اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نابغة

نویسه گردانی: NABḠ
نابغة. [ ب ِ غ َ ] (ع ص ) مرد بزرگ شأن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ مرتبه . (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان . (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || مُجید. فصیح . (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج ). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر نیکو گوید. (ناظم الاطباء). آن که شعر نیکو گوید و پدران او شاعر نبوده اند. شاعری خوشگوی که از خانواده ٔ شعرا نباشد. (یادداشت مؤلف ). || کلمه ای که فصاحت آن آشکار است . (اقرب الموارد) (المنجد). || جَلد. زیرک . عاقل . (زمخشری ). داهیه . ج ، نَوابِغ.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نابغه . [ ب ِ غ َ ] (اِخ ) نابغه ٔ بنی تغلب ، نامش حارث بن غزوان است و در ص 225 الموشح اشارتی به نام اوست . رجوع به حارث شود.
نابغه . [ ب ِ غ َ ] (اِخ ) بنت عبداﷲ. مادر عمروبن عاص است . زن آوازخوان بدنامی بود. ابوالفرج اصفهانی آورده است : زنی از شیعیان علی به عمر...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ بالیمات bâlimât (کردی: بلیمه ت) 2ـ کوژیب kužib (سغدی: kužb) **** فانکو آدینات 09163657861
نابغه ٔ جعدی . [ ب ِ غ َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) از شاعران قوی طبع جاهلیت و اسلام است . در نام و نسب جعدی اختلاف است . ابوالفرج اصفهانی نام او را ...
نابغه ٔ ذبیانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ذُب ْ ] (اِخ ) از اعاظم سخنوران عرب در عهد جاهلیت است ۞ . ابوالفرج اصفهانی نام و نسب او را چنین آرد: زیادبن ...
نابغه ٔ شیبانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) عبداﷲبن مخارق بن سلیم بن حضیرة ۞ بن قیس معروف به نابغه ٔ شیبانی ، از قبیله ٔ بنی شیبان است و از...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.