hemd û sena tê kirin û bi zimanê hemu hebunê peznê wî tê kirin
El- Muhsî Bi hejmara hemu tiştî yek bi yek dizane
El- Mûbdî Hemû hebûn bê mîsal û bê madde cara pêşîn xuluqandî ye
El- Mûîd Ewê piştî ku hebun hemu tune kir, paşê ji nuhveda dixuluqîne
El- Mûhyî Ewê can bexş dike û heyat û sihatê dide
El- Mûmît Ewê mirina maxluqekî bi can dixuluqîne
El- Hey Zînde, bi her tiştî dizane û bi her tiştî dikare
El- Qeyyûm Bi erd û esmanan û her tiştî digre
El- Wecîd Daxwazê xwe çi wextê bixwaze dibîne
El- Mecîd Qedr û şanê wî mezin e û kerem û qenciya wî zêde ye
El- Wahîd Di zatê wî da û sifatê wî da û hukmê wî da û navê wî da tu şerîkê wî tune û tenê ye
Es- Samed Ewê hewceyan û tengiyan diborîne
El- Qedîr Ewê daxwaza xwe, dikare bîne cî
El- Mûqtedîr Ewê li ser ên xwedî quwet û qudret li gor daxwaza xwe tasarufê dike
El- Mûqeddîm Ewê daxwaza xwe dixe pêşiyê û pêş da dibe
El- Mûexxîr Ewê daxwaza xwe dawiyê da dihêle paş da dibe
El- Ewwel Pêşîn e
El- Axîr Dawî ye
Ez- Zahîr Eşkera ye, xuya ye
El- Batin Ji her tiştî veşartî ye
El- Walî Ewê qaînatê û her tiştê hema diqewume îdare dike
El- Mûtealî Ji het tiştê ku aqil di ber da diçe û ji her rewş û timtêlê bilindtir û mezintir e
El- Berr Ji bo evdê xwe tim hêsanî û rehetiyê dixwaze û qenciya wî zêde ye
Et- Tewab Towbeyan qebul dike û gunehan effu dike
El- Mûnteqîm Bi edaleta xwe sucdar musteheqê kîjan cezayî ye, wî cezayî didê
El- Efûw Pirr efukar e
Er- Reûf Pirr litufkar û pirr bi rehm e
Malikûl-l Milk Ebedî xwediyê mulk e
Zûl Celal-î W-el Îkram Him xwediyê mezinahiyê ye û him jî, xwedî fezl û kereme
El- Mûqsît Hemu karê xwe wek hev û di cî de çêdike
El- Camî Çi bixwaze, li çi cîyî miraz kiribe dicivîne
El- Xenîy Pirr zengîn e û ne hewciyê tu kesîye
El- Mûxnî Kî bixwaze wî zengîn dike
El- Manî' Ewê desturê nade ku tiştek biqewume
Ed- Darr Ewê tiştê elem û kederê dide, dixuluqîne
En- Nafî Ewê tiştê bi xêr û nafetê dide mirov dixuluqîne
En- Nûr Ewê nûra xwe dide aleman, hinek rûyan û hiş û dilan bi nûr dike
El- Hadî Ewê hîdayetê dide û evdê xwe tîne ser rêya rast
El- Bedî Ewê alêmên bê mîsal û ecêb çêdike
El- Baqî Dawiya hebuna wî nîne
El- Warîs Ewê hebuna wî dewamî ye û xwediyê heyîna heqîqîye
Er- Reşîd Ewê hemu kar û kiryaran li gor textîra xwe ya ezelî dimeşîne û li ser nizam û hîkmetek rast digîhîne aqûbeta wî
Es- Sebûr Pirr bi sebir e.
[biguherîne]Çavkanî

Fikrî Amedî

[veşêre]
n • g • b
Îslam
Îman
Tewhîd · Firîşte · Pirtûkên piroz · Mihemed · Pêxemberên Îslamê · Qiyamet · Qeder

Pênc mercên Îslamê
Şehadet · Nimêj · Zekat · Rojî · Hec
Cejnên Îslamê
Cejna Remezanê · Cejna Qurbanê
Çavkanî
Quran · Sune · Hadîs · Fiqih · Şerîet · Kelam · Tesewûf
Dîrok
Dîroka Îslamê · Ehlê Beyt · Sihabe · Sunîtî · Şiîtî · Elewîtî · Xaricî · Xelîfetî · Dozdeh Îmam
Çand û Civak
Destnimêj · Rojên betalbûnê · Zanist · Mizgeft · Felsefe · Fitre · Qurban · Mezheb · Gelhe (Îslam) · Sedeqe (Îslam) · Huner · Salmaneya koçî · Terîqet
Sê olên îbrahîmî yên yekxwedayî
Cihûtî · Îslam · Xiristiyanî
Kategorî: LîsteQuranÎslam

قس اردو
اللہ کے ذاتی نام 'اللہ' کے علاوہ اللہ کے ننانوے صفاتی نام مشہور ہیں۔ انہیں أسماء الله الحسنى کہا جاتا ہے۔ ان میں سے بیشتر قرآن میں موجود ہیں اگرچہ قرآن میں ننانوے کی تعداد مذکور نہیں مگر یہ ارشاد ہے کہ اللہ کو اچھے اچھے ناموں سے پکارا جائے۔ روایات میں بکثرت نیچے دیے گئے ننانوے صفاتی نام ملتے ہیں جن کے ساتھ ان کا اردو ترجمہ بھی درج کیا جا رہا ہے۔
شمار نام ترجمہ
1 الرحمن بڑی رحمت والا
2 الرحیم نہائت مہربان
3 الملک حقیقی بادشاہ
4 القدوس نہائت مقدس اور پاک
5 السلام جس کی ذاتی صفت سلامتی ہے
6 المؤمن امن و امان عطا کرنے والا
7 المهیمن پوری نگہبانی کرنے والا
8 العزیز غلبہ اور عزت والا، جو سب پر غالب ہے
9 الجبار صاحب جبروت، ساری مخلوق اس کے زیرِ تصرف ہے
10 المتکبر کبریائی اور بڑائی اس کا حق ہے
11 الخالق پیدا فرمانے والا
12 البارئ ٹھیک بنانے والا
13 المصور صورت گری کرنے والا
14 الغفار گناہوں کا بہت ذیادہ بخشنے والا
15 القهار سب پر پوری طرح غالب، جس کے سامنے سب مغلوب اور عاجز ہیں
16 الوهاب بغیر کسی منفعت کے خوب عطا کرنے والا
17 الرزاق سب کو روزی دینے والا
18 الفتاح سب کے لیے رحمت و رزق کے دروازے کھولنے والا
19 العلیم سب کچھ جاننے والا
20 القابض تنگی کرنے والا
21 الباسط فراخی کرنے والا
22 الخافض پست کرنے والا
23 الرافع بلند کرنے والا
24 المعز عزت دینے والا
25 المذل ذلت دینے والا
26 السمیع سب کچھ سننے والا
27 البصیر سب کچھ دیکھنے والا
28 الحکم حاکمِ حقیقی
29 العدل سراپا عدل و انصاف
30 اللطیف لطافت اور لطف و کرم جس کی ذاتی صفت ہے
31 الخبیر ہر بات سے با خبر
32 الحلیم نہائت بردبار
33 العظیم بڑی عظمت والا، سب سے بزرگ و برتر
34 الغفور بہت بخشنے والا
35 الشکور حسنِ عمل کی قدر کرنے والا، بہتر سے بہتر جزا دینے والا
36 العلی سب سے بالا
37 الکبیر سب سے بڑا
38 الحفیظ سب کا نگہبان
39 المقیت سب کو سامانِ حیات فراہم کرنے والا
40 الحسیب سب کے لیے کفایت کرنے والا
41 الجلیل عظیم القدر
42 الکریم صاحبِ کرم
43 الرقیب نگہدار اور محافظ
44 المجیب قبول کرنے والا
45 الواسع وسعت رکھنے والا
46 الحکیم سب کام حکمت سے کرنے والا
47 الودود اپنے بندوں کو چاہنے والا
48 المجید بزرگی والا
49 الباعث اٹھانے والا، موت کے بعد مردوں کو زندہ کرنے والا
50 الشهید حاضر، جو سب کچھ دیکھتا اور جانتا ہے
51 الحق جس کی ذات و وجود اصلاً حق ہے
52 الوکیل کارسازِ حقیقی
53 القوى صاحبِ قوت
54 المتین بہت مضبوط
55 الولى سرپرست و مددگار
56 الحمید مستحقِ حمد و ستائش
57 المحصى سب مخلوقات کے بارے میں پوری معلومات رکھنے والا
58 المبدئ پہلا وجود بخشنے والا
59 المعید دوبارہ زندگی دینے والا
60 المحیى زندگی بخشنے والا
61 الممیت موت دینے والا
62 الحی زندہ و جاوید، زندگی جس کی ذاتی صفت ہے
63 القیوم خود قائم رہنے والا، سب مخلوق کو اپنی مشیئت کے مطابق قائم رکھنے والا
64 الواجد سب کچھ اپنے پاس رکھنے والا
65 الماجد بزرگی اور عظمت والا
66 الواحد ایک اپنی ذات میں
67 الاحد اپنی صفات میں یکتا
68 الصمد سب سے بے نیاز اور سب اس کے محتاج
69 القادر قدرت والا
70 المقتدر سب پر کامل اقتدار رکھنے والا
71 المقدم جسے چاہے آگے کر دینے والا
72 المؤخر جسے چاہے پیچھے کر دینے والا
73 الأول سب سے پہلے وجود رکھنے والا
74 الأخر سب کے بعد وجود رکھنے والا
75 الظاهر بالکل آشکار
76 الباطن بالکل مخفی
77 الوالی مالک و کارساز
78 المتعالی بہت بلند و بالا
79 البر بڑا محسن
80 التواب توبہ کی توفیق دینے والا، توبہ قبول کرنے والا
81 المنتقم مجرمین کو کیفرِ کردار کو پہنچانے والا
82 العفو بہت معافی دینے والا
83 الرؤوف بہت مہربان
84 مالک الملک سارے جہاں کا مالک
85 ذو الجلال و الإکرام صاحبِ جلال اور بہت کرم فرمانے والا جس کے جلال سے بندے ہمیشہ خائف ہوں اور جس کے کرم کی بندے ہمیشہ امید رکھیں
86 المقسط حقدار کو حق عطا کرنے والا، عادل و منصف
87 الجامع ساری مخلوقات کو قیامت کے دن یکجا کرنے والا
88 الغنى خود بے نیاز جس کو کسی سے کوئی حاجت نہیں
89 المغنى اپنی عطا کے ذریعے بندوں کو بے نیاز کرنے والا
90 المانع روک دینے والا
91 الضار اپنی حکمت اور مشیئت کے تحت ضرر پہنچانے والا
92 النافع نفع پہنچانے والا
93 النور سراپا نور
94 الهادی ہدائت دینے والا
95 البدیع بغیر مثالِ سابق کے مخلوق کا پیدا کرنے والا
96 الباقی ہمیشہ رہنے والا، جسے کبھی فنا نہیں
97 الوارث سب کے فنا ہونے کے بعد باقی رہنے والا
98 الرشید صاحبِ رشد و حکمت جس کا ہر فعل درست ہے
99 الصبور بڑا صابر کہ بندوں کی بڑی سے بڑی نافرمانیاں دیکھتا ہے اور فوراً عذاب بھیج کر تہس نہس نہیں کرتا
زمرہ: اسلام

قس ترکی استانبولی
Allah'ın 99 ismi (Arapça:اَلأَسْماَءُ الْحُسْنَى, El Esmâ ül Hüsnâ / En Güzel İsimler), İslam'da Allah'ı anmak için kullanılan isimler. Kuran'da sadece En Güzel İsimler olarak geçer. Kur'an'da Allah'ın isimlerinden şöyle bahseder: "En güzel isimler Allah'ındır. O'na, o güzel isimleriyle seslenin (duâ edin). Ve O'nun isimleri hakkında gerçeği çarpıtanları terkedin. Onlara yaptıklarının tam karşılığı verilecektir." Âraf-180
Allah'ın 99 ismi Kuran'da rakam olarak yer almadığı için Allah'ı 99 isimle sınırlandırmayı hurafe olarak görenler de vardır. Bu isimlerin bir kısmının kaynağı Arapça dışından gelen (araplaştırılmış) isimlerdir; Rahman, Hüda (Hadi isminin kaynağı), Aziz (Aziz ve Muiz isminin kaynağı) vb. Tanrının bazı isimleri (fiil isimler) insansı (antropomorfik) özellikler taşır: Müntakim (intikam alan), Mütekebbir (kibirlenen) vb.
Allah'ın 99 İsmi [değiştir]
İsim Arapçası Açıklama
Allah الله El-İlah, Tanrı
Rahmân الرحمن Çok rahmet sâhibi ve şefkatli
Rahîm الرحیم Bağışlayıcı, sevdiklerine merhamet eden
Adil العدل Adil olan
Afüv العفو Affedici
Âhir الآخر Son, Varlığının sonu olmayan.
Alîm العلیم Bilen
Aliyy العلی Üstün
Azîm العظیم Büyük
Azîz العزیز Mutlak galip
Bâis الباعث Benzerleri arasından 'seçip ortaya çıkaran'.
Bâkî الباقی Sonsuz olan
Bâri البارئ Yaratan
Basîr البصیر Gören.
Bâsit الباسط Ferahlatan.
Bâtın الباطن Görünmeyen
Bedî البدیع Örneksiz yaratan.
Berr البَرّ İyilik kaynağı.
Câmi الجامع Toparlayan.
Cebbâr الجبّار Zorla yaptırabilen.
Celîl الجلیل Hiddetiyle de yüce.
Dâr الضار Zarar verici şeyleri de yaradan.
Evvel الأوّل İlk olan, Varlığının başı olmayan.
Fettâh الفتّاح Açan.
Gaffâr الغفّار Bağışlayıcı.
Gafûr الغفور Günahları affeden.
Ganî الغنی Zengin
Habîr الخبیر Haberdar
Hâdî الهادی Hidayet verici.
Hâfıd الخافض Perişan eden.
Hafîz الحفیظ Koruyucu
Hakem الحکم Hakem
Hakîm الحکیم Hüküm veren.
Hakk الحقّ Gerçek, hakîkat.
Hâlik الخالق Yaratıcı.
Halîm الحلیم Yumuşak muamele eden.
Hamîd الحمید Övgüye layık.
Hasîb الحسیب Hesap gören
Hayy الحیّ Hayatın tek kaynağı.
Kābid القابض Alan (Can alan), sıkan.
Kādir القادر Kudretli
Kahhâr القهّار Kahreden.
Kaviyy القویّ Kuvvetli
Kayyûm القیّوم Bütün varlığı ayakta tutan.
Kebîr الکبیر Büyük.
Kerîm الکریم Cömert.
Kuddûs القدّوس Tertemiz.
Latîf اللطیف İnce, letafetli
Mâcid الماجد Şânlı.
Mâlik-ül Mülk مالک الملک Mülkün sâhibi.
Mâni المانع Engel olan.
Mecîd المجید Şerefli.
Melik الملک Hükümdar.
Metîn المتین Sağlam.
Mu'ahhir المؤخّر Geride bırakan, erteleyen
Mucîb المجیب İcâbet eden.
Muğnî المغنی Zenginleştiren
Muhsî المحسی Her şeyin sayısını bilen
Muhyî المحیی Dirilten.
Muîd المعید Döndüren
Muiz المعز İzzet veen
Mukaddim المقدّم Öne geçiren.
Mukît المقیت Besleyen.
Muksit المقسط Dürüst.
Muktedir المقتدر İktidar sahibi.
Musavvir المصور Tasarımlayan, şekillendiren.
Mübdî' المبدىء Varlık veren
Müheymin المهیْمن Belirleyici.
Mü'min المؤمن Güvene layık olan.
Mümît الممیت Canları alan.
Müntakim المنتقم İntikam alan
Müteâli المتعالِ Yüce varlık
Mütekebbir المتکبّر Çok büyük, azamet sâhibi .
Müzil المذل Zillet veren.
Nâfi النافع Faydalandıran.
Nûr النور Nur, Işık
Râfi الرافع Yücelten.
Rakîb الرقیب Kontrol ve gözetim altında bulunduran.
Ra'ûf الرؤوف Esirgeyen.
Reşîd الرشید Doğru yola eriştiren.
Rezzâk الرزّاق Rızıklandıran.
Sabûr الصبور Sabırlı olan.
Samed الصمد Bağımsız var olan.
Şehîd الشهید Şâhit.
Şekûr الشکور Teşekkür eden
Selām السلام Esenlik kaynağı.
Semî السمیع İşiten.
Tevvâb التوّاب Tövbelere kucak açan.
Vâcid الواجد İcâd eyleyen, varlığı kendinden olan
Vâhid الواحد Birliğin kendisi.
Vâlî الوالی Yöneten.
Vâris الوارث Bütün servetlerin gerçek sâhibi
Vâsi الواسع Bağışlaması bol ve rahmeti çok olan
Vedûd الودود Seven ve sevilen.
Vehhâb الوهّاب Karşılıksız bolca veren.
Vekîl الوکیل Kendisine tevekkül edenlere yardım eden
Velî الولی Beraber, yakın olan.
Zâhir الظاهر Varlığı âşikâr olan.
Zülcelâl-i vel-İkrâm ذو الجلال والإکرام Şanlı ve İkrâmlı.
Kaynakça [değiştir]

Kategoriler: Allah'ın 99 ismiTanrı'nın isimleri

قس انگلیسی
The 99 Names of God (Arabic: أسماء الله الحسنى‎ ʾasmāʾ allāh al-ḥusnā), are the Names of God (specifically, attributes) by which Muslims regard God and which are described in the Qur'an, and Sunnah, amongst other places.[1] There is, according to hadith, a special group of 99 names but no enumeration of them. Thus the exact list is not agreed upon, and the Names of God (as adjectives, word constructs, or otherwise) exceed 99 in the Qur'an and Sunnah. According to a hadith narrated by Abdullah ibn Mas'ud some of the names of God have been hidden from mankind,[2] therefore there are not only 99 names of God but there are more.
Contents [show]
[edit]Origin

According to Islamic tradition,[3] Muhammad is said to have invoked God by a number of Names. According to a Sunni hadith, Sahih Muslim:
Abu Hurairah reported Allah's Messenger (may peace be upon him) as saying: There are ninety-nine names of Allah; he who commits them to memory would get into Paradise. Verily, Allah is Odd (He is one, and it is an odd number) and He loves odd number. And in the narration of Ibn 'Umar (the words are): "He who enumerated them."
—Muslim ibn al-Hajjaj Nishapuri, Sahih Muslim[4]
Over time it became custom to recite a list of 99 Names, compiled by al-Walid ibn Muslim as an addendum to the hadith.
Mahmoud Abdel-Razek (2005) compiled an alternative list, endorsing only 69 from the list of al-Walid.[5]
The Qur'an refers to the Attributes of God as God's "most beautiful Names" (Arabic: al-ʾasmāʾ al-ḥusnā) (see the following sura, Al-A'raf 7:180, Al-Isra 17:110, Ta-Ha 20:8, Al-Hashr 59:24). According to Gerhard Böwering,
They are traditionally enumerated as 99 in number to which is added as the highest Name (al-ism al-ʾaʿẓam), the Supreme Name of God, Allāh. The locus classicus for listing the Divine Names in the literature of Qurʾānic commentary is 17:110, “Call upon God, or call upon The Merciful; whichsoever you call upon, to Him belong the most beautiful Names,” and also 59:22–24 q 59:22-4, which includes a cluster of more than a dozen Divine epithets.
[edit]List of 99 Names of God as found in the Qur'an


This section needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (October 2011)
This section includes inline links to audio files. If you have trouble playing the files, see Wikipedia Media help.
# Arabic Transliteration Translation (can vary based on context) Qur'anic usage
1 الرحمن Ar-Raḥmān The Exceedingly Compassionate, The Exceedingly Beneficent, The Exceedingly Gracious Beginning of every chapter except one, and in numerous other places. Name frequently used in surah 55, Ar-Rahman [57 times in surah]
2 الرحیم Ar-Raḥīm The Exceedingly Merciful Beginning of every chapter except one, and in numerous other places [114 times in surah]
3 الملک Al-Malik The King 59:23, 20:114, 23:116
4 القدوس Al-Quddūs The Holy, The Pure, The Perfect 59:23, 62:1
5 السلام As-Salām The Peace, The Source of Peace and Safety, The Savior 59:23
6 المؤمن Al-Muʾmin The Guarantor, The Affirming 59:23
7 المهیمن Al-Muhaymin The Guardian 59:23
8 العزیز Al-ʿAzīz The Almighty, The Invulnerable, The Honorable 3:6, 4:158, 9:40, 48:7, 59:23
9 الجبار Al-Jabbār The Irresistible, The Compeller, The Lofty 59:23
10 المتکبر Al-Mutakabbir The Majestic, The Supreme 59:23
11 الخالق Al-Khāliq The Creator 6:102, 13:16, 39:62, 40:62, 59:24
12 البارئ Al-Bāriʾ The Evolver, The Fashioner, The Designer 59:24
13 المصور Al-Muṣawwir The Fashioner of Forms 59:24
14 الغفار Al-Ġaffār The Repeatedly Forgiving 20:82, 38:66, 39:5, 40:42, 71:10
15 القهار Al-Qahhār The Subduer 12:39, 13:16, 14:48, 38:65, 39:4, 40:16
16 الوهاب Al-Wahhāb The Bestower 3:8, 38:9, 38:35
17 الرزاق Ar-Razzāq The Provider 51:58
18 الفتاح Al-Fattāḥ The Opener, The Victory Giver 34:26
19 العلیم Al-ʿAlīm The All Knowing, The Omniscient 2:158, 3:92, 4:35, 24:41, 33:40
20 القابض Al-Qābiḍ The Restrainer, The Straightener 2:245
21 الباسط Al-Bāsiṭ The Extender / Expander 2:245
22 الخَافِض Al-Khāfiḍ The Abaser 56:3
23 الرافع Ar-Rāfiʿ The Exalter 58:11, 6:83
24 المعز Al-Muʿizz The Giver of Honour 3:26
25 المذل Al-Muḏill The Giver of Dishonour 3:26
26 السمیع As-Samīʿ The All Hearing 2:127, 2:256, 8:17, 49:1
27 البصیر Al-Baṣīr The All Seeing 4:58, 17:1, 42:11, 42:27
28 الحکم Al-Ḥakam The Judge, The Arbitrator 22:69
29 العدل Al-ʿAdl The Utterly Just 6:115
30 اللطیف Al-Laṭīf The Gentle, The Subtly Kind 6:103, 22:63, 31:16, 33:34
31 الخبیر Al-Ḫabīr The All Aware 6:18, 17:30, 49:13, 59:18
32 الحلیم Al-Ḥalīm The Forbearing, The Indulgent 2:235, 17:44, 22:59, 35:41
33 العظیم Al-ʿAẓīm The Magnificent 2:255, 42:4, 56:96
34 الغفور Al-Ġafūr The Much-Forgiving 2:173, 8:69, 16:110, 41:32
35 الشکور Aš-Šakūr The Grateful 35:30, 35:34, 42:23, 64:17
36 العلی Al-ʿAlī The Sublime 4:34, 31:30, 42:4, 42:51
37 الکبیر Al-Kabīr The Great 13:9, 22:62, 31:30
38 الحفیظ Al-Ḥafīẓ The Preserver 11:57, 34:21, 42:6
39 المقیت Al-Muqīt The Nourisher 4:85
40 الحسیب Al-Ḥasīb The Bringer of Judgment 4:6, 4:86, 33:39
41 الجلیل Al-Ğalīl The Majestic 55:27, 39:14, 7:143
42 الکریم Al-Karīm The Bountiful, The Generous 27:40, 82:6
43 الرقیب Ar-Raqīb The Watchful 4:1, 5:117
44 المجیب Al-Muğīb The Responsive, The Answer 11:61
45 الواسع Al-Wāsiʿ The Vast, The All-Embracing, The Omnipresent, The Boundless 2:268, 3:73, 5:54
46 الحکیم Al-Ḥakīm The Wise 31:27, 46:2, 57:1, 66:2
47 الودود Al-Wadūd The Loving 11:90, 85:14
48 المجید Al-Mağīd All-Glorious, The Majestic 11:73
49 الباعث Al-Bāʿiṯ The Resurrecter 22:7
50 الشهید Aš-Šahīd The Witness 4:166, 22:17, 41:53, 48:28
51 الحق Al-Ḥaqq The Truth, The Reality 6:62, 22:6, 23:116, 24:25
52 الوکیل Al-Wakīl The Trustee, The Dependable, The Advocate 3:173, 4:171, 28:28, 73:9
53 القوی Al-Qawwī The Strong 22:40, 22:74, 42:19, 57:25
54 المتین Al-Matīn The Firm, The Steadfast 51:58
55 الولی Al-Walī The Friend, Patron and Helper 4:45, 7:196, 42:28, 45:19
56 الحمید Al-Ḥamīd The All Praiseworthy 14:8, 31:12, 31:26, 41:42
57 المحصی Al-Muḥṣī The Accounter, The Numberer of All 72:28, 78:29, 82:10-12
58 المبدئ Al-Mubdiʾ The Originator, The Producer, The Initiator 10:34, 27:64, 29:19, 85:13
59 المعید Al-Muʿīd The Restorer, The Reinstater Who Brings Back All 10:34, 27:64, 29:19, 85:13
60 المحیی Al-Muḥyī The Giver of Life 7:158, 15:23, 30:50, 57:2
61 الممیت Al-Mumīt The Destroyer, The Bringer of Death 3:156, 7:158, 15:23, 57:2
62 الحی Al-Ḥayy The Living 2:255, 3:2, 25:58, 40:65
63 القیوم Al-Qayyūm The Subsisting, The Guardian 2:255, 3:2, 20:111
64 الواجد Al-Wāğid The Perceiver, The Finder, The Unfailing 38:44
65 الماجد Al-Māğid The Illustrious, The Magnificent 85:15, 11:73,
66 الواحد Al-Wāḥid The One, The Unique 2:163, 5:73, 9:31, 18:110
67 الاحد Al-ʾAḥad The Unity, The Indivisible 112:1
68 الصمد Aṣ-Ṣamad The Eternal, The Absolute, The Self-Sufficient 112:2
69 القادر Al-Qādir The Omnipotent, The All Able 6:65, 36:81, 46:33, 75:40
70 المقتدر Al-Muqtadir The Determiner, The Dominant 18:45, 54:42, 54:55
71 المقدم Al-Muqaddim The Expediter, He Who Brings Forward 16:61, 17:34,
72 المؤخر Al-Muʾakhkhir The Delayer, He Who Puts Far Away 71:4
73 الأول Al-ʾAwwal The First, The Beginning-less 57:3
74 الأخر Al-ʾAḫir The Last, The Endless 57:3
75 الظاهر Aẓ-Ẓāhir The Manifest, The Evident, The Outer 57:3
76 الباطن Al-Bāṭin The Hidden, The Unmanifest, The Inner 57:3
77 الوالی Al-Wālī The Patron, The Protecting Friend, The Friendly Lord 13:11, 22:7
78 المتعالی Al-Mutaʿālī The Supremely Exalted, The Most High 13:9
79 البر Al-Barr The Good, The Beneficent 52:28
80 التواب At-Tawwāb The Ever Returning, Ever Relenting 2:128, 4:64, 49:12, 110:3
81 المنتقم Al-Muntaqim The Avenger 32:22, 43:41, 44:16
82 العفو Al-ʿAfū The Pardoner, The Effacer, The Forgiver 4:99, 4:149, 22:60
83 الرؤوف Ar-Raʾūf The Kind, The Pitying 3:30, 9:117, 57:9, 59:10
84 مالک الملک Mālik-ul-Mulk The Owner of all Sovereignty 3:26
85 ذو الجلال والإکرام Dhū-l-Ğalāli
wa-l-ʾikrām The Lord of Majesty and Generosity 55:27, 55:78
86 المقسط Al-Muqsiṭ The Equitable, The Requiter 7:29, 3:18
87 الجامع Al-Ğāmiʿ The Gatherer, The Unifier 3:9
88 الغنی Al-Ġanī The Rich, The Independent 3:97, 39:7, 47:38, 57:24
89 المغنی Al-Muġnī The Enricher, The Emancipator 9:28
90 المانع Al-Māniʿ The Withholder, The Shielder, The Defender 67:21
91 الضار Aḍ-Ḍārr The Distressor, The Harmer, The Afflictor 6:17
92 النافع An-Nāfiʿ The Propitious, The Benefactor, The Source of Good 30:37
93 النور An-Nūr The Light 24:35
94 الهادی Al-Hādī The Guide, The Way 22:54
95 البدیع Al-Badīʿ The Incomparable, The Unattainable 2:117, 6:101
96 الباقی Al-Bāqī The Immutable, The Infinite, The Everlasting 55:27
97 الوارث Al-Wāriṯ The Heir, The Inheritor of All 15:23, 57:10
98 الرشید Ar-Rašīd The Guide to the Right Path 2:256, 72:10
99 الصبور Aṣ-Ṣabūr The Timeless, The Patient 2:153, 3:200, 103:3
[edit]The greatest name


This section needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (October 2011)
The 99 names point to the inherent unity of the all-embracing Greatest Name(Ismi Azam).[6] In Islamic traditions, it is stated "The Greatest Name of Allah is the one which if He [Allah] is called (prayed to) by it, He will Answer."[7]
[edit]Personal names

See also: List of Arabic theophoric names
According to Islamic tradition,[8] a Muslim may not be given any of the 99 names of Allah in exactly the same form. For example, nobody may be named al-Malik (The King), but may be named Malik (King). This is because of the belief that Allah is almighty, and no human being is the equivalent of Allah, and no human being will ever be the equivalent of Allah. Muslims are allowed to use the 99 names of Allah for themselves but should not put 'Al' at the front of them.[9]
However the names/attributes of Allah can be combined with the word "‘Abd -" which means "servant/Worshiper" (of Allah) and are commonly used as personal names among Muslims. For example ‘Abd ar-Raḥmān ("Servant of the Most Compassionate/the Beneficent"). The two parts of the name may be written separately (as above) or combined as one transliterated name; in such a case, the vowel transcribed after ‘Abd is often written as u when the two words are transcribed as one: e.g., Abdurrahman, Abdul'aziz, "Abdul Jabbar", or even Abdullah ("Servant of Allah"). (This has to do with Arabic case vowels, the final u vowel showing the normal "quote" nominative/vocative case form: ‘abd-u.)
Some Muslim people have names resembling those 99. Examples include:
Salaam, such as Salam Fayyad.
Jabbaar, such as Kareem Abdul-Jabbar.
Hakeem, such as Sherman "Abdul Hakim" Jackson.
Ra'oof, such as Ra'ouf Mus'ad.
[edit]Views of other religions

[edit]Bábí and Bahá'í view
Bahá'í sources state that the 100th name was revealed as "Bahá’" (an Arabic word بهاء meaning "glory, splendor" etc.), which is the root word for Bahá'u'lláh and Bahá'í. They also believe that it is the 'Greatest Name'.[10][11] The Báb wrote a noted pentagram-shaped tablet with 360 derivatives of the word "Bahá'" used in it.[10]
According to Bahá'í scholar ‘Abdu’l-Hamíd Ishráq-Khávari, Baha' ad-Din al-`Amili adopted the pen name (takhallus) 'Baha' after being inspired by words of Shi'a Imam Muhammad al-Baqir (the fifth Imam) and Imam Ja'far al-Sadiq (the sixth Imam), who had stated that the Greatest Name of God was included in either Du'ay-i-Sahar or A`amaal Ummi Dawud.[10] In the first verse of the Du'ay-i-Sahar, a dawn prayer for the Ramadan, the name "Bahá" appears four times: "Allahumma inni as 'aluka min Bahá' ika bi Abháh va kulla Bahá' ika Bahí".[12]
[edit]See also

Basmala
List of Arabic theophoric names
Names of God
The 99, a comic book based on the 99 names of God in Islam
The Nine Billion Names of God, a short story by Arthur C. Clarke
[edit]Notes

^ Fleming, Marrianne; Worden, David (2004). Religious Studies for AQA; Thinking About God and Morality. Oxford: Heinemann Educational Publishers. ISBN 0-435-30713-4.
^ Taymiyya, Ibn. The Goodly Word: al-Kalim al-Ṭayyib. Islamic Texts Society. p. 72. ISBN 1-903682-15-0.
^ Ibn Majah, Book of Du`a;[citation needed] and by Imam Malik in his Muwatta', Kitab al-Shi`r[citation needed]
^ Sahih Muslim, 35:6475
^ Mahmoud Abdul Razek Al Radwany, "Of the 99 Names Of Allah That We Repeat: Only 69 Are Authentic" published in the Egyptian daily, Al Ahram, on Nov 18, 2005. His objections are mostly grammatical in that a 'name' in Arabic must be a noun: "only 69 of those Names are authenticated from the Quran and Sunnah, while 29 are not authentic in that 22 are verbs or adjectives, and 7 are 'modafa' or 'added to.'" Islamic Forum
^ Schimmel, Annemarie (1993). The Mystery of Numbers. New York, USA: Oxford University Press. p. 271. ISBN 0-19-508919-7.
^ Momen, Moojan (2000). Islam and the Bahá'í Faith. Oxford, UK: George Ronald. pp. 241. ISBN 0-85398-446-8. The endnote states: "Ibn Májah, Sunan, 34. (Kitáb ad-Du'á), ch. 9, no. 3856, vol. 2, p. 1267. See also: Ad-Dárimí, Sunan, 23 (Fada'il al-Qur'án), ch. 15, no. 3296, vol. 2, pp. 324-5. Similar statements in Shi'i Traditions include: Majlisí, Bihár al-Anwár, vol. 26. p. 7."
^ Are there any names which it is forbidden to use? If so, what are they?
^ Prohibited Muslim Names.
^ a b c Lambden, Stephen (1993). "The Word Bahá': Quintessence of the Greatest Name". Bahá'í Studies Review 3 (1).
^ Smith, Peter (2000). "greatest name". A concise encyclopedia of the Bahá'í Faith. Oxford: Oneworld Publications. pp. 167–8. ISBN 1-85168-184-1.
^ Khadem, Dhikru'llah (March 1976). "Bahá'u'lláh and His Most Holy Shrine". Bahá'í News (540): pp. 4–5.
[edit]External links

Prohibited Muslim Names Reference for not using Attributes of Allah to name his child.
http://asmaulhusna.info Asmaulhusna Information Site
http://www.99namesallah.org A Site containing 99 names of Allah with complete reference in the Holy Quran with pdf, powerpoint format also.
The Beautiful Names of Allah A site containing the derivation and meanings of the 99 names. Also has audio of someone saying each one.
99 Names of Allah a more concise account on the attributes of Allah
The Most Beautiful Names of Allah Gives a list of the names in English and Arabic as well as the verses in which they are found in the Qur'an.
Oil paintings of all the 99 names of Allah Also you can view 99 names of Muhammad.
319 Attributes of Allah Allah's Attributes with English and Urdu translations.
(French) Exegesis of Names Of Allah
[show] v t e
Theology
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)

Submit ratings
Categories: AllahNames of God in IslamIslam-related lists
قس آلمانی
Die 99 Namen Gottes (arabisch ‏أسْماءُ الله الحُسْنَى‎, DMG Asmāʾu ’llāhi ’l-ḥusnā ‚die schönsten Namen Gottes‘) werden von Muslimen als Synonyme für Gott (Allah) verwendet.[1] Jeder dieser Namen steht für eine Eigenschaft Gottes.
In einem Hadith von Abū Hurayra (603–681), einem Gefährten des Propheten Muhammad, soll dieser gesagt haben:
„‏إن لله تسعة وتسعین اسمًا، مائةً إلا واحدًا، من أحصاها دخل الجنة‎“
„Wahrlich, Gott hat neunundneunzig Namen, einen weniger als hundert. Wer sie aufzählt, geht ins Paradies.“
– Saḥīḥ des Buḫārī, Band 3, Kapitel 50, Nr. 894[2]
Zählt man alle im Koran genannten Bezeichnungen für Gott, so kommt man auf deutlich über hundert. Daher gibt es verschiedene Listen dieser 99 Namen, die voneinander abweichen. So wird z. B. auch Allah selbst in manchen Listen mitgezählt, in anderen aber nicht.
Viele Muslime verwenden einen Rosenkranz (Tasbih), um die 99 Namen zu rezitieren.
Der hundertste Name Gottes ist nach islamischer Auffassung unaussprechbar und den Menschen unbekannt.
Die ersten beiden Namen finden sich in der Basmala („Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes“).
Im islamischen Volksglauben werden diese Namen Gottes in Amuletten in Form von Gebetssprüchen bis in die Gegenwart mehrfach verwendet.[3]
Nach dem Glauben der Muslime sind die meisten 99 Namen alleinig Gott bestimmt und dürfen von keinem Menschen getragen werden. Dazu gehören die unten erwähnten 99 Namen, welche eine bestimmte Eigenschaft im Superlativ (höchste Steigerungsform eines Adjektivs) beschreiben. [4]
Eine Liste der 99 Namen Allahs [Bearbeiten]

Nr. Arabisch DMG-Umschrift (ungefähre) Bedeutung
1 الرحمن ar-Raḥmān der Erbarmer
2 الرحیم ar-Raḥīm der Barmherzige
3 الملک al-Malik der König
4 القدوس al-Quddūs der Heilige
5 السلام as-Salām der Frieden
6 المؤمن al-Muʾmin der Wahrer der Sicherheit
7 المهیمن al-Muhaymin der Beschützer und Bewacher
8 العزیز al-ʿAzīz der Erhabene, der Ehrwürdige
9 الجبار al-Ǧabbār der Kräftige
10 المتکبر al-Mutakabbir der Vornehme, der Stolze
11 الخالق al-Ḫāliq der Schöpfer
12 البارئ al-Bāriʾ der Schaffende
13 المصور al-Muṣawwir der Formende (der jedem Ding seine Form Gebende)
14 الغفار al-Ġaffār der Verzeiher
15 القهار al-Qahhār der Alles-Bezwinger
16 الوهاب al-Wahhāb der Geber und Verleiher
17 الرزاق ar-Razzāq der Versorger
18 الفتاح al-Fattāḥ der Öffnende
19 العلیم al-ʿAlīm der Allwissende
20 القابض al-Qābiḍ der die Gaben nach Seinem Ermessen zurückhält
21 الباسط al-Bāsiṭ der diese Gaben aber auch ausreichend und großzügig gewährt
22 الخافض al-Ḫāfiḍ der Erniedriger der Hochmütigen und zu Unrecht Stolzen
23 الرافع ar-Rāfiʿ der Erhöher der Demütigen und Bescheidenen
24 المعز al-Muʿizz der Verleiher von wirklicher Ehre
25 المذل al-Muḏill der Demütiger der Unterdrücker ihrer Mitmenschen
26 السمیع as-Samīʿ der Hörende
27 البصیر al-Baṣīr der Sehende
28 الحکم al-Ḥakam der Richter
29 العدل al-ʿAdl der Gerechte
30 اللطیف al-Laṭīf der das Feinste in allen Dimensionen erfasst, der Feinfühlige, der Gütige
31 الخبیر al-Ḫabīr der Kundige, der um die kleinsten Rechnungen des Herzens Wissende
32 الحلیم al-Ḥalīm der Nachsichtige, der Mitfühlende
33 العظیم al-ʿAẓīm der Großartige, der Erhabene
34 الغفور al-Ġafūr der immer wieder Verzeihende
35 الشکور aš-Šakūr der Dankbare
36 العلی al-ʿAliyy der Höchste
37 الکبیر al-Kabīr der Große
38 الحفیظ al-Ḥafīẓ der Bewahrer, der Erhalter, der die Taten seiner Diener bis zum jüngsten Tag erhält
39 المقیت al-Muqīt der Ernährende
40 الحسیب al-Ḥasīb der Berechnende
41 الجلیل al-Ǧalīl der Majestätische
42 الکریم al-Karīm der Ehrenvolle, der Großzügige
43 الرقیب ar-Raqīb der Wachsame
44 المجیب al-Muǧīb der Erhörer der Gebete
45 الواسع al-Wāsiʿ der Weite, der mit Seiner Wohltätigkeit und Seinem Wissen alles Umfassende
46 الحکیم al-Ḥakīm der Weise
47 الودود al-Wadūd der Liebevolle, der alles mit seiner Liebe Umfassende
48 المجید al-Maǧīd der Glorreiche
49 الباعث al-Bāʿiṯ der die Menschen am jüngsten Tag wieder zum Leben erwecken wird
50 الشهید aš-Šahīd der Zeuge
51 الحق al-Ḥaqq der Wahre
52 الوکیل al-Wakīl der Vertrauenswürdige, der Helfer und Bewacher
53 القوى al-Qawwiyy der Starke
54 المتین al-Matīn der Feste, der Dauerhafte, der einzig wirklich Starke
55 الولى al-Waliyy der Schutzherr eines jeden, der seinen Schutz und seine Leitung braucht
56 الحمید al-Hamīd der Preiswürdige, dem aller Dank gehört
57 المحصى al-Muḥṣī der alles Aufzeichnende
58 المبدئ al-Mubdiʾ der Beginnende, der Urheber alles Geschaffenen aus dem Nichts
59 المعید al-Muʿīd der Wiederholende, der alles wieder zum Leben erwecken wird
60 المحیى al-Muḥyī der Lebenspendende
61 الممیت al-Mumīt der Tötende (in dessen Hand der Tod ist)
62 الحی al-Ḥayy der Lebendige
63 القیوم al-Qayyūm der allein Stehende, der Ewige
64 الواجد al-Wāǧid der alles Bekommende und Findende
65 الماجد al-Māǧid der Ruhmvolle
66 الواحد al-Wāḥid der Eine
67 الأحد al-Aḥad der Einzige
68 الصمد aṣ-Ṣamad der von allem und jedem Unabhängige
69 القادر al-Qādir der Mächtige
70 المقتدر al-Muqtadir der alles Bestimmende
71 المقدم al-Muqaddim der Voranstellende
72 المؤخر al-Muʾaḫḫir der Aufschiebende
73 الأول al-Awwal der Erste ohne Beginn
74 الأخر al-Aḫir der Letzte ohne Ende
75 الظاهر aẓ-Ẓāhir der Offenbare, auf dessen Existenz alles Geschaffene klar hinweist
76 الباطن al-Bāṭin der Verborgene, den niemand wirklich begreifen kann
77 الوالی al-Wālī der einzige und absolute Herrscher
78 المتعالی al-Mutaʿālī der Reine, der Hohe
79 البر al-Barr der Gute
80 التواب at-Tawwāb der die Reue seiner Diener Annehmende
81 المنتقم al-Muntaqim der gerechte Vergelter
82 العفو al-ʿAfuww der Vergeber der Sünden
83 الرؤوف ar-Raʾūf der Mitleidige
84 مالک الملک Mālik al-Mulk der Inhaber der (königlichen) Souveränität/Macht
85 ذو الجلال والإکرام Ḏū l-ǧalāl wa-l-ikrām derjenige, dem Majestät und Ehre gebühren
86 المقسط al-Muqsiṭ der unparteiisch Richtende
87 الجامع al-Ǧāmiʿ der Versammelnde, der alle Menschen am jüngsten Tag versammeln wird
88 الغنی al-Ġanī der Reiche, der niemanden braucht
89 المغنی al-Muġnī der Verleiher der Reichtümer
90 المانع al-Māniʿ der Zurückweisende, der Hindernde
91 الضار aḍ-Ḍārr der Schaden zufügende
92 النافع an-Nāfiʿ der Vorteil gebende
93 النور an-Nūr das Licht
94 الهادی al-Hādī der Leitung gebende
95 البدیع al-Badīʿ der Schöpfer des Neuen
96 الباقی al-Bāqī der ewig Bleibende
97 الوارث al-Wāriṯ der einzige Erbe, denn außer ihm ist nichts beständig
98 الرشید ar-Rašīd der Führung gebende
99 الصبور aṣ-Ṣabūr der Geduldige
Einzelnachweise [Bearbeiten]

↑ "AL-ASMĀ' AL-ḤUSNĀ". In: The Encyclopaedia of Islam. 2. Auflage. Brill, Leiden 1954–2004.
↑ Compendium of Muslim Texts
↑ Alexander Fodor:Amulets from the Islamic World. Catalogue of the Exhibition held in Budapest, in 1988. S. 101, Abb. 188 und passim
↑ Verbotene Vornamen im Islam.
Kategorien: IslamGottesnameListe (Gottheiten)

قس چینی
真主的九十九個尊名(阿拉伯语:أسماء الله الحسنى ‎,羅馬化:Asma'Allah al-Ḥusná),或譯阿拉的九十九個尊名、安拉的九十九個尊名,是古蘭經與聖訓中用以形容真主不同屬性的名字。[1] 雖然實際上這些名字在古蘭經和聖訓中超過九十九個,穆斯林仍然相信這些名字是精選的,是真主最優美的名字。
目录 [显示]
[编辑]來歷

根據伊斯蘭傳統,先知穆罕默德以各種名字稱呼真主:“اللهم انی ادعوک باسمائک الحسنى کلها”
“主啊,我願以祢的所有優美的尊名向祢祈願。”
(伊本·馬哲傳述,取自都阿篇;伊瑪目馬立克收錄於穆宛塔聖訓)
穆罕默德在一部著名的聖訓裡也說了:
“的確,真主有九十九個尊名,也就是一百個減一個。誰計算(而且相信第一百個尊名)這些尊名,誰就能進樂園。”
(穆斯林聖訓第四卷第1410段)
値得注意的是穆斯林聖訓並沒有說真主“只有”九十九個名字,只說這些名字是真主尊名中的菁華。這段聖訓促使人們著手蒐集古蘭經和聖訓中的九十九個尊名,列成一份清單。隨著時間的發展,記誦這些尊名的宗教功課已經蔚然成風。然而有些穆斯林相信清單上的尊名都是穆罕默德親自圈選的;穆斯林學者則強烈認為,此份清單其實是穆斯林學者瓦利德·伊本·穆斯林(Al Waleed ibn Muslim)附加在聖訓上的。如果這只是瓦利德的個人決定,這些尊名未必就是最好的。最近的一位學者穆罕默德·阿布杜·拉澤克博士(Mahmoud Abdel-Razek)列出另一份尊名清單,並解釋為何他所選的某些尊名和瓦利德的不同[2]。然而,記誦傳統的尊名清單已經變成一些穆斯林的習慣(就像天主教的諸聖禱文),但是大部分的穆斯林認為所謂“計算尊名”不只是單純的記誦而已,還要把這些尊名加以運用。
[编辑]尊名列表

古蘭經說真主的屬性是真主“最優美的名字”(阿拉伯語:al-asmāʾ al-ḥusnā)(見古蘭經 7:180,17:110;20:8;59:24)。據卜沃寧(Gerhard Böwering)的說法,“這些尊名的數目在傳統上總共有九十九個,其中最尊貴的名是真主的名阿拉。關於這些尊名,古蘭經提供最權威的相關經文予以背書(17:110):“(你說:)你們可以稱他為真主,也可以稱他為至仁主。因為他有許多極優美的名號,你們無論用甚麼名號稱呼他,(都是很好的)。”(59:22-24)的經文所列出的尊名更是超過十二個。[2]
在伊斯蘭神學裡,真主的聖名和祂的屬性有密切關聯。[2]
下表是根據伊斯蘭傳統所列出的真主的九十九個尊名。
#
阿拉伯語
羅馬化拼音
中文翻譯
古蘭經使用的次數
1 ar:الرحمن Ar-Rahman 至慈的 至少114次
2 ar:الرحیم Ar-Rahim 永慈的 114次
3 ar:الملک Al-Malik 君王 ?
4 ar:القدوس Al-Quddus 至聖的、至潔的 ?
5 ar:السلام As-Salaam 和平的 ?
6 ar:المؤمن Al-Mu'min 保證的 ?
7 ar:المهیمن Al-Muhaymin 守護者 ?
8 ar:العزیز Al-Aziz 勝利的、大能的 ?
9 ar:الجبار Al-Jabbar 大能的 ?
10 ar:المتکبر Al-Mutakabbir 廣博的 ?
11 ar:الخالق Al-Khaliq 創造者 ?
12 ar:البارئ Al-Bari' 立法的、在虛無中創造的 ?
13 ar:المصور Al-Musawwir 塑形的 ?
14 ar:الغفار Al-Ghaffar 至恕的
15 ar:القهار Al-Qahhar 征服者
16 ar:الوهاب Al-Wahhab 賜福者
17 ar:الرزاق Ar-Razzaq 供給者
18 ar:الفتاح Al-Fattah 開啟的
19 ar:العلیم Al-Alim 全知的
20 ar:القابض Al-Qabid 遏止的、整頓的
21 ar:الباسط Al-Basit 寬宏的、慷慨的
22 ar:الخافض Al-Khafid 貶謫者
23 ar:الرافع Ar-Rafi'e 擢昇者
24 ar:المعز Al-Mu'ezz 賜予榮耀的
25 ar:المذل Al-Mudhell 施予恥辱的
26 ar:السمیع As-Sami'e 全聽的
27 ar:البصیر Al-Basir 全視的
28 ar:الحکم Al-Hakam 仲裁者
29 ar:العدل Al-`Adl 正義的
30 ar:اللطیف Al-Latif 微妙的
31 ar:الخبیر Al-Khabir 全知的
32 ar:الحلیم Al-Halim 克制的、寬大的
33 ar:العظیم Al-Azeem 無限的
34 ar:الغفور Al-Ghafur 至恕的、隱藏錯誤的
35 ar:الشکور Ash-Shakur 令人感謝的
36 ar:العلی Al-Aliyy 至高的
37 ar:الکبیر Al-Kabir 偉大的
38 ar:الحفیظ Al-Hafiz 保護者
39 ar:المقیت Al-Muqit 給養者
40 ar:الحسیب Al-Hasib 計算者
41 ar:الجلیل Al-Jalil 至尊的
42 ar:الکریم Al-Karim 慷慨的
43 ar:الرقیب Ar-Raqib 鑒察的
44 ar:المجیب Al-Mujib 答覆者
45 ar:الواسع Al-Wasse'e 充塞寰宇的
46 ar:الحکیم Al-Hakim 睿智的
47 ar:الودود Al-Wadud 仁慈的
48 ar:المجید Al-Majid 榮耀的
49 ar:الباعث Al-Ba'ith 復活死者的
50 ar:الشهید Ash-Shaheed 見證的
51 ar:الحق Al-Haqq 真實的
52 ar:الوکیل Al-Wakil 可信賴的
53 ar:القوى Al-Qawaie 強壯的
54 ar:المتین Al-Matin 堅定的
55 ar:الولى Al-Walaie 親切的朋友
56 ar:الحمید Al-Hamid 值得讚頌的
57 ar:المحصى Al-Muhsi 清算的
58 ar:المبدئ Al-Mubdi' 首創萬物的
59 ar:المعید Al-Mu'id 恢復福祉的
60 ar:المحیى Al-Muhyi 賜予生命的
61 ar:الممیت Al-Mumit 賜死的、毀滅的
62 ar:الحی Al-Hayy 永生的
63 ar:القیوم Al-Qayyum 維持萬物的、自我擁有的
64 ar:الواجد Al-Wajid 搜查的
65 ar:الماجد Al-Majid 卓越的
66 ar:الواحد Al-Wahid 獨一的
67 ar:الاحد Al-Ahad 獨一的、充塞寰宇的
68 ar:الصمد As-Samad 自給自足的
69 ar:القادر Al-Qadir 全能的
70 ar:المقتدر Al-Muqtadir 掌控的
71 ar:المقدم Al-Muqaddim 促進的
72 ar:المؤخر Al-Mu'akhir 延遲的
73 ar:الأول Al-Awwal 至先的
74 ar:الأخر Al-Akhir 末後的
75 ar:الظاهر Az-Zahir 明證的
76 ar:الباطن Al-Batin 隱微的
77 ar:الوالی Al-Wali 保護的朋友
78 ar:المتعالی Al-Muta'ali 至高的
79 ar:البر Al-Barr 至善的
80 ar:التواب At-Tawwab 悔罪的接受者
81 ar:المنتقم Al-Muntaqim 復仇者
82 ar:العفو Al-'Afuww 赦宥者
83 ar:الرؤوف Ar-Ra'uf 至慈的
84 ar:مالک الملک Malik-al-Mulk 主權的擁有者
85 ذو الجلال
و الإکرام Dhu-al-Jalali
wa-al-Ikram 至尊與慷慨的主
86 ar:المقسط Al-Muqsit 公正的
87 ar:الجامع Al-Jami'e 統合者
88 ar:الغنى Al-Ghanaie 富有的
89 ar:المغنى Al-Mughni 賜予財富的
90 ar:المانع Al-Mani'e 傷害的阻擋者
91 ar:الضار Ad-Darr 傷害者 此屬性僅出現於聖訓
92 ar:النافع An-Nafi'e 創造善良的
93 ar:النور An-Nur 光明的
94 ar:الهادی Al-Hadi 引導的
95 ar:البدیع Al-Badi 無可比擬的、至先的
96 ar:الباقی Al-Baqi 克制的、永生的
97 ar:الوارث Al-Warith 萬物的繼承者
98 ar:الرشید Ar-Rashid 正義的導師
99 ar:الصبور As-Sabur 耐心的
[编辑]其他的尊名
以下尊名並未包含在傳統的九十九個尊名當中。
#
阿拉伯語
羅馬化拼音
中文翻譯
古蘭經使用的次數
1 ar:المالک Al-Maalik 真實的君王 2次
2 ar:الملیک Al-Maleek 永遠的君王 1次
3 ar:ذو الفضل العظیم Dhul Fadl al Azim 無盡恩惠的主
[编辑]第一百個尊名

[编辑]蘇菲派觀點
蘇菲派穆斯林向來最關注真主的第一百個尊名。探索第一百個尊名的活動已經成了神秘主義經驗令人費解的宗教功課,這種活動象徵著真主超越的存在。[來源請求]蘇菲派表示他們的靈性訓練的方式有助於探索真主的第一百個尊名,以此將個人的知覺與真主相結合。[來源請求][3]
[编辑]什葉派觀點
什葉派穆斯林認為真主的第一百個尊名在未來的某一天會由馬赫迪所揭示。
[编辑]巴哈伊教觀點
巴哈伊教宣稱其宗教已經應驗了馬赫迪預言,而第一百個尊名就是“巴哈”(阿拉伯語:بهاء,有榮耀、輝煌之意)。巴哈同時也是巴哈歐拉和巴哈伊教的字根。[3]
巴孛創作了著名的五角形書簡,上頭書寫著以詞根“巴哈”所派生出的360個詞。[3]巴哈伊教是個獨立的宗教,其信徒並不被視為穆斯林。
[编辑]穆斯林的個人名字

根據伊斯蘭傳統,任何穆斯林的個人姓名都不允許以真主的九十九個尊名來命名。例如,不可以命名為Al Malik(此君王),但可以命名為Malik(君王)。前者有定冠詞,實指真主;後者無冠詞,可指任何人或物。
但是真主的尊名包括定冠詞在內被允許與詞根 'Abd -結合,這個詞根在阿拉伯人名的用法中意為“真主的奴僕”,是穆斯林很常見的名字。舉例來說, 'Abd ar-Rahman 意為“至仁主的奴僕”。
有些穆斯林的名字與真主的九十九個尊名類似,但不加定冠詞。舉例如下:
阿里,如阿里·伊本·艾比·塔利卜
拉歐夫,如拉歐夫·穆斯阿德
薩拉姆,如薩拉姆·法耶茲
[编辑]數值進位

有些穆斯林相信人的手掌能夠以東阿拉伯語數字的書寫方式顯示數字99。如果我們注視著自己的兩個手掌,然後把兩隻手的大拇指都往外伸展,就會擠壓出“١٨ ٨١”的線條。左手顯示的數字是81,右手是18,兩者相加等於99。如果我們以81減掉18,則得63,那是穆罕默德去世的年紀。穆罕默德去世那年他的四個門徒中有三個也去世了。[4]
不過,伊斯蘭傳統,包括古蘭經,都找不到任何支持這種觀點的證據。伊斯蘭傳統上要求信徒對任何的信仰形式提出古蘭經或聖訓支持的證據,否則不可信。
[编辑]注释与参考文献

^ Fleming, Marrianne; Worden, David. Religious Studies for AQA; Thinking About God and Morality. Oxford: Heinemann Educational Publishers. 2004. ISBN 0-435-30713-4.
^ 2.0 2.1 Böwering, Gerhard. "God and his Attributes ." Encyclopaedia of the Qurʾān.
^ 3.0 3.1 Lambden, Stephen. The Word Bahá': Quintessence of the Greatest Name. Bahá'í Studies Review. 1993, 3 (1).
^ Miracles of Islam. "Amazing Marks on Your Hands". 2007. February 19, 2007. [1]
[编辑]外部連結

(英文)背誦真主的九十九個尊名的益處
(英文)真主的九十九個尊名與對應的古蘭經經文
(英文)真主的九十九個尊名油畫
(中文)安拉的尊名-配合安拉的尊名介紹伊斯蘭的影片,有中文字幕
[编辑]參見

上帝的名字
猶太教上帝的名字
印度教至高者的名字
上帝的九兆個尊名-亞瑟·查理斯·克拉克所著的短篇小說

显示▼查 · 論 · 編
神学
查看条目评分
给本文评分
这是什么?
可信度
客观性
完整性
可读性
我非常了解与本主题相关的知识(可选)

提交评分
3个分类:尊称古蘭經伊斯蘭教禮儀

قس فرانسه
Les noms de Dieu en islam sont cités selon un nombre généralement admis par les oulémas de 99. Outre son appellation d'Allah, qui signifie Dieu, ou Dieu (sous-entendu « sans alter-ego »), d'autres noms ou attributs servent à qualifier la divinité vénérée par les musulmans et sont retrouvés cités dans le Coran, le livre saint de cette religion ainsi que dans un hadith prophétique. Ces noms sont appelés en arabe أسماء الله الحسنى (Asma’ Allah al-Ḥusná), c'est-à-dire les « les plus beaux noms de Dieu ».
Sommaire [masquer]
1 Origines et sources de cette compilation d'attributs
2 Liste des 99 attributs
3 Autres attributs
4 Les 99 attributs ne sont pas exhaustifs
5 Références et sources
6 Voir aussi
7 Liens externes
Origines et sources de cette compilation d'attributs[modifier]

Selon un hadith : « Certes, Dieu a 99 noms, cent moins un. Quiconque les énumère entrera au Paradis ; Il est sans alter-ego et récompense le fait de citer ces noms un à un. » (Boukhāri, tome 8, B.12, R.12, hadith « du Prophète » d'Abū Hurayra). Il existe plusieurs versions de ces listes car ces noms ont été extraits de différents passages du Coran et des hadiths.
Un autre hadith, rapporté par At-Tirmidhi, cite 99 attributs, et il s'agit de la liste la plus communément rencontrée1. Toutefois, les oulémas affirment[réf. nécessaire] que cette liste n'est pas attribuée au prophète Mahomet, mais à certains rapporteurs du hadith. Il est généralement admis, chez ces oulémas, qu'Allah possède plus de quatre-vingt-dix-neuf attributs ou noms dont certains ne sont pas connus. Un hadith parle ainsi de noms dont Allah s'est réservé la connaissance. Ils disent ainsi que mafhûm al-mukhâlafah ne s'applique pas au hadith des 99 attributs noms ou attributs, précédemment cité. Dans le sens où affirmer qu'Allah possède ces 99 attributs ou noms ne doit pas impliquer qu'il n'en possède pas d'autres.
Liste des 99 attributs[modifier]

Une des listes les plus répandues des 99 attributs est présentée dans le tableau ci-dessous. Tous les noms de Dieu de l'islam commencent par un article. Leur signification ne peut être déduite de la signification que l'habitude leur donne lorsqu'il est question d'autre que Dieu, ce qui conduit de nombreux auteurs à pratiquer ce que d'aucuns appellent la traduction de l'aveugle : ainsi le seul nom français d'Allah est Dieu, les musulmans n'admettent donc pas l'usage des expressions « le Tout Miséricordieux », « le Très Miséricordieux », l’Éternel, la Lumière, etc., si répandus dans la littérature non érudite et dont le sens n’est pas conforme à ce que visent les différents noms arabes généralement associés à ces noms propres français. Ces noms n'ont pas été rapportés dans la tradition musulmane qui interdit d'inventer des noms propres pour Dieu. De plus, ils ne correspondent pas aux significations des différents noms comme le montre le tableau suivant. La particularité de l'arabe de ce point de vue étant que des mots comme ad-Da'im peuvent être vus comme des noms, mais n'étant pas cité dans un hadith auront le statut de nom d'attribut, c'est-à-dire qu'ils seront le fa^il d'un fi^il, le nom verbal d'un verbe2.
Il n'existe pas une liste « unique », mais que celle qui est présentée ici est la plus couramment rencontrée3.
# Arabe Transcription Traduction française
1 الله Allah Est Celui qui a la divinité, c’est-à-dire Celui qui mérite l’adoration, et à qui on doit l’extrême soumission et l’extrême abandon.
2 الرحمن Ar-Rahmān Clément envers ses créatures. La clémence d'une mère envers son enfant est une partie infime de Son immense clémence envers Ses créatures. Son châtiment est le plus dur et sévère de tous les châtiments mais Sa clémence a précédé Sa colère ; et ce nom fait partie des noms que l’on n’attribue à nul autre que Allah.
3 الرحیم Ar-Rahīm Miséricordieux pour ce qu'Il a créé. Il fait pleuvoir le ciel au dessus des peuples même les plus pécheurs par miséricorde envers les bébés, les vieux et les animaux, alors qu'Il (a pu) peut (et pourra) les châtier par soif. Le terme Ar-Rahmān englobe la signification du terme Ar-Rahīm sans retirer sa signification initiale4
4 الملک Al-Malik Est Celui à qui ce monde appartient en réalité et en totalité et Celui dont la domination est absolue et exempte de toute imperfection alors que la domination chez les créatures est créée par Al-Malik
5 القدوس Al-Quddūs Le Sanctifié
6 السلام As-Salām Celui qui procure la paix, le calme et la sérénité. En citant ce nom, on déclare la paix pour soi même et pour ceux qui nous entourent.
7 المؤمن Al-Mu'min {Ce nom est mystérieux même pour les Musulmans car " Al-Mu'min " vient du nom " Al-imane " qui veut dire croire, d'où vient le nom " Al-Mu'minoune " qui veut dire les croyants, c'est l'appellation du Coran pour les gens qui croient en 6 choses : l'unicité de Dieu, l'existence des anges, des livres saints (Torah, Évangile et Psaumes(Zabor) non modifiés et le Coran),les prophètes, le jour dernier (le jour du jugement) et le destin son mal et son bien. La signification exacte de ce Nom est très difficile à cerner dans son sens premier mais peut se comprendre d'un point de vue plus profond et mystique}.
8 المهیمن Al-Mouhaymin Celui qui domine Sa création et par Son omnigérance sous tous les aspects, aucun état ni aucun aspect dans ce monde ou dans l'autre n'échappe à Sa volonté
9 العزیز Al-‘Aziz Le Glorieux par Sa suprématie et par Sa grandeur, El-Aziz veut dire dans un sens celui qui est cher et précieux aux yeux de Ses créatures. Il n'est le serviteur d'aucune créature, et aucune créature ne lui dicte ce qu'Il doit faire.
10 الجبار Al-Jabbār Le grandiose, l'ultime puissant par Sa grandeur et Sa force illimitée. Lorsqu'Il détruit les oppresseurs(injustes et pécheurs) Il applique Sa sentence avec Justice.
11 المتکبر Al-Mutakabbir Celui qui est supérieur à Ses créatures, nulle créature n'a le droit de prétendre à la grandeur.
12 الخالق Al-Khāliq Le Créateur de toutes existences, vivantes ou bien mortes, mobiles ou figées.
13 البارئ Al-Bāri’ Celui qui lève Sa création au dessus de tous défauts ou imperfections.
14 المصور Al-Musawwir Dans l'arabe perdu, ce mot veut dire le Sculpteur, et dans l'arabe moderne veut dire le dessinateur. Celui qui donne l'aspect et l'apparence à chaque création de l'intérieur ainsi que de l'extérieur. Car Allah seul peut sculpter de l'intérieur une matière close de l'extérieur.
15 الغفار Al-Ghaffār Est Celui qui pardonne ce qu'Il veut à qui Il veut.
16 القهار Al-Qahhār Est Celui qui est tout puissant à soumettre toute création à Sa volonté.
17 الوهاب Al-Wahhāb Est Celui qui donne immensément sans rien recevoir en retour
18 الرزاق Ar-Razzāq Est Celui qui fait distribuer à toute créature de ce qu'elle a besoin.
19 الفتاح Al-Fattāh Est Ce Qui seul connait les clés du futur et l'inconnu, de par Sa connaissance et de par Sa sagesse. Ce nom est souvent associe au nom suivant "Al-‘Alīm".
20 العلیم Al-‘Alīm Celui à qui rien ne peut se cacher, car Il connait tout et est conscient de tout.
21 القابض Al-Qabid Est Celui qui restreint Son bien conformément à une sagesse.
22 الباسط Al-Bāsit Est Celui qui libère, augmente et multiplie son bien conformément à une sagesse.
23 الخافض Al-Khāfid Est Celui qui destine les oppresseurs et les orgueilleux au rabaissement et au châtiment.
24 الرافع Ar-Rāfi‘ L'Éleveur dans le sens d'élever, celui qui élève l'honneur, le statut et le prestige d'un être dans ce bas monde et dans l'au-delà.
25 المعز Al-Mu‘izz Celui qui offre l'honneur et la valeur précieuse.
26 المذل Al-Moudhill Est Celui qui peut humillier et dévaloriser n'importe quel valeureux.
27 السمیع As-Samī‘ Celui qui entend tout bruit ou son dans Son royaume émanant de n'importe quelle créature et aussi Celui qui écoute les invocations de Ses créatures pour répondre à leurs invocations.
28 البصیر Al-Basīr Est Celui à qui rien de ce qui existe ou entre en existence ne peut échapper, sans le moindre usage d’œil, d’instrument ou d’organe.
29 الحکم Al-Hakam Est Celui qui juge et départage les créatures ici-bas et dans l’au-delà et Celui qui assure l’équité entre les créatures et nul autre ne va et ne pourra les départager et les juger ; et le Jugement dans l’au-delà sera parfaitement juste et approprié.
30 العدل Al-‘Adl Est Celui qui est exempt de toute forme d’injustice et/ou d’oppression.
31 اللطیف Al-Latīf Est Celui qui accorde à ses créatures Sa douceur et Sa bienveillance.
32 الخبیر Al-Khabīr Est Celui à qui ne peut être caché la réalité de chaque chose qui existe, c'est-à-dire la vérité des choses ; aucun détail ne Lui échappe ni la chose dans son ensemble, ni chacune de ses parties ; et prétendre pouvoir cacher des choses à Celui qui crée toute chose est un égarement et une mécréance.
33 الحلیم Al-Halīm Est Celui dont la patience envers les mécréances des pécheurs dépasse toute imagination (il est possible que le pardon leur soit accordé).
34 العظیم Al-Adhīm {Ce nom est difficile à traduire car il inclus plusieurs mots français ne partageant pas le même sens spirituel, mais on peut l'approcher comme suit: " Al-Adhīm " Celui qui est Gigantesquement Majestueux et Fantastiquement Grandiose loin de toute imperfection corporelle ou matérielle}.
35 الغفور Al-Ḡafhūr Est Celui qui pardonne immensément maintes et maintes fois.
36 الشکور Ash-Shakūr Est Celui qui montre Sa gratitude envers les adorations aussi incroyablement faciles soient-elles à réaliser.
37 العلی Al-Ali Est Celui qui est au dessus de tous ce qu'Il a créé parfaitement et inimaginablement.
38 الکبیر Al-Kabīr Le Grand : Celui qui est plus grand que Sa création, une grandeur que Lui seul connaît.
39 الحفیظ Al-Hafīdh Est Celui qui protège et préserve Son bien.
40 المقیت Al-Muqīt {ce mot est parmi les mots perdus de la langue arabe ancienne; très difficile à traduire même en arabe moderne}. Il signifierait : Est Celui qui ne laisse aucun détail lorsqu'Il juge, même les plus futiles.
41 الحسیب Al-Hasīb Est Celui qui va compter tous les faits de Ses créatures sans oubli ni erreur.
42 الجلیل Al-Jalīl Est Celui qui est parfaitement exempt d'être comparé à Ses créatures ou d'être comme Lui.
43 الکریم Al-Karīm Est Celui qui de Sa générosité a inondé Sa création.
44 الرقیب Ar-Raqīb Est Celui qui observe et regarde tout ce qu'Il a créé (et les actions des créatures sont aussi des créations).
45 المجیب Al-Mujīb Est Celui qui exauce les invocations de Ses créatures s'Il veut et à qui Il veut.
46 الواسع Al-Wāsi‘ {Ce nom en arabe veut dire: immensément large, mais pour qualifier Dieu on comprend inclusivement qu'Il a rempli tout vide et a contenu toutes choses d'une façon que Lui seul connaît}
47 الحکیم Al-Hakīm Celui de qui la Sagesse a ébloui, éblouit et éblouira n'importe quel esprit conscient et intelligent.
48 الودود Al-Wadūd {Ce mot en arabe veut dire: Celui qui se rapproche de son aimé par la clémence, la pitié et le bienfait, mais lorsqu'on lit ce nom dans le " Coran ", on sent chaque fois différents sens difficilement traduisibles en mots}. On peut tenter de le traduire : Celui qui se rapproche de Ses serviteurs par pitié bien qu'ils s'éloignent de Lui et ne Le glorifient pas.
49 المجید Al-Majīd Est Celui qui est glorifié dans l'infinitivement passé, le présent et dans l'éternel.
50 الباعث Al-Bā‘ith Est Celui qui ressuscite les morts et déploie la vie dans ce qu'Il veut, soient-ils des hommes des animaux ou bien une terre tout simplement.
51 الشهید Ash-Šahīd Le Témoin : Allah est l'ultime et parfait témoin de tout ce qui s'est passé dans Son royaume, avec des preuves claires et flagrantes, parfaitement irréprochables.
52 الحق Al-Haqq La Vérité : Allah est la vérité absolue.
53 الوکیل Al-Wakīl Le Est Celui qui garantit la subsistance des créatures et Celui à qui rien de chacun de leurs états ne peut être dissimulé
54 القوی Al-Qawi Le Puissant : Allah est le plus puissant, le plus fort, sa force n'a pas de limite et ne se décrit pas avec des définitions de la force physique.
55 المتین Al-Matīn L'Endurant : Une endurance digne de Lui, illimitée, infatiguable, et qui n'est entachée d'aucune faiblesse, sans pause, sans interruption et qu'aucun facteur ne peut atténuer.
56 الولی Al-Wa'li Est Celui qui préserve les serviteurs croyants, ainsi les prophètes et ceux qui les suivent sont ceux qui sont les « gens préservés » dans le sens où ils ont été guidés vers le remerciement obligatoire à l’égard de Celui qui les fait exister, c’est-à-dire à l’égard d'Allah
57 الحمید Al-Hamīd Est Celui qui mérite plus que tout autre le remerciement, la glorification et le chant d’éloge
58 المحصی Al-Muhsi Le Compteur : Celui qui dénombre chaque créature, chaque acte, chaque grain de poussière dans son royaume et dont rien n'échappe à Son savoir
59 المبدئ Al-Mubdi‘ Est Celui qui donne un début à ce qui n’existe pas sans début, sans modèle, c'est-à-dire Celui qui crée les créatures
60 المعید Al-Mu‘īd Est Celui qui ramène les vivants vers la mort après la vie et Celui qui ramène les morts à la vie après leur mort
61 المحیی Al-Muhyī Est Celui qui fait vivre un mélange de maniyy, c'est-à-dire de liquide séminal, dépourvu d’âme et en fait un être vivant et Celui qui redonne vie aux corps des humains, des djinns et des anges en les réunissant avec leurs âmes au cours de la résurrection
62 الممیت Al-Mumīt Est Celui qui fait mourir les êtres vivants et Celui qui annule par la mort le pouvoir des puissants de ce monde
63 الحی Al-Hayy Le Vivant : Est Celui qui n’entre pas en existence et pourtant existe, et Celui qui possède une hayah et cet attribut n’est pas une vie comme l’est la hayah des créatures constituée d’une combinaison d’âme, de chair et de sang l’Imam At-Tahawiyy a dit dans son traité de croyance que « celui qui attribue à Allah un attribut dans un sens qui compte parmi ceux que l’ont peut attribuer aux êtres humains est mécréant »
64 القیوم Al-Qayyūm Est Celui qui existe, est éternel et ne change pas et Celui qui n’est pas atteint par l’inexistence ou l’anéantissement et n’est nullement affecté par le fait de contrôler et de créer les actes des êtres humains
65 الواجد Al-Wājid Est Celui qui n’a besoin de rien et n’est pas atteint ni concerné par le besoin, le manque ou la nécessité
66 الماجد Al-Mājid Est Celui qui est meilleur que tout autre et Celui qui accorde d’innombrables bienfaits très largement et sans contrepartie
67 الواحد Al-Wāhid l'Unique : Est Celui qui n’a pas d’alter ego du point de vue de l’éternité et de la divinité
68 الصمد As-Samad Est Celui à qui l’on peut s’en remettre pour toute affaire et à qui l’on peut faire appel pour tous nos besoins ; Celui qui n’a ni enfant ni parents, ni semblable ni équivalent, d’après l’explication de Al-Hakim ; Celui qui n’a besoin de rien et Celui dont toute chose a besoin, pour exister, etc.
69 القادر Al-Qādir Est Celui qui n’est pas atteint par la faiblesse, Celui dont la puissance est absolue et domine la totalité des créatures et Celui qu'absolument rien ne peut affaiblir
70 المقتدر Al-Muqtadir Est Celui qui est puissant sur toute chose et Celui dont les capacités sont absolument sans limites
71 المقدم Al-Muqaddim Est Celui qui est exempt des caractéristiques des créatures et meilleur que toute créature ; Celui qui fixe la vitesse des événements, accélère certaines choses aux yeux des gens selon une destinée et accorde à chaque chose une valeur, un rang, une époque et des caractéristiques qui Lui conviennent selon la sagesse
72 المؤخر Al-Mu’akhir Est Celui qui est exempt des caractéristiques des créatures et meilleur que toute créature ; Celui qui destine la lenteur des événements et ralenti certaines choses aux yeux des gens selon une destinée et accorde à chaque chose une valeur, un rang, une époque et des caractéristiques qui lui conviennent selon une sagesse (cf n° 71)
73 الأول Al-Awwal Le Premier : Est Celui qui existe sans les créatures, sans début et sans le temps ; Celui qui est exempt du fait d’être créer, de l’apparition d’un nouvel attribut et du changement, Celui qui existe sans entrer en existence
74 الآخر Al-Ākhir Le Dernier : Est Celui qui existe sans interruption alors que les créatures sont anéanties à chaque instant ; Celui qui est éternel, Celui qui anéantit et est exempt du fait d’être anéanti et de la disparition d’un ou plusieurs attributs ; Celui qui existe sans être concerné par la notion de fin et d’anéantissement
75 الظاهر Adh-Dhāhir Est Celui dont l’existence se manifeste en toute chose par des preuves, du point de vue de la puissance et de la domination et non pas ce qui serait présent en tout corps du point de vue de l’endroit, de l’image et du comment
76 الباطن Al-Bātin Est Celui qui est préservé des idées délirantes des créatures tentant d’attribuer à Celui qui crée les créatures des caractéristiques humaines ou des caractéristiques propres aux créatures et Celui qui crée les caractéristiques des créatures et leurs images
77 الوالیی Al-Wāly Est Celui qui possède, gère et contrôle toute chose et Celui qui crée toute chose selon une sagesse
78 المتعالی Al-Muta'āli Est Celui qui est exempt des attributs des créatures et Celui dont le pouvoir sur les créatures est sans borne
79 البر Al-Barr Est Celui qui a la capacité de destiner la foi et les bienfaits à toutes les créatures, et parmi elles certaines sont reconnaissantes et certaines ne le sont pas : on appelle les premiers des musulmans ou des croyants et les autres les non-musulmans ou les non-croyants
80 التواب At-Tawwab Est Celui qui accorde le pardon à ceux qui se repentent à chaque fois qu’ils se repentent
81 المنتقم Al-Muntaqim Est Celui qui destine aux injustes dans le domaine de la foi une succession de châtiments qui ne s’arrêtent pas et qui parfois commencent par un anéantissement dans ce bas monde ; et est ce qui est, al-Hakam et al-‘Adl
82 العفو Al-Afuww Est Celui qui écarte du péché et le pardonne et Celui qui préserve dans chaque situation en apparence sans issue une porte vers l’honneur, le maintien et les bienfaits ou vers le repentir immédiat
83 الرؤوف Al-Ra’ūf Est Celui qui peut offrir une immensité de bienfaits sans contrepartie et sans nécessité
84 مالک الملک Mālik-ul-Mulk Est Celui qui crée et attribue selon une destiné toute souveraineté, domination, propriété et tout large pouvoir qui sont accordés à certaines créatures dans ce bas monde
85 ذو الجلال و الإکرام Dhul-Jalāli-wal-Ikrām C’est-à-dire qu'Allah est Celui qui est meilleur que tout autre en réalité et toutes les preuves confirment cela et infirment le contraire donc il n’est pas valable de contester ce point, de le renier ou d’être hostile à l’encontre de ce sujet ; est Celui qui comble de bienfaits ceux qui auront compris cela qui connaîtront la sainteté générale, auront la réussite et seront bien guidés au Jour du Jugement
86 المقسط Al-Muqsit Est Celui qui juge conformément à la plus grande justice, Celui qui est exempt de toute forme d’injustice et de tyrannie et Celui qui n’a absolument aucun compte à rendre
87 الجامع Al-Jāmi‘ Est Celui qui rassemble les créatures en un jour au sujet duquel il n’y a pas de doute, le Jour du Jugement
88 الغنی Al-Ḡhani Est Celui qui n’a aucun besoin des créatures et dont les créatures ne peuvent se passer de al-Ghaniyy [qui est Celui qui les fait exister et les maintient en existence et les fait changer en permanence]
89 المغنى Al-Mughni Est Celui qui satisfait les besoins des créatures et Celui qui leur fait parvenir leur subsistance
90 المانع Al-Māni‘ Est Celui qui destine chaque créatures leurs victoires, leurs protections et Celui dont ils devront être préservés toujours selon une destinée
91 الضار Ad-Dār Est Celui qui est tout puissant à faire parvenir immanquablement la nuisance qui doit atteindre une créature selon une destinée
92 النافع An-Nāfi‘ Est Celui qui est tout puissant à faire parvenir immanquablement le profit que doit recevoir une créature selon une destinée
93 النور An-Nūr La Lumière : Est Celui qui guide vers leur but ceux qui sont en proie à la tentation et les met dans la bonne direction selon une destinée ; Allah est Celui qui guide les croyants vers la lumière de la foi, crée la lumière et n’est pas une lumière qui n’est qu’une créature
94 الهادی Al-Hādi Est Celui qui destine à certaines créatures le bénéfice d'être bien guidé et de connaître la droiture
95 البدیع Al-Badī‘ Est Celui qui fait exister les créatures et ce monde, non pas à partir d’une matière préexistante ou à l’image d’un modèle antérieur, mais au contraire sans précurseur, sans modèle et sans précédent
96 الباقی Al-Baqi Est Celui dont l’existence exempte d’anéantissement et de changement s’impose à la raison saine qui ne peut prétendre le contraire
97 الوارث Al-Wārith Est Celui qui existe et ne change pas alors que les créatures sont anéanties
98 الرشید Ar-Rashīd Est Celui qui guide les créatures vers ce qui est dans leur intérêt
99 الصبور As-Sabur Est Celui qui retarde la punition des pécheurs par l’ajustement des comptes de chacun jusqu’à un jour bien déterminé et leur accorde leur aise et du temps jusqu’à un moment dont ils ignorent tous la date.
Autres attributs[modifier]

Al-'Ahad : Celui qui est Unique qui est exempt de toute ressemblance avec les attributs des créatures, il n'y a pas d'autres que Allah ayant pas de début
Ar-Rabb : Celui qui est le Seigneur qui possède toutes choses.
Al-Qahir : Allah est Al-Qahir et Al-Qahhar. Celui qui domine tout ce qu'Il a créé avec Sa puissance et Sa souveraineté.
Al-Moujib : Celui qui exauce les invocations et les demandes par Sa générosité
Al-Kafi : Le Suffisant ; il suffit qu'Il soit Dieu
Ad-Da'im الدَّائِمُ : L'Éternel, le Permanent
As-Sadiq : Celui qui est véridique dans Sa parole et Sa promesse. Ce que Allah a annoncé va inexorablement arriver.
Al-Mouhit : Celui qui englobe toutes Ses créatures par Sa puissance et englobe toute chose par Sa science alors rien n'échappe à Sa science.
Al-Moubin : Celui qui est au-dessus de toute chose par la domination, la puissance et la prédominance et non par l'endroit, l'image ou le comment qui font en effet partie des attributs des créatures.
Al-Qarib : Il proche de Ses créatures par Sa science alors l'obéissant est proche de Allah sans comment comme l'a dit Abou Hanifah.
Al-Fatir : Celui qui a créé les créatures c'est-à-dire qu'Il les a fait exister du néant.
Al-'Allam : A la même signification que Al-'Alim ; Celui qui a la science des fors intérieurs et des choses cachées que la science des créatures n'atteint pas. On comprend d'un verset : « Allah est Âllam [celui qui connait] les cachés » [Sourat At-Tawbah / 78]
Al-Qadim : Celui qui n'a pas de début. Le Prophète a attribué Al-Qadim à l'un des attributs de Allah alors que les savants musulmans ont déduit qu'il est alors permis de dire Al-Qadim pour Allah lui-même et il y a unanimité des Jurisconsultes de l'islam sur la permission d'utiliser ce nom pour Allah, qui était d'ailleurs aussi mentionné par l'imam At-Tawahi dans son précis consacré au dogme islamique ainsi que par Al-Jounayd.
At-Tahir : Certains savants ont dit qu'il est permis d'utiliser ce nom pour Allah, mais l'imam Abou l-Haçan Al-Achariyy a dit que c'est interdit car on ne le trouve dans aucun texte authentique.
Al-Makr : Le Rusé. Voir La « ruse divine ».
Les 99 attributs ne sont pas exhaustifs[modifier]

D'après un bon nombre d'oulémas, il existe d'autres attributs que les 99 noms sus-cités. En exemple, on cite Ibn Outhaymine dans son livre « éclaircie dans l'explication des préceptes similaires » : « Ses attributs ne peuvent pas être délimités par un nombre déterminé » (page 2) اسماؤه سبحانه لم تکن **** محصورة بعدد معین
Références et sources[modifier]

↑ Liste des noms et attributs de Dieu en islam [archive]
↑ Traduction de www.safeena.org
↑ Sounan de At-Tirmidhiyy
↑ référence à suivre
Voir aussi[modifier]

Noms de Dieu
Liens externes[modifier]

(en) Sur islamicity.com, la compilation des attributs avec le renvoi vers le verset du Coran où le terme est rencontré.
Portail de l’islam Portail du monde arabo-musulman
Catégories : Théologie islamiqueCoranDieu

قس

الله را نود و نه نام است که به انها اسماء الله الحسنی گویند هر کس به این اسماء الهی تمسک جوید و ختم درست انها را بجا آورد هر کدام برای مطلبی و درمان دردی و حل مشکلی کار ساز است و هرکس همه اسماء الحسنی را بطریق تکسیر ورد خود کند وارد بهشت میشود .
یا الله یا هو : هرکس در یک مجلس دوازده هزار نوبت یا الله یا هو گوید همه انس و جن با او انس گیرند
در قرآن در بیست وهفت موضع لا اله الا هو است بعضی از علمای ربانی گفته اند که اسم اعظم خدای تعالی در این آیات است هر کس بخواهد تسخیر قلوب و سلاطین نماید و تمام خلایق مطیع او گردند و هر کس چشمش به او بیفتد محب او شود و صفای ظاهر و باطن پیدا کند بعد از هر نماز قبل از انکه از قبله روی برگرداند و حرفی بزند شروع به خواندن این آیات بکند و هرکس این آیات را را با مشک و زعفران بر کاسه چینی بنویسد و با آب باران بشوید و بخورد هر چه را که بخواند و یا بشنود در حافظه او باقی میماند و اگر کسی را سحر کرده باشند یا عقد السان داشته باشد از این آب بخورد دفع گردد . و هر کس این آیات را بنویسد و با خود دارد از همه بلاها ایمن شود و بر دشمنان ظفر یابد و اگر کسی را مرضی باشد که دکتر ها از ان عاجز باشند در صبح روز جمعه پیش از طلوع افتاب این ایات را به مشک و زعفران بر کاسه چینی بنویسد و با اب باران یا گلاب بشوید و ان اب را یبخورد شفا یابد اگر کسی کارش بسته و مقروض باشد و در کار خود فرو مانده باشد این ایات را 41 بار بعد از نماز جمعه بجهت گشایش بخواند .
1-بسم الله الرحمن الرحیم و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم .
2-الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنته و لا نوم له ما فی السموات
و ما فی الارض من ذالذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم
و ما خلفهم و لا یحیطون بشی ء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السموات
والارض و لا یوءده حفظهما و هوالعلی العظیم .
3-الم الله لا اله الا هوالحی القیوم هوالذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء .
4-لا اله الا هوالعزیز الحکیم شهدالله انه لا اله الا هوالملائکه
والوالعلم قائما" بالقسط .
5- لا اله الا هوالعزیزالحکیم .
6-لا اله الا هو خالق کل شیء فاعبده وهوعلی کل شیء وکیل
اتبع ما اوحی الیک من ربک .
7-لا اله الا هو و اعرض عن المشرکین قل یا ایهاالناس انی رسول الله
الیکم جمیا" الذی له المک السموات والارض .
8- لا اله الا هو یحیی و یمیت فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی
یومن با لله و کلماته واتبعوه لعلکم تشهدون و ما امروا
الا لیعبد و الله مخلصین له الدین .
9-لا اله الا هو سبحانه و تعالی عما یشرکون فان تولو فقل حسبی الله .
10- لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
حتی اذا ادرکه الغرق قال امنت انه لا اله الا الذی امنت به بنو اسرائیل و
انا من المسلمین فان لم یستجیبوا لکم فاعلموا انما انزل بعلم الله .
11-وان لا اله الا هو فهل انتم مسلمون و هم یکفرون بالرحمن قل هو ربی .
12-لا اله الا هو علیه توکلت و الیه متاب تنزل الملائکه بالروح من
امره علی من یشاء من عباده ان انذروا انه لا اله الا انه فاتقون .
13-الله لا اله الا هو له الاسماءالحسنی و انا اختر تک فاستمع
لما یوحی اننی انا الله لا اله الا انا افاعبدونی و ذالنون اذ ذهب مغاضبا"
فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک
انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المومنین .
14-انما الهکم الله الذی لا اله الا هو وسع کل شیء علما و ما ارسلنا من قبلک
من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون .
15-فتعالی الله الملک الحق لا اله الا هو رب العرش الکریم .
16-هوالله الذی لا اله الا هو له الحمد فی الاولی والاخره و
له الحکم و الیه ترجعون یا ایها الناس اذکروا نعمه الله علیکم
هل من خالق غیر الله یرزقکم من السماء والارض .
17- لا اله الا هو فانی یوفکون انهم اذا قیل لهم
18-لا اله الا الله یستکبرون ذالکم الله ربکم له الملک.
19-لا اله الا هو فانی تصرفون غافر الذنب و
قابل التوب شدید العقاب ذی الطول .
20- لا اله الا هو الیه المصیر ذالکم الله ربکم خالق کلی شیء .
21- لا اله الا هو فانی توفکون هوالحی .
22- لا اله الا هو فادعوه مخلصین له الدین الحمد لله رب العالمین .
23-لا اله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب ابا ئکم الاولین فانی
لهم اذا جاءتهم ذکر یهم فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک و للمومنین و المومنات .
24-هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب هو الرحمن الرحیم .
25- هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المومن
المهیمن والعزیز الجبار والمتکبر سبحان الله عما یشرکون
هوالله الخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی
یسبح له ما فی السموات والارض و هوالعزیزالحکیم .
26- الله لا اله الا هو الله فلیتوکل المومنون رب المشرق والمغرب .
27- لا اله الا هو فتخذه وکیلا و صلی الله علی محمد و اله اجمعین
و اما نود و نه نام پروردگار که ذکر هر کدام خاصیتی دارد:
الرحمن : بخشاینده مخلوقات-
عالمی فرموده اندهر کس بعد از هر نماز فریضه صد بار بخواند خداوند او را پاک گرداند از غفلت و فراموشی و ظلمت و هرکه بعد از هر نماز دویست و نود و هشت بار بگوید جمله مخلوقات او را دوست دارند و دشمنان بر وی مهربان شوند
الرحیم: مهربان بر بندگان- اگر کسی روزی صد مرتبه این اسم را بخواند خداوند بر او رحیم و مهربان گردد و خلق را نیز بر او مهربان گرداند مخصوصا کسی که در کار خود فرو مانده باشد.
الملک – پادشاه فرمانروا:
هر که فقیر باشد و این اسم را روزی 9 بار تکرار کند از جمیع مخلوقات بی نیاز گردد و دولت دنیا و آخرت بیابد .
القدوس- پاک از هر عیب و نقصان:
امام هشتم ع میفرماید هرکس به وقت زوال افتاب یکصدو هفتاد بار بگوید دل او صاف گردد و از شر نفس و وسوسه شیطان در امان باشد و هرکه روز جمعه بر تکه نانی بنویسد سبوح القدو س رب الملائکته و الروح بخورد صفت ملائکه پیدا میکند .
السلام- پاک وبی عیب از نکوهش و نقایص:
امام هشتم میفرماید هر کس یکصدو سی و یک نوبت بر سر بیمار خواند بیمار از رنج خلاص شود . و هر کس سیصدو هیجده نوبت بر شربتی خواند و بر دشمن دهد بر وی مهربان شودو هرکه این اسم را روزانه یکصدو یازده نوبت بخواند خداوند دل او را از بیماری در امان دارد .
المومن- راست کننده وعده های خویش:
هر که این اسم را بر نقره نقش کند و دایم با طهارت نگاهدارد از شر شیطان و دشمنان ایمن گردد و هرکه یکصدو شصت و هفت نوبت در روز بگوید خدا او را از مکر و حیله و وسوسه ظاهری و باطنی حفظ میکند .
المهیمن- خدا آگاه است بر جمیع نهانیها و آشکارها:
هر کس پس از غسل صد نوبت بگوید بر باطنها مشرف گردد و هرکس در مدت چهل روز هر روز غسل کند و بعد از غسل بدون اینکه حرفی بزند هزارو چهل بار این اسم را بخواند بر قلوب خلایق مطیع گرد و باطن او صفائی پیدا کند و عجایب بیند باید بعد از ان حادثه روزی صد مرتبه هر روز بخواند تا ان حالت از او نرود.
العزیز- ارجمند و بزرگواری:
هر که هر رور چهل و یک نوبت بعد از نماز صبح بگوید محتاج به خلق نگردد و در میان مردم عزیز و مکرم گردد .
المتکبر- ظاهر کننده بزرگواری خود به برهان قاطع:
هرکه در بستر خواب با همسر خود قبل از صحبت با حلال خود یکصد بار این اسم را بگوید خداوند فرزندی صالح کرامت فرماید.
الخالق- افریدگار هر چیزی به مقدار و اندازه : هر هر شب این اسم را صد مرتبه بخواند خداوند فرشته ای خلق کند که تا روز قیامت عبادت کند و ثواب انرا در نامه اعمال ان بنده ثبت میکنند .
الباری- آفریننده هر چیزی به صفتی و خاصیتی:
هر که در هر جمعه صد بار بگوید خداوند او را در قبر تنها نگذارد و مونسی فرستد .
المصور- تصویر کننده هر چیزی بصورت مخصوص :
هر زن عقیم که او را فرزندی نشود باید هفت روز روزه بدارد و در وقت افطار بیست و یک نوبت بصدق دل بخواند بر آب دمد و با ان آب افطار نماید خداوند او را فرزندی کرامت کند و اگر زن و شوهر هر دو این کا را باهم انجام دهند خیلی خوب خواهد بود .
الغفار- پوشاننده زشتیها و معایب بندگان:
امام میفرماید هر که بعد از نماز جمعه ورد سازد و صد نوبت بگوید یا غفار اغفرلی ذنوبی مغفور گردد و خدا پرده اورا ندرد .
القهار – شکننده گردن هر گردن کشی:
هر که بامداد این اسم را ورد سازد محبت دنیا از دل او برود و امام رضاع میفرمایند هر که هر روز این اسم را صد بار ورد سازد خدا رنج و غم و زحمت دنیا از دل وی دور کند .
الوهاب- بخشاینده به انواع عطاها و نعمت ظاهری و باطنی بندگان:
هر که پیش ار نماز پیشین (نماز ظهر)
سر به سجده نهد و هفت بار بگوید از خلق مستغنی گردد هر که بعد از نماز دستها را بردارد و این اسم را هفت بار بگوید و بعد حاجت خواهد البته دعای او مستجاب گردد و هر کس روزی هزارو سی و پنج بار بگوید یا وهاب یا ذالول روزی بر وی فراغ گردد و اگر مداومت نماید به این طریق از جایی که اصلا گمان نبرد روزی او برسد و درویشی از وی دور شود و هر که گرفتار باشد و در روزی بر وی مسدود شود در سه شنبه نیمه شب به پشت بام خانه رود و دو رکعت نماز حاجت بخواند و دستها بلند کند و صد بار این اسم را بگوید و بعد حاجت خود را بخواهد خدا حاجت او را روا کند . و برای ادای قرض و وسعت رزق خیلی موثر است.
الرزاق- روزی دهنده هر روزیخواری بدان قدر که عنایت او باشد:
واین نامی است که فرشته ها بر کشتزار ها میخوانند و از برکت این اسم دانه ها رشد میکنند و بر هر دانه ای نامی نوشته شده است هرکه بر چهار طرف خانه خود این اسم را صد بار بگوید و فوت کند فقر و درویشی از ان خانه دور شود .
الفتاح- گشاینده هر کار بسته که خواهد:
هر که را که کارش بسته باشد هر که هر روز بعد از نماز صبح هفتاد و هفت نوبت بگوید کارش گشوده شود و هر کس در هیجده شبانه روز هزارو هفتصدو نودو سه نوبت بخواند چنان فتحی واقع شود که هر گز قبضی در کارش پدید نیاید و عجایب از غیب بیند.
العلیم- خدا داناست بر هر نیک و بدی از ازل تا ابد:
هر که این اسم را در دل بسیار گذراند از علم لدنی بهره مند گردد و هر کس بخواهد از امر پنهانی اگاه شود سه شب متوالی وضو سازد و دو رکعت نماز گذارد بعد از نماز صدو پنجاه نوبت این اسم را بخواند و صلوات بفرستد و بعد به خواب رود از عالم غیب انچه را که نیت داشت بداند به او می گویند.
القابض- خدا نیک کند انچه خواهد به عدل و حکمت:
امام رضا ع میفرماید هرکه را دشمن قوی باشد و از او بترسد این اسم را سه شب هرشب به نیت ان دشمن هزار بار بخواند البته ان دشمن دوست گردد یا هلاک شود یا آواره گرددهرکه چهل روز این اسم را بر چهل تکه نان بنویسد و ناشتا بخورد خدای تعالی او را از خوف و جوع و عذاب قبر ایمن گرداند .
الباسط- خدای فراخ کننده به انچه حکمت خویش است:
این نامی است که حضرت میکائیل بارانها را به برکت این نام می فرستد امام رضا ع میفرماید هر که در سحر گاه با طهارت کامل دست بردارد و ده بار بگوید یا باسط و در روی خود فرود آورد هر گز محتاج نگردد و از غم نجات یابد و از این ورد روزی بر وی فراخ شود و هر کس عدد تکسیر این اسم را در سه شبانه روز و در هر شب یا روز چهار صد و سی و دو بار بگوید که جمعا " بشود یکهزارو دویست و نود و شش مرتبه بلای قحطی و نداری و بی چیزی از او برود.
الخافض-فرود آورنده آنچه خواهد بعلم قدیم و قدرت بالغه:
هر که این اسم را به طریق تکسیر مربع سازد و نزد خود نگهدارد هیچ لشکری نمی تواند در مقابلش دوام آورد و هرکس در خلوت دو رکعت نماز گذارد و متوجه قبله باشد و هفتاد هزار نوبت بخواند و چون تمام شد سر بر سجده گذارد و و دفع دشمن از خدا بخواهد از شر دشمن و شیطان ایمن گردد.
الرافع- دارنده آنچه خواهد از مرتبه اسفل به اعلاء درجه در رفعت:
اسمانها از برکت این اسم بیستون ایستاده است هر که نیمه شب یا نیمه روز این اسم را ورد خود سازد و اسم رافع را صد مرتبه بگوید و مداومت نماید خدا به برکت این اسم او را عزیز و مکرم گرداند و بدهد او را توانگری و انچه خواهد .
المعز- عزت دهنده انرا که خواهد بعد از خواری:
هر که شبهای جمعه و دوشنبه صدوچهل ویک نوبت میان نماز شام و خفتن بخواند حقتعالی خوف از دل او ببرد او را شکوهی و هیبتی در میان خلایق بدید آید از جاه و عزت و مقام و بزرگی در بین مردم صاحب شود.
المذل- یعنی انرا که خواهد خوار و ذلیل گرداند:
هر که را که دشمنی قوی باشد و ظالم و قهار باشد و از او ترسان باشد باید که وضو سازد و دو رکعت نماز گذارد و سر به سجده نهد و هفتاد وپنج نوبت این اسم را به تضرع تمام بخواند و از خدا حاجت بخواهد خدای متعال او را از شر آن ظالن و دشمن قوی ایمن گرداندو دشمن او را ذلیل و خوار گرداند.هر که خواهد که تسخیر عطارد نماید اگر شرایط را رعایت کند در شصت روز و اگر شرایط را رعایت نکند در نود روز در هر شبانه روز ده هزار نوبت به خلوت خواند و دعوت عطارد در ذهن داشته باشد و نیت درست کند و اگر شرایط نگاه داشته باشد در سی و یک روز صورت عطارد حاضر گردد و با صاحب دعوت دوستی نماید و الا در شصتمین روز و یا نو مین روز تمام شود عطارد حاضر شده او را گوید که ای بنده خدا چه میخواهید بگوید مراد من دوستی با تو است علم و هنر تو را میخواهم عطارد قبول کند مراد از عطارد ملک عطارد است باید از ان ملک نشانی خواهد انقدر اصرار کند تا ملک نگینی به او بدهد و اسمی بر ان نوشته است و باید درخواست کند تا ملک اسم را به او بیاموزد تا هرگاه که به عطارد نیاز دارد ان اسم روی نگین را هفت بار بخواند صورت عطارد با ملک عطارد ظاهر شود و از او حاجتش را بخواهد و هر چه بخواهد ملک عطارد به او بدهد.
السمیع- شنونده هر رازی :
هر که خواهد احصای این اسم نماید باید چشم و گوش خود از حرام و از غیبت بپوشاندامام رضا ع میفرماید هر کس این اسم را با ایه فسیکفیکهم الله و هوالسمیع العلیم هر روز بعد از نماز صبح هفت نوبت بگوید خدا از برکت این ایه همه مهمات او را بر اورده کند و اگر هر روز ورد خود کند هر گز به هیچ چیز محتاج نگردد و مراد او را خداوند سمیع کفایت سازد.
البصیر – بیننده چیزهای پنهان و آشکار :
هر که احصای این اسم کند باید چشم از عیوب خلق بپوشد و به عیوب خود بینا گردد هر کس در میان نماز جمعه و نماز عصر یکصدو یک نوبت بخواند یقین او درست شودو هر کس چهل روز هر روز هزارو سیصدو بیست و پنج مرتبه بگوید جمیع مرادت دین و دنیای او برآورده شودو کار های پریشان او جمع گردد.
الحکم- داد دهنده و جدا کننده بحکم خویشمیان خلق:
هر که در نیمه شب چندان بگوید که از حال برود باریتعالی باطن او را محرم اسرار خود گرداندو دری از عالم غیب بروی او بگشاید.
العدل- خداوند راست کردار و راست گفتار است دارنده هر چیز به حد و مقدار:
هر که شب جمعه این نام را بر بیست و یک پاره نان حلال بنویسد و بخورد خداوند او را از کار بد باز دارد و خلایق را مسخر او گرداند و ظلم از باطن او برود و اگر کسی از ظالمی می ترسد بعد از نماز صبح بدون اینکه حرفی بزند رو به قبله بعدد تکسیر یعنی پنجهزارو ششصدو شازده نوبت بخواند خدا شر ظالمان را از وی دفع کند و اسرار غریبه در باطن خود مشاهده کند .
اللطیف- رساننده نیکوییها و نعمتهای پوشیده و پنهان بر بندگان:
این نامی است که ملائکه به برکت این نام اعمال مومنین را به آسمان میبرند امام رضا ع میفرماید هرکس هر روز هشتاد نوبت بخواند از هیچ مقصودی نا مراد نگردد و مهمات او بر آورده شود هرکه را که هیچ نداشته باشد و بی چیز باشد یا از دوستان خود غایبی دارد یا دختری را بخت بسته باشد یا بیماری لاعلاج داشته باشد یا مرادی دارد که به ان نمی رسد اول غسل کند و وضو بگیرد دو رکعت نماز با خضوع و خشوع کامل بگذارد بعد از سلام دادن در همانحال روی سجاده رو به قبله با قلب سلیم صد نوبت بگوید یا لطیف به هر نیتی که کرده باشد آن نیت او بر آورده شودو مقاصد طوری برآورده شود که در تصور نیاید.
الخبیر- یعنی خدای آگاه بر نهانیها:
هر که این اسم ورد خود سازد از شر شیطان و جور سلطان و بلاهای ناگهانی ایمن گردد او از اسرار قلوب اگاه گردد و همه با وی با شفقت رفتار کنند عدد تکسیر ان دو هزارو چهار صدو سی شش عدد است یعنی در هر روز صدو شانزده مرتبه باید بخواند.
الحلیم – بردبار و تاخیر کننده در عقوبات عاصیان:
هر که بخواهد احصای این اسم کند باید خود را از غضب حفظ کند هر چند که او را آزار دهند او خود را نگهدارد او شفقت و مهربانی را پیش گیرد اگر کسی از خشم حاکم و سلطان در ترس باشد صد بار بگوید الحلیم خشم سلطان به حلم مبدل شود یا زنی از شوهرش بترسد صد بار بگوید الحلیم شوهر به وی مهربان شودو هر کس بعد از هر نماز هشتاد وهشت بار بگوید خوی بد و کبر و حسد و بخل از وی دور شود و اگر بر بالای مریض یکبار فاتحه الکتاب و یازده مرتبه الحلیم گویند مریض شفا یابد و هر کس نودونه روز به عدد تکسیر بخواند به مرتبه ای رسد که همه پادشاهان و امرا و انس و جن همه تحت فرمان او باشند اگر تقوی را رعایت کند به مرتبه بسیار بلند رسد طوری که همه گنجهای عالم بر وی ظاهر شوند. و عدد تکسیر ان شش هزارو هشتصدو هفتادو دو است.
العظیم- خداوند عظیم بزرگواری خدا انقدر زیاد است که نشود در فهم و ادراک اید:
هر که خواهد احصای این اسم کند باید نفس خود را خوار و ذلیل داند و خلاف فرمان خدا نکند کسی که بخواهد خود را عظمت و جاه و بزرگی خواهان باشند اسکندر که تمام دنیا را تسخیر کرد به برکت این نام بود باید تا چهل روز هر روز هزارو صدو بیست و دو بار بخواند و شرایط را رعایت کند
الغفور- آمرزنده جرم و جنایت بسیار از معاصی :
حضرت امام رضا فرمود : هرکه جهت پنهان ماندن از خطیر و پنهان داشتن امور کلی هزارو دویست و نه نوبت بر سنگ سیاهی بخواند و در چاه اندازد
هر کس از تب و درد سر و جمله بیماریها عاجز باشد بر سه تکه کاغذ بنویسد و بر هر تکه کاغذ سه بار یا غفور بخواند و ان کاغذ را بخورد از ان مرض نجات یابد و به صحت مبدل گردد.و اگر غمزده و دلتنگ این کار را بکند فرح یابد و شاد شود .
الشکور- یعنی دهنده کرامت بسیار به اندک طاعتی :
هرکس برای دفع غم و اندوه و کدورت چهل و یک نوبت بخواند و بر آب دمد و بیاشامد غمهای او دفع گردد هر که را معیشت تنگ باشد و روزگار بدشواری گذراند باید که به ذکر این اسم مداومت نماید تا معیشت بر وی گشاده گردد و اگر کسی چهار روز هر روز به عدد کبیر بیشت از هزار نوبت در روز بخواند حقتعالی باطن او را از غل و غش و حقه باز دارد و اگر کسی در چشم تیرگی داشته باشد این اسم را چهل و یک نوبت بر اب بخواند و و چشم را چند نوبت با ان اب بشوید شفا یابد.
العلی- یعنی بزرگواری که منزه است از شرک و شبیه :
هر کس به خواندن این نام مداومت نماید قدرش بلند گردد و اگر غریبی در غربت بخواند و مداومت نماید با آبرو و عزت به وطنش باز گردد و هر کس یازده روز هر روز سه هزارو سیصدو سی و سه نوبت بعد از هر نماز بخواند و هر روز غسل نماید و لباس پاکیزه بپوشد و چون از نماز فارغ شد ایه الکرسی بخواند و بعد این ذکر را بگوید باطن او از علم لدنی و علوم غریبه و عجایب و غرایب عالم و خواص اشیاء و اطاعت سلاطین او را واقع شود و چنانکه هر کس او را ببیند حتی اگر دشمن باشد مطیع او خواهد شد و هیچکس از فرمان او بیرون نرود و در امور دنیا حاکم مردم گردد اما باید این ورد را هر روز( بعد از ان یازده روز) یکصدو ده نوبت بخواند و اصلا قطع نکند.
الکبیر – یعنی خدای بزرگ و پاک است ذات او از صورت و خیال و شبیه و امثال:
ببرکت این اسم اسمانها و زمینها و عرش و کرسی و بهشت و دوزخ و لوح و قلم به فرمانبرداری ثابت اند هر که خواهد که دعوت این اسم کند باید که حضرت کبیر را بزرگ داند و بزرگ خواندو هیچکس را در پیشگاه خدا عظیم قدر و بزرگ نداند . هر کس طلب جاه و بزرگی خواهد باید روزی هفت هزار نوبت بخواند و قدر و شرف یابد هر که صدو بیست روز دعوت این اسم نماید و در هر شبانه روز هزار و چهار صدو شصت و شش نوبت بخواند بحضور دل و خلوت انس و در اربعین اخری در خانه نشیند و جز به ضرورت بیرون نیاید و ترک حیوانی کند و حلال بخورد آشکار گردد بر او ارواح انبیاء و اولیاء و مسلمین و ملائکه با او انس گیرند و بیشتر در شب با او باشند و اسرار عالم و ارواح و ملکوت و عجایب عالم کبیر با او گویند و در اربعین اخر باید که شب و روز از تکرار غافل نگردد و کمتر از هفتاد هزار بار نگوید و اگر بیشتر بود اشکالی ندارد .
الحفیظ- یعنی نگاه دارنده هر چیزی از انچه آفت او بود.
حضرت نوح از برکت این نام از طوفان نجات یافت . هرکه خواهد احصای این اسم کند باید چشم و گوش و زبان ودست از مناهی و خطایا نگاه دارد هرکه خواهد از غرق شدن و سوختن در اتش و شر دیوان و دیدن حرام ایمن باشد این اسم را بنویسد و در نزد خود نگهدارد و بر بازو بندد تا از بلایا در امان باشد هر که به عدد این اسم که نهصدو نود و هشت است مکرر در روز جمعه بعد از نماز بنویسد به خط باریک و طومار کند بر بازو بندد از وسوسه شیطان و خوف سلطان و بیم سباع و مار و عقرب و خیالات فاسد در امان حقتعالی بوده باشد .
المقیت- یعنی خدا توانا بر نگاه داشتن هر چیزی و هر کاری به قدر و مقدارآن:
امام رضا ع فرمود هرکه این اسم را هفت نوبت بر آب روان یا آب باران بخواند و طفل بدخوی بخورد ان طفل خوشخوی گردد و خوش ذهن طوری که هر چه خواند یا شنود بر یادش بماند و هرکه در روزه تحمل شنگی نداشته باشد و یا در غریبی و در بیابانی بی اب و غذا گرفتار شود این نام را هفتادو هفت نوبت بر کوزه تهی خواند با اعتقاد تمام و در درون کوزه بدمد و پر آب کند و از آن اب بنوشد دیگر تشنگی و بی غذایی بر او مستولی نگردد و طاقت تمام یابد .
الحسیب – خدا پسندیده است خلایق را در قضاء کردن حاجات و دفع بلیات:
و هر کس برای دفع دشمن قوی هر روز هشتاد نوبت بگوید از روز پنجشبه ابتدا شرو ع کند خلاص شود از شر ان دشمن هر کس از شر دشمنان و بیم دزدان و از چشم زخم و کید عدو و همسایه و همراه بد و زوجه و زوج ناسازگار از بلای سفر و قرض و ... ترسناک بود باید که از روز پنجشنبه تا روز چهار شنبه این ایام را روزه بگیرد و در این ایام هر روز هفتادو هفت نوبت بگوید حسبی الله الحسیب و شبانگاه هم همچنان بگوید مراد او حاصل است و از جملع علل نجات یابد و بعد از ان دیگر نیاز به روزه گرفتن نیست هر که هر بامگاه و شبانگاه این عدد ورد سازد از برکت این اسم مال و فرزندان از آفات لیل و نهار در امان باشند . ورد حسبی ربی من کل مربی هر روز بیست و یک نوبت بخواند و بر خود دمد اگر همه عالم دشمن او گردند هیچ آفت به وی نرسد و اگر بر تهمتی گرفتار باشد یا از سلطان بیم داشته باشد مربع حسبی ربی من کل مربی را پر کند با خود داردو نزد خود نگهدارد .
الجلیل – خدای بزرگواراست بذات و جمیع صفات :
هر که بخواهد احصای این اسم کند باید بداند که جلالت بزرگواری خاصه جلیل و جبار است و عجز خود را اظهار کند و ظاهر و باطن خود را مشابه مسکینان سازد. هر که هفت روز هر روز این اسم را بنویسد با زعفران و گلاب و مشک و شکر بر نانی و ان نان را بخورد و هر روز یک نان صدقه کند او را بود در میان خلایق اعجاز و اعزاز تمام از برکت این نام و دیگر اینکه هر کس هفتادوسه بار بنویسد به زعفران و مشک و گلاب بر کاغذ بقلم باریک و بر بازوی راست بندد و بر خاتم نقره کنده در بازوی چپ بندد و هر روز به عدد که دویست و نود است بخواند و گاهگاهی بر خاتم نظر کند بزرگی و حشمت و جاه در میان خلایق و تقرب در نزد سلاطین پدید اید.
الکریم: خدا پاک است و صفت نیکو دارد و در گذرنده جرم و تقصیر از بندگان گناهکار:
هر که خواهد که احصای این اسم کند باید که خود را به این صفت بیاراید و ان مقدار که تواند رحم و شفقت و کرم و معرفت داشته باشد ، هر که این اسم به دل بسیار گوید خداون مقاصد دنیا و اخرت او را کفایت کند و معز و مکرم گردد هر که در رختخواب انقدر این اسم را بگوید که به خواب رود ملائکه بر وی دعا کنند و دعای ملائکه سریع الاجابه است هر بر درویشی و فقر و بی عیالی فرو مانده باشد چون بر این اسم مداومت نماید مفتاح رزق وی شود و روزی او از جائی برسد که گمان ندارد .
الرقیب – نگاهدارنده همه کس و همه چیز در همه حال:
هر که احصای این اسم نماید باید خدایتعالی را در نهان و اشکار خود ناظر بداندهر که را که دشمن قوی داشته باشد هفت نوبت بخواند از شر او ایمن گردد و هر که هر روز ورد کند همه مال و فرزند و عیال و نفس و هر انچه میترسد در امان باشد.
المجیب – خدا اجابت کننده است انرا که خواهد:
هر که خواهد این اسم را ورد کند باید هر حاجتی بندگان از وی دارند در حد توان ازحاجتمندان دریغ نکند و نومیدش نگرداند .
هر که صدو ده بار بگوید و حاجت خود را به خدا عرض کند حاجت او بکلی برآورده شود و هر که در آخر هر دعایی بیست و شش بار بگوید یا سریع یامجیب بزودی دعای وی اجابت شود و هر کس نوزده هزار بار بگوید در یک مجلس اثر اجابت ظاهر گردد و عجایب بیند.
الواسع – گشاده است فضل و رحمت خدا:
هر که خواهد احصای این اسم کند باید کبر و غرور و حسد و بخل از خود دور گرداندهر کس چهل روز این چهار اسم را هر روز سی و هفت مرتبه بگوید(الودود – الواسع- اللطیف- الشهید) علو مرتبه و منزلت عالی یابد و عجایب در زیادی و وسعت روزی بیند .
الحکیم- خدا صواب کار است :
هر که از زوال دولتش ترسد این نام را ورد خود کند هر کس برای آسانی هر کار دشواری انرا ورد خود کند دشواریش اسان گردد هر که را مهمی پیش اید از قبض و بسط و قرض و غربت و تنگی معیشت و درویشی و امثال انها باید مداومت به ذکر این اسم نماید و هر کس تمام آیات قران را که به الحکیم تمام میشود بخواند و صواب انرا به والدین خود اهدا کند هیچ دینی از والدین در گردن ان فرزند نخواهد ماند.
الودود – یعنی خدایتعالی دوست مطیعان است و دوست دارنده هر دوست فرمانبردار:
به برکت این نام حوا و آدم به هم مودت پیدا کردندهر که در روز جمعه از جهت مودت و الفت ازواج هزارویک مرتبه بر طعام خواند و هردو زوجین بخورند بر همدیگر انس و مودت یابند برای گشادگی کارها و دفع هم و غم و بختهای بسته و بر امدن حاجات صفای باطن و جلای قلب و رفع وسوسه و حصول مرادت در روز اخر شعبان یا روز عرفه یا روز جمعه هر ماه که باشد به این عدد هزارو دویست و بیست و دو بخواند در حالی که در ان روز روزه باشد و غسل نماید و به یک مجلس بخواند و بخور بسوزاند و متوجه قبله باشد بی انکه سخن گوید این ورد را تمام کند اگر موقع افطار شد افطار کرده و بون سخن گفتن ادامه دهد و هر انچه تواند تصدق دهد به برکت این نام در همان هفته مراد او حاصل است.
ب ا ع ث 135 149 146 1433
ث ع ا ب 147 142 136 148
ا ب ث ع 141 144 137
ع ث ب ا 150 138 140 145
الباعث - بر انگیزاننده هر نفس و تن مرده : هر که را که شهوت او بسته باشد هفت روز هر روز پانصد مرتبه بخواند و این مربع را بنویسد بر بازو بندد بگشاید
هرکه را غفلت و هوا و هوس و وسوسه نفس و خیالات باطل و فاسد و حرص و افراط در شهوت باشد به وقت خواب دست بر سینه گذارد و صد مرتبه این اسم را بخواند (یا باعث)
خداوند دل مرده او را به معرفت خویش زنده کند .
الشهید – یعنی خدا آگاه و بیناست بر همه چیزهای اندک و بسیار و نهان و آشکار :
و این نامی است که طفلان را در شکم مادر به طفیل این سعادت میدهند هر که را که زنش یا فرزندش یا کنیزش او را اطاعت نکند وقت صبح موی پیشانی انکس را بگیرد و بیست و یک بار بگوید یا شهید حقتعالی ان کس را مطیع و فرمانبردار او کند .
الحق – خدای هست و هستی او بدرستی و سزاواری بخدائی است:
نامیست که یوسف به برکت این نام به یعقوب پیوست، و موسی به برادر خود رسید خاتم سلیمان به برکت این نام قرار یافت . هر که نیمه شب بر خیزد و وضو گیرد و دو رکعت نماز بخواندو دستهای خود را به سوی آسمان بردارد و صد بار بگوید یا حق و به این کار مداومت نماید دل او نورانی گردد و بصفای باطن و جلای قلب رسد و ضمیر الناس بر وی منکشف گردد و اگر کسی چیزی مهم از او دور شده باشد و یا گم کرده باشد بر یک کاغذ بر چار گوشه کاغذ اسم حق را بنویسد و بر وسط ان اسم ان گم شده و یا از دست رفته را بنویسد نیمه شب با طهارت تمام ان نوشته برا بر کف دست گیرد و رو به جانب آسمان کند و تا جایی که در توان دارد یاحق بگوید اگر چندین شب به این کار مداومت نماید خداوند آن غایب شده را به او برساند و یا بجای ان از ان نیکوتر به وی بدهد و اگر گریخته ای ( فراری ) داشته باشد این نوشته را از جایی بیاویزد که باد بر آن خورد و تکانش دهد ان فراری به خانه بر می گردد .
الوکیل – خدای پیش برنده انچیزی که برایش تفویض است وکیل بندگان متوکل است:
نامی که حضرت سلیمان به برکت ان بر هوا پرواز میکرد و کشتی نوح از طوفان نجات یافت و تن ابراهیم از آتش به سلامت شد برای جمیع مهمات شصت و شش بار خواند کفایت کند .
القوی – خدای تواناست بر هر چه خواهد نامی که فرعون و شداد و نمرود از هیبت این نام هلاک شدند
هر که را که دشمنی قوی باشد و از قهر و غضب وی در هراس باشد بیاورد قدر ی آرد و خمیر نماید و هزارو یک گلوله بسازد و بر هر کدام یک بار این اسم بخواند و آن گلوله خمیر ها را به مرغان دهد باید در زمینی پاک بریزد و در دلش نام ان ظالم و دشمن را گذراند خدا بر آن ظالم قهر و غضب نماید و هر کس به عدد کبیر این اسم مداومت نماید حتما ان دشمن هلاک شود .
المتین – خدای استوار کار و نامی است که شیر در پستانها و آب در چشمه ها به برکت این اسم افریده میشود:
هر زنی که شیر در پستان نداشته باشد این نام را بر کاسه چینی نویسد و به اب باران بشوید و بخورد ( اب بارانی که اسمش نیسان است و بر آن آب قبلا دعا خوانده باشند ) شیر ان زن زیاده اید اگر محبوس در زندان به خواندن ان مبادرت نماید خلاص شود و برای ادای قرض هر کس ورد خود کند از قرض نجات یابد اگر کودکی را که از شیر مادر باز شده و بی تابی میکند این اسم را بر چیز خوردنی بخوانند وبه ان کودک بخورانند کودک صابر گردد .
الولی – خدای نیکو دارنده دوستان و بندگان پاکیزهاعتقاد :
این اسم مناسب کسانی است که چشم از نامحرمان نگاه نتوانن داشت هر روز ورد خود ساخته پنجاه و پنج نوبت بخوانند بعد از هر نماز . و اگر کسی را عورتش (زن) سلیطه باشد یا کسی بدزبان در منزل داشته باشد این اسم را در حضور ایشان ورد کند و اهسته بسیار خواند خدایتعالی ایشان را خوی نیک دهد اگر کسی بعد از هر نماز چهل و شش نوبت بخواند حقتعالی همه خلق را دوست و مهربان او گرداند .
الحمید – خدای ستوده بذات خویش بسبب ذکر و ستایش و پرستیدن بندگان :
جهت دفع سفاهت خود و یا دیگری این اسم را بنویسد و در ظرف ابی اندازد که از ان ظرف اب میخورند هر کس از ان اب بخورد سفاهت از او برود و همچنین کسی که فحش و ناسزا میگوید و قادر نیست جلوش را بگیرد همین کار را بکند.
المحصی – خدای داناست بر عدد هر چیزی:
هر که در روز جمعه و یا شب جمعه هزار و پانصدو پنجاه و پنج نوبت بخواند حساب قیامت بر وی آسان گردد و اگر کسی ورد سازد و هر روز این تعداد را بخواند اگر حساب مملکتی را بر وی دهند از عهده اش بر اید .
المبدی – آفریننده هر چیزی بی علت و حاجت :
هر کس قبل از شروع هر کاری این اسم را پنجاه و شش نوبت بخواند و بعد به ان کار اقدام کند البته با اتمام رساند هر که طالب فرزند باشد در دل ورد کند و وقتی با حلال خود در بستر است بخواند و اگر زن و شوهر هر دو با هم ورد کنند خداوند فرزندی صالح به انها عطا کند برای سالم ماندن نوزاد شکم مادر نود و نه بار بخواند و بر شکم فوت کند ان نوزاد را خداوند سالم نگهدارد .
المعید – خدای باز برنده هر چیز فانی و ناچیز شده مرده و زنده به اول حال خویش :
هر که خواهد که هیچ چیز از او فوت و غایب نشود به این ورد قیام نماید هر روز بر چهر طرف خانه خود هفتاد مرتبه بگوید یا معید خدا ان خانه را سالم دارد و اگر غایب شده دارد بزودی به وطن برگردد و هر کسی را که غایبی دارد و نداند کجاست شب جمعه و دوشنبه و پنجشنبه بعد از خواب مردم بر خیزد و غسل کند صدقه دهد و دو رکعت نماز خواند و رو به قبله سیصدو پنجاه و پنج بار بگوید یا معید و در هر رکن خانه هفت بار دیگر بگوید و سپس در ان حال هر چه قدر که توان دارد بگوید یا معید و سپس طلب غایب کند بزودی ازغایب خبری رسد و یا خودش بیاید .
المحیی – زنده کننده و جان دهنده هر جماد مرده :
هر که از رنج صعب ترسد و یا از سلطان و حکومت ترس کشته شدن داشته باشد هفت روز در حالت صحت و فراغت این اسم را نود و نه بار بخواند و بر خودش بدمد از انجمله افات در امان باشد .
الممیت – میراننده هر زنده :
هر که را که نفس اماره بر او غالب باشد و بخواهد که مطیع خود کند باید که به وقت خواب هر دو دست بر سینه نهد و صد بار بگوید یا ممیت و بعد از ان انقدر بگوید که به خواب رود خدای نفس او را مطیع او گرداند هر کس برای هلاک دشمن و ظالمی چهل روز هر روز به عدد تکسیر که هزارو پانصدو هفتاد نوبت است بخواند دشمن مقهور گردد و هر کس طالب علم باشد به این اسماء (المبدی – المعید – المصور- المحیی – الممیت ) مداومت نماید یک اربعین بخواند به عدد تکسیر به قدری فهم و ادراک و عقل بر وی اشکار شود که خودش حیران ماند و عالم و باسواد گردد و هیچ چیزی بر او مشکل نباشد و حلال مشکلات گردد ( هر روز هزارو هفتصدو چهل نوبت بخواند)
المقتدر – یعنی خدای توانا بر بر آوردن و بردن هر چیز از مرتبه اسفل به اعلی درجه و از کمال درجه اعلی باز برنده به مرتبه اسفل : روح در بدن از برکت این نام داریمو از نهیب این نام روح از بدن بیرون رود، هر که موقع بیدار شدن از خواب همچنان چشم بر هم نهد و بگوید یا مقتدر و مکرر سازد خداوند در روز قیامت چشم او را روشن سازد و امام رضا علیه السلام فرمود هر که در موقع جنگ بنویسد و با خود دارد و به گفتن این اسم مداومت نماید بر خصم پیروز شود از خاصیت این اسم جاه و منصب قدرت و منزلت نزد بزرگان و خویشان و دوستان و دیگر شکست و خواری دشمنان و عزل ایشان از درجه اعلی به درجه اسفل هر که خواهد از ایندو مقصود بهره مند شود هر روز به عدد کبیر که بیشتر از هزار است ورد خود کند .
المتقدم – یعنی پیش آرنده نیکی و بدی و به هرچه سزاوار او باشد : این نامی است که حضرت موسی به برکت ان بر طور قوت یافت هر که را که قبض در کارش افتاده بسیار گوید در کار او فرج حاصل شود و هر که در موقع خوف بیشتر گوید ایمن گردد و از هیچ چیز نترسد و اگر پادشاهی این نام را مربع کند و بر سر علم بندد لشکرش بر تمام لشکریان دشمن پیروز شوند که مربع در پیش نویسنده محفوظ است و دانستن ان بر عوام لازم نیست.
الموخر – یعنی پست دارنده انچه شایسته خاری و پستی بود در مراتب : و آفریدگان به برکت این نام فنا خواهند شد . هر که خواهد ترک هوای نفس کند و رضای خدای تعالی را بر نفس خود مقدم دارد تا ایزد تعالی دعای او را سبب تاخیر بلای بندگان خود گرداند حضرت امام رضا ع فرمودند : هر که را عمر به اخر رسیده باشد و اعمال نیکی نداشته باشدبه این اسم مداومت نماید عمر او دراز گردد و عمل او مقبول گردد و یقین او به حق تعالی زیاده گردد .
الاول – یعنی خدای همیشه بود: و این نامی است که جمله مکنونات از برکت و بزرگی این نام پیدا شده برای غایب چهل شب جمعه هر شب هزار بار بگوید غایب حاضر گردد و از جمله مرادت او حاصل گردد هر که طالب فرزند باشد و یا در مقامی امید دفینه دارد و فتوح عالم غیب خواهد و از هیچ جا گمان ندارد به مداومت این اسم بعد از هر نماز جمعه قیام کند و چهل جمعه این را ادامه دهد و چون اربعین تمام شود مقصود او حاصل است .
الاخر – یعنی خدای همیشه باشد بی وهم زوال : هر که در دنیا از خاتمه کار ترسد باید ورد این نام کند خدای ختم کارش را بسعادت ایمان گرداند قاری این اسم در همه حال بصفای باطن و خوشحال بود و دایم دل او خرم باشد و با ایمان و معرفت کامل دایم متوجه استانه کبریا بود و او را رضوان اکبر نصیب شود چون بصدق دل ورد کند و معنی ان در دل گذراند دل وی را زنده و زبان وی را ذاکر به اسماءالحسنی خود گرداند .
الظاهر – یعنی خدای که پیداست هستی او به آثار و علامت بسیار در ظهور موجودات : اهل تحقیق گویند هر که احصای این اسم کند باید ظاهر و باطن او با خلق خدا یکی باشد تا روز محشر به این صفت محشور گردد هر که بعد از طلوع آفتاب هزار بار بگوید خدا او را از نابینایی نگاهدارد و اگر امید ظهور مخفیات دارد ایام بیاض را روزه بگیرد و هر روز هزار بار بگوید تا در خواب و یا بیداری او را از ان امر نشان دهند هر که بعد از نماز صبح این اسم را پانصد مرتبه ورد سازد خدای تعالی به کمال قدرت ظاهر و باطن او را نورانی گرداند و دیده و دل او را از خواب غفلت بیدار کند و از تاریکی دل ایمن شود دعوت این اسم مناسب کسانی است که بخواهند دشمن خود را مقهور کنند که ایشان را هیچ دخلی در ان نباشد و زوال نعمت ظالم خواهند مداومت نمایند به خواندن این اسم بعدد تکسیر ، پنجاه روز و هر روز شش هزار و پنجاه و دو عدد بگویند دشمن مقهور گردد .
الباطن – یعنی پوشیده ذات او از دریافت ابصار و اوهام : جمله جانوران به بزرگی و عظمت این نام بشناخته اند . هر که امانتی بر جایی میگذارد و یا دفینه ای را مخفی میکند ورد این نام کند ان امانت سالم ماند و دست غیر به ان نرسد و هیچکس از ان مطلع نگردد و هر که هر روز سی و سه هزار بار بر زبان راند و بدین مداومت نماید حقتعالی او را از همه چیز بی نیاز گزداند الاول الاخر الظاهر الباطن این چهار اسم را خواص بسیار است و اسرار عجیب و احوال غریب در دعوت این اسماء است هر که بخواهد دعوت این اسماء کند باید هفتاد روز به شرط مذکور در شبانه روزی بعدد تکسیر اصل اسما بخواند که پانزده هزار و چهار صدو هشتاد و چهار عدد است و چون بر این دعوت توفیق یابد اسرار اهل عالم مشکوف گردد .
الوالی – یعنی پادشاه و فرمانروا بر جمیع مخلوقات : این نامی است که جهان را به برکت این نام داشته اند . هر که این اسم را بر کوزه نویسد و پر از اب کند و در چهار گوشه خانه و با خانه و سر خود بپاشد ایمن بود ان خانه از دزد و صاعقه و سیل و زلزله و جمله آفتها .
المتعالی – یعنی ظاهر کننده بزرگی خویش بایتهای پیدا : هر زنی که در حین حیض و نفاس این نام بسیار گوید ایمن ماند از جمله افتها خصوصا از استحاضه و هر که مداومت نماید به این اسم باطن او از غل و غش و کدورت و جمیع عیوبات ظاهری و باطنی محفوظ ماند و هر روز پانصدو پنجاه و یک نوبت است .
البر – یعنی خدای نیکو کننده با خلایق خویش و نیکوئی او به همه جا و همه کس رسیده است نامی که خداوند به برکت این نام به بزرگی رسیده است : هر که این اسم را بر کودک خواند چون به سن بلوغ رسد ایمن بود از آفت روزگار ، چون طفل متولد شد سه روز هر روز هفتاد بار بخواند و نفس بر طفل دمد ان طفل از افات و بلیات محفوظ ماند تا به حد بلوغ رسد .
التواب – یعنی خدای توبه دهنده و توبه پذیرنده است : نامی که توبه حضرت ادم به برکت این نام مورد قبول درگاه احدیت قرار گرفت . هر که هر روز سی نوبت ورد کند دفع وسوسه و افت جن کند هر که هر روز دو نوبت بر طفل خواند ان طفل از شیر مادر جدا شود و توان پیدا کند و هر که بعد از نماز صبح این اسم را سیصدو شصت بار بگوید از برای خویش یا از برای دیگری حقتعالی او را توبه کرامت کند و توبه وی قبول نموده و از نزدیکان گرداند و هر که را وسوسه و خیالات فاسد و تفرقه شیطانی باشد در میان نماز سنت و نماز صبح صد بار ورد کند از آن بلیه نجات یابد و دل او را بخود مشغول کند و حقتعالی او را نور معرفت از باطن بر افروزد و اگر بر ان مداومت نماید از اهل قلوب گردد .
المنتقم – یعنی خدای تعالی انتقام کشنده است از بندگان بد کار چنانکه حق اوست : نامی که پیامبران به برکت این نام بر کافران ظفر یافته اند . و این مناسب کسانی است که بخواهند از دشمنان و ظالمان انتقام گیرند هر که بر جفای ظالمی صبر نتواند کرد هر جمعه ششصدو شصت و یک نوبت بخواند چون سه جمعه بگذرد خصم راضی و یا مقهور گردد هر که را که قوت مقابله با دشمن نباشد و دشمن او قوی و یا بسیار باشد مدت بسیت و یک روز بعدد کبیر یا تکسیر که دو هزار و پانصدو شصت و چهار نوبت است مداومت نماید دشمن چنان مطیع و مهربان گردد که عفو کند هر چه به وی کرده است.
العفو – یعنی خدای در گذراننده کردار مخلوقات است : این نامی است که به بر کت این نام آب حوض کوثر به بندگان خواهد رسید هر که بخواهد احصای این نام نماید باید بداند که هر چه از بندگان خدا عفو میکند خداوند از وی صد هزار چندان عفو فرمایند خداوند میفرماید هل جزاالاحسان الا الاحسان و اثر باقی نماند از گناهان وی چون بنده از گناه بنده دیگر در گذرد خدا همه گناهان وی را ببخشاید .هر که را که گناه بسیار بود چنانکه به درجه نا امیدی رسد نعوذ بالله چون این نام بسیار گوید با امید تمام گوید خداوند او را ببخشاید و وارد بهشت شود .
الروف – یعنی خدای بخشاینده و مهربان با خلق : به برکت این نام اهل شفاعت شفاعت محمد رسول الله ص علیه واله را با این نام خواهند یلفت . هر که خواهد که مظلومی را از حبس ظالمی برهاند ده بار این اسم را بگوید و در برابر ان ظالم شفاعت ان مظلوم را بنماید ان ظالم قبول کند هر که گرفتار باشد بدست خصم و ضعیف باشد از حد مقابله و یا در حبس باشد و یا در چنگ کافری و یا ظالم بیرحمی گرفتار باشد بخواند این اسم را به عدد کبیر که از هزار بار زیاده است و تکسیر ان هزار و هفتصدو چهل و هشت است تا هفده روز مداومت نماید خدا رحیم گرداند ان ظالم را و یا اگر در زندان است از زندان ازاد گرداند و هر که را که همسایه بد باشد و یا حاکم بد باید که در روز جمعه این اسم را بعد از نماز دویست نوبت بدون کلام دیگری بر شیرینی یا بر آب خواند و یا بر نبات خواند بر ظرف آب اندازد و چون از ان اب خورد ان ظالم مطیع وی شود و از حرف او تجاوز ننماید .
مالک الملک – یعنی پادشاه پادشاهان و شکننده گردن هر جبار و متکبری و موصوف به نیکو داشت هر شکسته دلی و بیچاره و عاجز : هرکه این نام را بیشتر گوید به حسب دنیا توانگر گردد و منصب یابد و هر که این اسم را به حروف ندا کند یا مالک الملک یا ذالجلال و لاکرام و بر این نام مداومت نماید و به عدد کبیر گوید صاحب سلطنت و جاه و مقام و عزت و توانگری گردد و تصرف قلوب ملوک و تسخیر قلوب خلایق کند و شرایطی که در اسم الرحیم امده رعایت کند و در ریاضت نفس کوشد هر روز زیاده از هزار عدد گوید . هر که در سجده بیست و یک بار بگوید یا مالک الملک یا ذالجلال و الا کرام هر حاجت که خواهد بر اورده شود .
المقسط – خداوند پدید اورنده بهره هر شخصی از بدی و نیکی که بدو رسد چنانکه در ازل قسمت فرموده است:
هر که خواهد که احصای این اسم کند باید که اعتقاد چنین دارد و بیقین دارد که انچه به وی وبهمه عالمیان میرسد و خواهد رسید الی یوم القیمه همه همه از ازل پیش از آنکه خلق عالم موجود شوند بر لوح محفوظ نوشته بقدرت کامله تقدیر فرموده .
هر که را که وسواس زیاد بود و یا زیاد محتلم میشود و یا خیالات فاسده او را ازار میدهد به ذکر این اسم مداومت نماید به مدت چهل روز روزی از هزار عدد زیاده باشد .
الجامع – یعنی جمع دارنده چیزهای پراکنده و پریشان به قدرت و رحمت خویش :
این نامی است که بر نگین حضرت سلیمان علیه السلام بود و مخلوقات از برکت و هیبت این نام مهر سلیمان را مطیع و مسخر گشتند . هر که را که پریشانی دست دهد و از دوستان و یاران و دیار خود دور افتاده باشد و در کار خود سرگشته و سر رشته کار خود را از دست داده باشد روز یکشنبه قبل از ظهر غسل کند و نماز حاجت گذارد و دست بردارد برای هر انگشت یکبار یا جامع بگوید و انگشت عقد کند زود جمع گردد و در میان دوستان و یاران خود دوباره در اید.
و اگر میان دو دوست و یا دو زوج (زن و شوهر ) عداوت باشد که سبب تفرقه شود این اسم را بخواند به نیت جمع شدن و وقتی در رختخواب بخوانند که هنوز پا را دراز نکرده باشد ده نوبت یا زیاده بگوید تفرقه ازمیان برود و اگر در غربت افتاده این اسم را ورد کند و مداومت نماید به عدد تکسیر به دیارش و به بین یارانش در اید عدد پانصدو هشتادو چهار است .
الغنی – یعنی خدای بی نیاز از همه کس و همه چیز در همه حال :
این نامی است که اهل بهشت به برکت این اسم اندوه و گناه از دلهای ایشان زایل گردد . هر که به بلای طمع گرفتار باشد هر روز این اسم را بخواند و بر هر عضوی از بدن بدمد از او قطع طمع گردد و هر که را که آرزوی غنا باشد و یا به بلائی و شدتی گرفتار باشد و یا درویشی و فقیری او را گرفته باشد و یا عیالمند و قرض دار باشد در حال اضطرار چون وضو سازد و دست بردارد به نیاز به درگاه خدا ان مقدار که تواند یا غنی گوید خدا او را از ان بلیه نجات دهد و هر که خواهد به عدد تکسیر گوید پنجهزار و پانصدو پنجاه و پنج عدد است.
المغنی – یعنی بی نیاز کننده نیازمندان در همه چیزی:
این نامی است که آب به برکت این نام در چشمه ها و سنگها جاری است . هر محنت زده و از خلق نا امید گشته هر روز ده هزار بار بگوید بزودی خدا او را توانگر گرداند و هر که تواند به عدد بخواند غنی گردد .
عدد ان بیست و هشت هزار و سیصدو شصت و هشت است.
الکافی- خدای کفایت کننده :اگر در خلوت به عدد کبیر و تکسیر این چهار اسم خدا را بگویید به مدت چهل روز ( یا کافی یا غنی یا فتاح یا رزاق ) عجایب بینی شیخ گفت من به ذکر این اسماء مداومت کردم روز چهلم سقف خانه باز شد و چهل کیسه زر سرخ در خانه انداختند و به زبان فصیح گفتند اگر نود به ان اضافه کنی ما نیز بر ان بیفزاییم و اگر کم کنی ما نیز کم کنیم و اگر در این عدد بمانی ما نیز میمانیم مجموع عدد کبیر و تکسیر این اسما ء هشتادو شش هزارو پانصدو هیجده عدد است شرح زیاد است عارفان را اشاره کافی است .
المعطی – یعنی دهنده مصالح معاش همه بندگان را که بخواهد :
و این نامی است که حضرت آدم ع به برکت این نام به همه اشیاء مکرم گردیده هر که خواهد که محتاج نباشد به هیچ چیز و هیچ کس به دعوت این اسم مداومت نماید بعدد کبیر و در آخر بگوید یا معطی السائلین از خلق بی نیاز گردد عدد از هزار زیاده باشد در روز .
المانع – خدای بازدارنده از بلا و نعمت و راحت و محنت از هر که خواهد از بندگان خود : هر که را جفتی ناسازگار باشد هنگام خواب این نام بسیار گوید سازگاری حاصل شود و هر که در زمان نزول آفت و بلا مثل حمله دشمن بیگانه و یا برف و باران سخت و خطرناک و امدن ملخ و باد و طوفان و هر بلائی که از ان ترسند به گفتن این نام مداومت نمایند در امان باشند.
الضار – یعنی رساننده الم درد خواری و مصیبت بهر که خواهد :
و این نامی است که زمین و آسمان به برکت این نام قایمند . هر که را طالب جاه و مرتبه عالی باشد و زیادتی قدرت و منزلت هر شب این اسم را صد بار بخواند .
النافع – یعنی رساننده شادی و منفعت چه در صورت خیر و یا شر :
نامی که دریاها به برکت ان نهایت ندارند هر که در سفر و در خرید و فروخت و در حین زراعت به ذکر این اسم مداومت نماید او را در ان کار سود بسیار پدید اید و به مال او هیچ نقصانی نرسد اگر در کشتی ترس غرق شدن باشد هر کس ده هزار بار بخواند ان کشتی ایمن گردد .
النور – یعنی پیدا و روشن هستی او به نشانهای ظاهر و بر دارنده حجابها از دلهای بندگان انرا که بخواهد:
نامی که موسی علیه السلام در بیابان از صورت آتش انی انا الله شنید هر که هر شب سوره نور را هفت بار بخواند و به عد کبیر این اسم تکرار کند نوری در باطن او ظاهر گردد و اگر مداومت نماید آن نور در ترقی باشد و اگر میسر نباشد هفت جمعه پیوسته مداومت نماید .
الهادی – یعنی پیدا کننده و راه نما باسباب نفع و ضرر بندگان :
نامی که دلهای بندگان مقرب به معرفت خدای تعالی به برکت این اسم راه مییابند هر که نظر به آسمان کند و دست بردارد و چندانکه تواند این اسم بگوید و دست بر روی خود کشد الله تعالی او را راهنما و دلیل بفرستد تا خود از عین عنایت بالهام او را راهنمایی کند .
البدیع – یعنی آفریننده هر چیزی بسابقه نهج اصلی:
و حضرت یوسف از زندان به برکت این نام نجات یافت و به سلطنت و عزیزی مصر رسید . هر که در وقت دعا کردن هفتاد بار این اسم را بگوید دعای او مستجاب گردد هر که را اندوهی و اظطرابی پیش اید و مظرب گردد و راه نجات انرا نداند و کار وی فر بسته باشد و خواهد که از ان وضع نجات یابد غسل کند دو رکعت نماز گذارد و به جهت امور کلی هفتاد هزار بار بگوید یا بدیع السموات والارض و انچه در توان دارد صدقه دهد و بعد از اتمام ختم و تصدق یکهزار بار بگوید یا بدیع بزودی مشکل وی گشاده گردد .
الباقی – خدای همیشه باشد و هست بدون تغییر و تبدیل :
نامی که به برکت ان اهل بهشت در بهشت در ایند و از هول قیامت ایمن گردند . امام رضا ع فرمود هر که در هر شب صد بار بگوید عمل او مقبول گردد و هر که هر شب صد بار و در شب جمعه هزار بار بگوید خدا دعای او را مستجاب گرداند و اعمال وی مقبول درگاه خدا شوند و خدا به نظر عنایت بر وی نگرد .
الوارث – یعنی خدا باز ستاننده دادهاست از خلق :
هر که مداومت کند به این نام خاصه در شب وقت خواب یا در زمان تنهایی حضرت حق او را تنها نگذارد و در قبر لطف حق مونس او گردد باید که در اخر این اسم هفت نوبت یا حداقل سه نوبت این آیه را بخواند رب لا تزرنی فردا و انت خیرالوارثین ، تا از وحشت ایمن گردد .
الرشید – خدای صواب کار بر راه راست :
نامی که حضرت خضر علیه السلام آب حیات در ظلمات به برکت این نام یافت . هر که طالب راه راست باشد و کسیکه سر رشته تدبیر گم کرده و نداند که احوال خویش چگونه خواهد بود هر که ورد کند بعد از نماز شام و بتلاوت این آیات قیام نماید و قطع نکند بعد از اتمام آیه هزار بار الرشید گوید در فتح و تدبیر و سر انجام کارها اثر تمام دارد و آیه اینست : و هوالذی سخر البحر لتاکلو منه لحما " طربا" و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها و تری الفلک مواخر فیه و لتبتغو من فضله و لعلکم تشکرون . و هر کس به نیت استخاره هزار بار بخواند نفع و ضرر آن کار بر او روشن شود .
الصبور – یعنی صبر کننده در مکافات و عقوبات با گنه کاران در عذاب فرستادن بر کافران : نامی که حضرت ایوب ع ببرکت این نام صابر گشت . اگر کسی را دردی باشد و طاقت ان ندارد و در خوف و هلاکت از بی ابی این اسم را ابتدا به نیت انکه سی وسه هزار بار خواهد خواند چون سی و سه هزار بار به اتمام رسد یا نرسد وی به اب رسد یا اب به او برسد و چون عدد کل تمام شود خدا وی را در ان بلیه صابر گرداند و این نام مناسب کسانی است که صبر ندارند


آرشیو سوالات
آیدین گونش | 19:32 - دوشنبه بیست و هشتم خرداد 1386


(قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) (الإسراء:110)
*******




الأسماء الله الحسنى الثابتة
ما هو اسم الله الأعظم ؟
لماذا 99 أسما ؟

الأسماء عند الترمذی
لیست من الأسماء الحسنى
الألة علی الأسماء الحسنى الثابتة

الأسماء عند ابن عثیمین
الأسماء عند الحاکم
الأسماء عند ابن ماجة

شرح معانى الأسماء الحسنى
الأسماء عند الغصن
الأسماء عند العباد


قال النبی صلى الله علیه وسلم فی الحدیث متفق علیه : (إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ اسْمَا مِائَةً إِلاَّ وَاحِدًا مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ) (خ6957-م2677) ، ثم ترک الباب مفتوحا لعلماء المسلمین لجمعها وتتبعها من القرآن والسنة .
وقد اجتهد بعض العلماء فی جمع ما ستطاع منها حتى أوصلها إلى تسعة وتسعین اسما ، وکان من أبرز هؤلاء الولید بن مسلم القرشی (ت:195هـ) ، وعبد الملک الصنعانی وعبد العزیز بن الحصین ، لکن أشهرهم فی التاریخ الإسلامی هو الأول لانتشار جمعه وإحصائه منذ أکثر من ألف عام ، فقد روی الحدیث السابق وألحق به الأسماء التی جمعها باجتهاده أو سمعها عن اجتهاد بعض مشایخه ، فکان یروی الحدیث مرة کما هو ومرة أخرى یدرج فیه ما جمعه من الأسماء الحسنى ، وقد روى الترمذی عنه الحدیث المدرج وقال : (هذا حدیث غریب) ، قال ابن تیمیة : (لم یرد فی تعیینها حدیث صحیح عن النبی صلى الله علیه وسلم وأشهر ما عند الناس فیها حدیث الترمذی الذی رواه الولید بن مسلم عن شعیب عن أبی حمزة ، وحفاظ أهل الحدیث یقولون هذه الزیادة مما جمعه الولید بن مسلم عن شیوخه من أهل الحدیث ، وفیها حدیث ثان أضعف من هذا رواه ابن ماجه وقد روی فی عددها غیر هذین النوعین من جمع بعض السلف) (الفتاوىالکبرى1/217) وقال ابن حجر : (والتحقیق أن سردها من إدراج الرواة) (بلوغ المرام 346) وقال الصنعانی : (اتفق الحفاظ من أئمة الحدیث أن سردها إدراج من بعض الرواة) (سبل السلام 4/108) ، فهذا هو حال الأسماء الحسنى التی حفظها الناس لأکثر من ألف عام وأنشدها کل منشد وکتبت فی کل مسجد ، لیست نصا من کلام النبی صلى الله علیه وسلم باتفاق أهل العلم والمعرفة بحدیثه وإنما هی فی حقیقتها ملحقة أو مدرجة فی الأحادیث التی ورد فیها سرد الأسماء ، وقد أمرنا الله عز وجل فی غیر موضع من کتابه أن ندعوه بأسمائه الحسنى فقال : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) (الأعراف:180) وحذرنا من الإلحاد فیها فقال : (وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) ، فقضیة إحصاء الأسماء الحسنى لها من الأهمیة والمکانة فی قلوب المسلمین ما تتطلع إلیه نفوس الموحدین وتتعلق بها ألسنة الذاکرین ویرتقی الطالبون من خلالها مدارج السالکین ، لکن السؤال الذی یطرح نفسه ولا زال یؤرق المتخصصین : ما هی الأسماء الحسنى التی ندعو الله بها وکیف یمکن جمعها وإحصاؤها وفق أصول علمیة وشروط منهجیة ؟ قال ابن الوزیر الیمانی : (تمییز التسعة والتسعین یحتاج إلى نص متفق على صحته أو توفیق ربانی ، وقد عدم النص المتفق على صحته فی تعیینها ، فینبغی فی تعیین ما تعین منها الرجوع إلى ما ورد فی کتاب الله بنصه أو ما ورد فی المتفق على صحته من الحدیث) (العواصم7/228) ، وهذه مسألة أکبر من طاقة فرد وأوسع من دائرة مجد ، فالأمر کما أشار ابن الوزیر یتطلب استقصاء شاملا لکل اسم ورد فی القرآن وکذلک کل نص ثبت فی السنة ، ویلزم من هذا بالضرورة فرز عشرات الآلاف من الأحادیث النبویة وقراءتها کلمة کلمة للوصول إلى اسم واحد ، وهذا جهد خارج عن قدرة البشر المحدودة وأیامهم المعدودة ، لکن الله عز وجل لما یسر الأسباب فی هذا العصر أعان بتوفیقه على سرعة إنجاز مثل هذا البحث فی وقت قصیر نسبیا ، وذلک من خلال التلاحم بین خبرة المتخصص واستخدام الموسوعات الالکترونیة التی حملت آلاف الکتب العلمیة وحفظت السنة النبویة ، ولم تکن هذه التقنیة قد ظهرت منذ عشر سنوات تقریبا ، أو بصورة أدق لم یکن ما صدر منها کافیا لإنجاز مثل هذا البحث . وبعد بحث طویل فی استخراج الشروط المنهجیة أو القواعد الأساسیة لإحصاء الأسماء الإلهیة التی تعرف الله بها إلى عباده ظهرت القواعد الحصر فی خمسة شروط لازمة لکل اسم من الأسماء الحسنى ، دل علیها بوضوح شدید قوله تعالى : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) ، أما کیفیة استخراج الشروط من هذا الدلیل فبیانه کالتالی : الشرط الأول من شروط الإحصاء هو ثبوت النص فی القرآن والسنة ، فطالما لم یصح عن النبی صلى الله علیه وسلم حدیث فی تعینها وسردها ، فلا بد لإحصائها من وجود الاسم نصا فی القرآن أو صحیح السنة ، وهذا الشرط مأخوذ من قوله : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) ، ولفظ الأسماء یدل على أن أنها معهودة موجودة ، فالألف واللام فیها للعهد ، ولما کان دورنا حیال الأسماء هو الإحصاء دون الاشتقاق والإنشاء فإن الإحصاء لا یکون إلا لشیء موجود ومعهود ولا یعرف ذلک إلا بما نص علیه القرآن والسنة ، قال ابن تیمیة : (الأسماء الحسنى المعروفة هی التی وردت فی الکتاب والسنة) (الأصفهانیة 19) ، ومن المعلوم فی مذهب أهل السنة أن الأسماء توقیفیة على الأدلة السمعیة ولا بد فیها من تحری الدلیل بطریقة علمیة تضمن لنا مرجعیة الاسم إلى کلام الله ورسوله صلى الله علیه وسلم ، ولا یکون ذلک إلا بالرجوع إلى ما ورد فی القرآن بنصه أو صح فی السنة على طریقة المحدثین ؛ فمحیط الرسالة لا تخرج دائرته عن ذلک ، وعلى ذلک لیس من أسماء الله النظیف ولا الواجد ولا الماجد ولا الحنان ولا القیام لأنها جمیعا لم تثبت إلا فی روایات ضعیفة أو قراءة شاذة . أما الشرط الثانی فهو علمیة الاسم فیشترط فی الإحصاء أن یرد الاسم فی النص مرادا به العلمیة ومتمیزا بعلامات الاسمیة المعروفة فی اللغة ، کأن یدخل على الاسم حرف الجر کما فی قوله : (وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ ) (الفرقان:58) ، أو یرد الاسم منونا کقوله : (سلام قولا من رب رحیم) أو تدخل علیه یاء النداء کما ثبت فی الدعاء : (یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ) ، أو یکون الاسم معرفا بالألف واللام کقوله: (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى) (الأعلى:1) ، أو یکون المعنى مسندا إلیه محمولا علیه کقوله : (الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیراً) (الفرقان:59) ، فهذه خمس علامات یتمیز بها الاسم عن الفعل والحرف وقد جمعها ابن مالک فی قوله : بالجر والتنوین والندا وأل : ومسند للاسم تمییز حصل (ابن عقیل1/21) ، فلا بد إذا أن تتحقق فی الأسماء علامات الاسم اللغویة وهذا الشرط مأخوذ من قوله : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) ، فمنى الدعاء بها أن تدخل علیها أداة النداء سواء ظاهرة أو مضمرة ، والنداء من علامات الاسمیة ، قال ابن تیمیة : (الأسماء الحسنى المعروفة هی التی یدعى الله بها) (الأصفهانیة19) ، وعلیه فإن کثیرا من الأسماء المشتهرة على ألسنة الناس هی فی الحقیقة صفات أفعال ولیست أسماء ، فکثیر من العلماء لاسیما من أدرج الأسماء فی حدیث الترمذی وابن ماجة والحاکم جعلوا المرجعیة فی علمیة الاسم إلى أنفسهم ولیس إلى النص الثابت ، وهذا یعارض ما اتفق علیه السلف فی کون الأسماء الحسنى توقیفیة ، فالمعز المذل اسمان اشتهرا بین الناس شهرة واسعة على أنهما من الأسماء الحسنى ، وهما وإن کان معناهما صحیحا لکنهما لم یردا فی القرآن أو السنة ، فقد ذکرهما من أدرج الأسماء فی حدیث الترمذی وکذلک عند ابن ماجة والبیهقی وغیرهم ، لکن حجتهم فی إثبات الاسمین هو ما ورد فی قوله تعالى : (تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ) (آل عمران:26) ، فالله أخبر أنه یُؤْتِی وَیَنْزِعُ وَیُعِزُّ وَیُذِلُّ ویشاء ولم یذکر سوى صفات الأفعال ، فهؤلاء اشتقوا لله اسمین من فعلین وترکوا باقی الأفعال فیلزمهم تسمیته بالمُؤْتِی وَالمنْزِعُ والمشیء طالما أن المرجعیة فی علمیة الاسم إلى الرأی والاشتقاق ، وکذلک الخافض الرافع لم یردا فی القرآن ولا السنة لکن من أدرجهما استند إلى الحدیث المرفوع : (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لاَ یَنَامُ وَلاَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَنَامَ یَخْفِضُ الْقِسْطَ وَیَرْفَعُهُ) (م179) ، وقس على ذلک المبدیء المعید الضار النافع العدل الجلیل الباعث المحصی المقسط المانع الدافع الباقی . أما الشرط الثالث من شروط الإحصاء فهو الإطلاق وذلک بأن یرد الاسم مطلقا دون تقیید ظاهر أو إضافة مقترنة بحیث یفید المدح والثناء بنفسه ، لأن الإضافة والتقیید یحدان من إطلاق الحسن والکمال على قدر المضاف وشأنه وقد ذکر الله أسماءه باللانهائیة فی الحسن فقال : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) ، أی البالغة مطلق الحسن بلا قید ویدخل فی الإطلاق أیضا اقتران الاسم بالعلو المطلق على الکل لأن معانی العلو هی فی حد ذاتها إطلاق فالعلو یزید الإطلاق کمالا على کمال ، قال ابن تیمیة : (الأسماء الحسنى المعروفة هی التی تقتضی المدح والثناء بنفسها) (الأصفهانیة19) ، وإذا کانت الأسماء الحسنى لا تخلو فی أغلبها من تصور التقیید العقلی بالممکنات وارتباط آثارها بالمخلوقات کالخالق والخلاق والرازق والرزاق ؛ أو لا تخلو من تخصیص ما یتعلق ببعض المخلوقات دون بعض ؛ کالأسماء الدالة على صفات الرحمة والمغفرة مثل الرحیم والرءوف والغفور والغفار ؛ فإن ذلک التقیید لا یدخل تحت الشرط المذکور وإنما المقصود هو التقیید بالإضافة الظاهرة فی النص فلیس من أسماء الله البالغ (إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ) (الطلاق:3) ، ولا یصح إطلاقه فی حق الله ولا المخزی (وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ) (التوبة:2) ، ولا الخادع (إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ َ) (النساء:142) ولا المتم (وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ) (الصف:8) ولا الفالق والمخرج: (إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى .. وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ ..) (الأنعام:95) ، وکذلک الغافر والقابل والشدید وقس على ذلک الفاطر والجاعل والمنزل والسریع والمحیی الرفیع والنور والبدیع والمحیط والکاشف والصاحب والخلیفة والقائم والزارع والماهد الطبیب والفاعل ، فهذه أسماء مقیدة تذکر فی حق الله على الوضع الذی قیدت به فنقول : یا مقلب القلوب ولا نقل یا مقلب فقط على الإطلاق فی المعنى ، أما الإطلاق الذی هو شرط فی الإحصاء فهو کالأسماء التی ورد فی قوله ( المَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ العَزِیزُ الجَبَّارُ المُتَکَبِّرُ ) (الحشر:23).
الشرط الرابع من شروط الإحصاء دلالة الاسم على الوصف فلا بد أن یکون اسما على مسمى لأن الله بین أن أسماءه أعلام وأوصاف فقال فی الدلالة على علمیتها : (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) (الإسراء:110) ، فکلها تدل على مسمى واحد ؛ ولا فرق بین الرحمن أو الرحیم أو الملک أو القدوس أو السلام إلى آخر ما ذکر فی الدلالة على ذاته ، وقال فی کون أسمائه دالة على الأوصاف(وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) فدعاء الله بها مرتبط بحال العبد ومطلبه وما یناسب حاجته واضطراره من ضعف أو فقر أو ظلم أو قهر أو مرض أو جهل أو غیر ذلک من أحوال العباد ، فالضعیف یدعو الله باسمه القادر المقتدر القوی ، والفقیر یدعوه باسمه الرازق الرزاق الغنی ، والمقهور المظلوم یدعوه باسمه الحی القیوم إلى غیر ذلک مما یناسب أحوال العباد والتی لا تخرج على اختلاف تنوعها عما أظهر الله لهم من أسمائه الحسنى ، فلو کانت الأسماء جامدة لا تدل على وصف ولا معنى لم تکن حسنى لأن الله أثنى بها على نفسه فقال : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) والجامد لا مدح فیه ولا دلالة له على الثناء ، کما أنه یلزم أیضا من کونها جامدة أنه لا معنى لها ، ولا قیمة لتعدادها أو الدعوة إلى إحصائها ، ویترتب على ذلک أیضا رد حدیث الصحیحین (إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ اسْمَا مِائَةً إِلاَّ وَاحِدًا مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ) ، أما مثال ما لم یتحقق فیه الدلالة على الوصف من الأسماء الجامدة ما ورد فی الحدیث القدسی : (وَأَنَا الدَّهْرُ) فالدهر اسم لا یحمل معنى یلحقه بالأسماء الحسنى کما أنه فی حقیقته اسم للوقت والزمن قال تعالى عن منکری البعث : (وَمَا یُهْلِکُنَا إِلا الدَّهْرُ) (الجاثیة:24) وهم یریدون مرور اللیالی والأیام ، فهو سبحانه خالق الدهر وما فیه ویلحق بذلک أیضا الحروف المقطعة فی أوائل السور والتی اعتبرها البعض من أسماء الله فلا یصح أن تقول فی ألم اللهم یا ألف ویا لام ویا میم اغفری لی.
الشرط الخامس والأخیر من شروط الإحصاء أن یکون الوصف الذی دل علیه الاسم فی غایة الجمال والکمال فلا یکون المعنى عند تجرد اللفظ منقسما إلى کمال أو نقص أو یحتمل شیئا یحد من إطلاق الکمال والحسن وذلک الشرط مأخوذ من قوله (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) ، وکذلک قوله : (تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَالإِکْرَامِ) (الرحمن:78) ، فالآیة تعنی أن اسم الله تنزه وتمجد وتعظم وتقدس عن کل معانی النقص لأنه سبحانه له مطلق الحسن والجلال وکل معانی الکمال والجمال ، فلیس من أسمائه الحسنى الماکر والخادع والفاتن والمضل والمستهزیء والکاید ونحوها لأن ذلک یکون کمالا فی موضع ونقصا فی آخر فلا یتصف به الله إلا فی موضع الکمال فقط وکما ورد به النص ، هذه هی الشروط التی تضمنها قوله تعالى : (وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) ، وعند تتبع ما ذکره مختلف العلماء الذین تکلموا فی إحصاء الأسماء ، والذین بلغ إحصاؤهم جمیعا ما یزید على المائتین والثمانین اسما ثم تطبیق هذه الشروط على ما جمعوه لم تنطبق إلا على تسعة وتسعین اسما فقط دون لفظ الجلالة ، وقد کانت مفاجأة لی کما هو الحال لدى القارئ ، فالتقنیة الحدیثة وقدرة جهاز الکمبیوتر فی استقصاء الاسم ومشتقات المعنى اللغوی فی الموسوعات الإلکترونیة الضخمة ساعدت بشکل مذهل على إظهار ما ذکر نبینا صلى الله علیه وسلم فی أن الأسماء الحسنى الثابتة فی الکتاب والسنة تسعة وتسعین اسما بلا مزید ، ویمکن لأی باحت الآن أن یصل إلى النتیجة ذاتها إذا استخدم هذه التقنیة التزم الضوابط والشروط السابقة ، وقد حان الآن عرض الأسماء الثابتة فی الکتاب والسنة بأدلتها :
الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ : ( تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ) (فصلت:2) الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ : ( هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ) (الحشر:23) ، الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ : ( هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ) (الحشر:24) ، الأَوَّلُ الآخِرُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ : ( هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ) (الحدید:3) ، السَّمِیعُ الْبَصِیرُ : ( لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ) (الشورى:11) ، الْمَوْلَى النَّصِیرُ : ( فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ) (الحج: 78) ، العفو الْقَدِیرُُ : ( فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوّاً قَدِیراً ) (النساء:149) ، اللطیف الْخَبِیر : ( وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ) (الأنعام:103) ، الوِتْر حدیث: (وَإِنَّ اللَّهَ وِتْرٌ یُحِبُّ الْوِتْرَ) (صحیح :خ م) ، الجَمِیلُ حدیث: (إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ) (صحیح :م) ، الْحَیِیُّ السِّتِیر حدیث: (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَیِىٌّ سِتِّیرٌ یُحِبُّ الْحَیَاءَ وَالسَّتْرَ) (صحیح :د ن) ، الْکَبِیرُ الْمُتَعَالَ : ( عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ) (الرعد:9) الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ : ( وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ) (إبراهیم:48) الْحَقُّ الْمُبِینُ : ( وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ ) (النور:25) الْقُوَّیُِّ الْمَتِینُ : ( وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ) (الشورى:19) ( إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ) (الذاریات:58) ، الْحَیُّ الْقَیُّومُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ : ( اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ) ( وَلا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ) (البقرة:255) ، الشَّکُورُ الحلیم : ( وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ ) (التغابن:17) ، الْوَاسِعُ العلیم : ( إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ) (البقرة:115) ، التواب الحکیم : ( وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ ) (النور:10) الْغَنِیُّ الکریم : ( وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ) (النمل:40) الأَحَدُ الصَّمَدُ : ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُالصَّمَدُ ) (الإخلاص:2) القریب المجیب : ( إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ ) (هود:61) ، الْغَفُورُ الودود : ( وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ) (البروج:14) ، الولی الحمید : (وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ) (الشورى:28) الحفیظ المجید: ( وَرَبُّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ ) (سبأ:21) ( ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ ) (البروج:15) ، الفتاح : ( وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ ) (سبأ:26) ، الشهید : ( إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ) (الحج:17) ، المقدم المؤخر حدیث:(أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ) (صحیح :خ) الْمَلِیکُ الْمُقْتَدِرْ : ( فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ) (القمر:55) ، المسعر القابض الباسط الرَّازِقُ حدیث: (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُسَعِّرُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ الرَّازِقُ) (صحیح :د)الْقَاهِر : ( وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ) (الأنعام:18) ، الدَّیَّانُ حدیث: (یَحْشُرُ اللَّهُ الْعِبَادَ فَیُنَادِیهِمْ .. أَنَا الْمَلِکُ أَنَا الدَّیَّانُ) (صحیح خ) الشَّاکِرُ : ( وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ ) (البقرة:158) الْمَنانَّحدیث : (لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الْمَنَّانُ) (صحیح :د) ، الْقَادِرُ : ( فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ ) (المرسلات:23) الْخَلاقُ : ( إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاقُ الْعَلِیمُ ) (الحجر:86) ، الْمَالِکُ حدیث: (لاَ مَالِکَ إِلاَّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ) (صحیح :خ) ، الرَّزَّاقُ : ( إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ) (الذاریات:58) الوکیل : ( وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ) (آل عمران:173) ، الرقیب : ( وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً ) (الأحزاب:52) ، المحسنحدیث: (إن الله محسن یحب الإحسان) (صحیح:طب) ، الحسیب : ( إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً ) (النساء:86) ، الشافی حدیث: (اشْفِ أَنْتَ الشَّافِی) (صحیح :خ) ، الرفیق حدیث: (إِنَّ اللَّهَ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ فِی الأَمْرِ کُلِّهِ) (صحیح :خ م) ، المعطی حدیث: (وَاللَّهُ الْمُعْطِى وَأَنَا الْقَاسِمُ) ، المقیت : ( وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتاً ) (النساء:85) ، السَّیِّدُ حدیث: : (السَّیِّدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى) (صحیح :د) ،الطیب حدیث: (إِنَّ اللَّهَ طَیِّبٌ لاَ یَقْبَلُ إِلاَّ طَیِّبًا) (صحیح :خ) ، الحکم حدیث: (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَکَمُ وَإِلَیْهِ الْحُکْمُ) (صحیح :د) ، الأکرم : ( اقْرَأْ وَرَبُّکَ الأَکْرَمُ ) (العلق:3) البر : ( إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ) (الطور:28)الْغَفَّارِ : ( رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ) (صّ:66) ، الرءوف : ( وَأَنَّ اللهَ رَءوفٌ رَحِیم ٌ) (النور20) ، الوهاب : ( أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ ) (صّ:9) ، الجوادحدیث: (إِنَّ اللَّهَ جَوَادٌ یُحِبُّ الْجُودَ) (صحیح:حل) ، السبوح : حدیث: (سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلاَئِکَةِ وَالرُّوحِ) (صحیح :م) الْوَارِثِ : ( وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ) (الحجر:23) الرب : (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ) (سبأ:15) الأعلى : ( سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى ) (الأعلى:1) ، الإله : ( وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ) (البقرة:163).
هذا مع مراعاة أن ترتیب الأسماء الحسنى مسألة اجتهادیة راعینا فی معظمها ترتیب اقتران الأسماء بورودها فی الآیات مع تقارب الألفاظ على قدر المستطاع لیسهل حفظها بأدلتها والأمر فی ذلک متروک للمسلم وطریقته فی حفظها .
وإتماما للفائدة نذکر الأسماء التی لم تثبت أو توافق شروط الإحصاء فیما اشتهر على ألسنة العامة من إدراج الولید بن مسلم عند الترمذی وعددها تسعة وعشرون اسما وهی الخافضُ الرَّافِعُ المعزُّ المذِل العَدْلُ الجَلِیلُ البَاعِثُ المُحْصِی المُبْدِیءُ المُعِیدُ المُحْیِی المُمِیتُ الوَاجِدُ المَاجِدُ الوَالِی المنتَقِمُ ذُو الجَلاَلِ وَالإکْرَامِ المُقْسِط الجَامِعُ المُغْنِی المَانِعُ الضَّارُّ النَّافِعُ النُّورُ الهَادِی البَدِیعُ البَاقِی الرَّشِیدُ الصَّبُور .
وأما ما أدرجه عبد الملک الصنعانی عند ابن ماجة واشتهر فی بعض البلدان الإسلامیة فالأسماء التی لم تثبت أو توافق شروط الإحصاء عنده عددها تسعة وثلاثون اسما وهی الْبَارُّ الْجَلِیلُ الْمَاجِدُ الْوَاجِدُ الْوَالِی الرَّاشِدُ الْبُرْهَانُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ الْبَاعِثُ الشَّدِیدُ الضَّارُّ النَّافِعُ الْبَاقِی الْوَاقِی الْخَافِضُ الرَّافِعُ الْمُعِزُّ الْمُذِلُّ الْمُقْسِطُ ذُو الْقُوَّةِ الْقَائِمُ الدَّائِمُ الْحَافِظُ الْفَاطِرُ السَّامِعُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الْمَانِعُ الْجَامِعُ الْهَادِی الْکَافِی الأَبَدُ الْعَالِمُ الصَّادِقُ النُّورُ الْمُنِیرُ التَّامُّ الْقَدِیمُ .
وبخصوص ما أدرجه عبد العزیز بن حصین عند الحاکم فالأسماء التی لم تثبت أو توافق شروط الإحصاء عددها سبعة وعشرون اسما هی : الحنان البدیع المبدیء المعید النور الکافی الباقی المغیث الدائم ذو الجلال والإکرام الباعث المحیی الممیت الصادق القدیم الفاطر العلام المدبر الهادی الرفیع ذو الطول ذالمعارج ذو الفضل الکفیل الجلیل البادی المحیط ، وق بینت تفصیلا علة عدم ثبوتها أو إحصائها فی بحث الأسماء الحسنى الثابتة فی الکتاب والسنة ..........انتهی .

تمت بحمد الله
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.