گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مسندبوس نویسه گردانی: MSNDBWS مسندبوس . [ م َ ن َ ] (نف مرکب ) مسندبوسنده . بوسنده ٔ مسند. که مسند را میبوسد. کنایه از غلام و بنده و زیردست و مطیع : پس آنگه بوسه زد بر مسند شاه که مسندبوس بادت زهره و ماه .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود