گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پریان نویسه گردانی: PRYAN پریان . [ پ َ ] (اِخ ) موضعی است به نزدیکی پل سالار بر راه هرات و ماوراءالنهر ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی پریان پریان . [ پ َ ] (اِ) ج ِ پری . جِنَّة. رجوع به پری شود. || مخفف پرنیان است . (شعوری ). ابریشم و حریر و ململ . || چرم شتر. جان پریان جان پریان . [ ن ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری باشد. (برهان ). کنایه از شراب : میکند جان جان پریان را جنون دل فراق ... شاه پریان شاه پریان . [ هَِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس و بزرگ پریها. شاه اجنه . قهرمانی که در افسانه ها و فلکلورایرانی نقش های مهم بعهده دار... ناخن پریان ناخن پریان . [ خ ُن ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از صدف باشد وآن شبیه است به ناخن و بسیار خوشبوی می باشد و عربان اظفارالطیب خوانند... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود