اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مثنی

نویسه گردانی: MṮNY
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نی ] (ع ص ) کسی که دو تا می کند و مضاعف می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثنیه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مثنی . [ م َ نا ] (ع ص ، ق ) دو دو. (ترجمان القرآن ). دوگان دوگان . (دهار). دو دو و گویند جاؤا مثنی ، ای اثنین اثنین و اثنتین اثنتین ۞ . (از م...
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نا ] (ع ص ) دوبار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || مضاعف . (ناظم الاطباء). دو برابر : گرگ چون مراد خویش مثنی یافت به ط...
مثنی . [ م َ نی ی ] (ع ص ، اِ) دو تا ثوب . (السامی ). اسم پارچه ای است که آن را دو تا و دو تاه گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامه ٔ دو...
مثنی . [ م ُ ] (ع ص ) ثناگو. آنکه ثنا گوید : و ایشان داعی و ذاکر و مثنی و شاکر به بلاد و دیار خود مراجعت نمودند. (ظفرنامه ٔ یزدی چ امیرکبیر ...
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نا ] (اِخ ) لقب حسن بن حسن بن علی (ع ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابوعبداﷲ المثنی بن صباح شود.
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابوغفار المثنی بن سعد الطائی بصری شود.
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابومحمد مثنی القطان شود.
مثنی . [ م ُ ث َن ْ نا ](اِخ ) رجوع به ابومنازل مثنی بن مأوی العبدی شود.
مثنی .[ م ُ ث َن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابومنصور مثنی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.