اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حک

نویسه گردانی: ḤK
حک . [ ح ِک ک ] (ع اِ) شک . || حک شر؛ بسیار پیش آینده ببدی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حک . [ ح َک ک ] (ع مص ) خاریدن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). بخارش آمدن . بخاریدن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خارانیدن . خارا...
حک بالا. [ ح َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در شانزده هزارگزی شمال آستانه و هشت هزارگزی راه مالرو عم...
حک کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . سودن : عارفان خال سویدا را ز دل حک میکننداینقدر ای ساده دل نقش و نگار خانه چیست .صائب .
حک پایین . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کزازبالا بخش سربند شهرستان اراک واقع در 16هزارگزی شمال آستانه و هشت هزارگزی راه مالرو عمومی . ن...
حک و اصلاح . [ ح َک ْ ک ُ اِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) حذف و تغییر کلمه یا کلماتی در عبارت که با آن حذف و تغییر، عبارت شیواتر و رساتر گرد...
هک . [ هََ ک ک ](ع مص ) به شمشیر زدن کسی را. || دریافتن کسی را بگنی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || افکنده شدن . (منتهی الارب )....
این واژه افغانی است، به معنای گیچ، مات و مبهوت میباشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.