اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروز

نویسه گردانی: MRWZ
مروز. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مرز، به معنی بازدارنده ٔآب . (از اقرب الموارد از لسان ). رجوع به مرز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مروذ. [ م َرْ رو ] (اِخ ) مدغم مروالروذ است و جمیع اهل خراسان آن را چنین تلفظ کنند. (از معجم البلدان ). رجوع به مروالرود شود. این نام در شع...
مروض . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر روض و ریاضة. رجوع به روض و ریاضة شود. || فرس مروض ؛ اسب رام کرده . (منتهی الارب ). مطیع و مسخر ش...
مروض . [ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویض . رجوع به ترویض شود. ریاضت دهنده . (غیاث ) (آنندراج ).
مروض . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویض . رجوع به ترویض و مَروض شود.ریاضت داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). کره اسب مطیع و مسخر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.