اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آئینه

نویسه گردانی: ʼAʼYNH
آئینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رجوع به آیینه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
آینه، وسیله‌ای است که به علت صافی و بازتاب بالایش، بر رویهٔ خود، تصویر اجسام را نشان می‌دهد. پرتوهای نور بازتابیده از رویهٔ یک آینه در نقطه‌ای به نام ...
خانه ٔ آئینه . [ ن َ / ن ِ ی ِ ن َ/ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آئینه خانه . (آنندراج ) : این خانه که چون چشم بود معدن نوراز آینه اش دیده ...
در علوم رایانه، آینه (به انگلیسی: Mirror) به نسخه رونوشت عینی یک مجموعه داده گفته می‌شود. در شبکهٔ اینترنت یک وب‌گاه آینه، رونوشتی عینی (کپی دقیق و کا...
وایقان آئینه لو. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان میشه پاره ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 20هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر، دارای 392 تن سکن...
آیینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آینه . مرآت . آئینه . آبگینه : آیینه عزیز شد بر ماچون نور گرفت و روشنائی . ناصرخسرو.هنگام سپیده دم خروس سحری دانی ک...
آیینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر یک از قطعات آهنین که مبارزترین پوشیدی : نماید ز آیینه پوشی سوارچو آیینه ٔ تیغ در کارزار. طاهر وحید.ماه سر منجوق ...
آیینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آینه . سان . آئین . طریق . منوال .گونه . حال و صورت . و هرآیینه و هرآینه مرکب از هر وآینه به معنی مذکور است که به ...
آیینه . [ ن َ ] (اِخ ) رجوع به ایل کرند شود.
عیینة. [ ع ُ ی َی ْ ن َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر عین است . یعنی چشم خرد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به عَین شود.
عیینة. [ ع ُ ی َی ْ ن َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان . محدث . رجوع به ابومالک (عیینة...) شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.