اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زیرمیانه

نویسه گردانی: ZYRMYANH
زیرمیانه . [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون . مرادف زیر از میانه . (آنندراج ). کمتر از حد وسط. پست . ناچیز :
نامزد غمی ز دهر ۞ ای دل خون گرفته هان
زیرمیانه خوش نشین چون غم تست بیکران .

مجیر بیلقانی (از بهار عجم ).


گرچه امام دین بدم تا که به دیر در شدم
در بن دیر خویش را رند زمانه یافتم
نعره زنان برون شدم دلق و سجاده سوختم
طاعت و زاهدی خود زیرمیانه یافتم .

عطار (دیوان چ تفضلی ص 370).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.