اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افریقی

نویسه گردانی: ʼFRYQY
افریقی . [ اِ ] (اِخ ) محمدبن احمد ملقب به المتیم و مکنی به ابوالحسن . او راست : کتاب اشعار الندماء وکتاب الانتصار للمتنبی و جز آن . او را دیوان اشعار بزرگی نیز هست ، من او را در بخارا بحال شیخوخت و در سیمای اهل حرف دیدم . او متطبب بود و از نجوم نیز اطلاع داشت لیکن پیشه ای که بدان اعتماد داشت شاعری بود و از اشعار خودش که بر من انشاد کرد؛ ابیات زیر بود:
و فتیة ادباء ما علمتهم
شبهتهم بنجوم اللیل اذ نجموا.
و نیز ابیات زیر از اشعار اوست که بر من انشاد کرد:
تلوم علی ترکی الصلوة حلیلتی
فقلت اغربی عن ناظری انت طالق
فواﷲ لاصلیت للّه مفلسا
یصلی له الشیخ الجلیل وفائق .

(از یتیمةالدهر ج 4 ص 81).


که افریقی ار گم شد از رای و راه
ز بدبختی آورد بر خود سپاه .

(گرشاسب نامه ص 226).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
افریقی . [ اِ ] (ص نسبی ) این نسبت است به افریقیه که شهر بزرگ و معروفی است از بلاد مغرب بنزدیک اندلس که در زمان عثمان بن عفان بدست م...
افریقی . [ اِ ] (اِخ ) سحنون بن سعید التنوخی مکنی به ابوسعید از فقهای اصحاب مالک که مدتی با او مجالست داشت و مذهب مالکی بوسیله ٔ وی در م...
حجر افریقی . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است مابین خفت و ثقل و اجزاء او مختلف است در صلابت و لین . با خطوط سفید مثل اقلیم...
صائغ افریقی . [ ءِ غ ِ اِ ] (اِخ ) محدث است . سمعانی گوید: الصائغ الافریقی رجل معروف و قد روی . قاله ابن یونس .
صایغ افریقی . [ ی ِ غ ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صائغ افریقی شود.
قسطنطین آفریقی . [ ق ُ طَ طی ن ِ ] (اِخ ) یکی از مسلمانان تونس بود که در بغداد درس خواند و به هند سفر کرد و به تونس برگشت و به نصرانیت گر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.