غزنوی
نویسه گردانی:
ḠZNWY
ترکیب دوسبک شعری غزل و مثنوی با یکدیگر به صورت ادغامی را گویند، که غزل = غز + ل، مثنوی = مث + نوی درنتیجه دو تکه از ابتدای غزل و سه تکه از انتهای مثنوی به صورت ادغامی با مفهوم جدیده غزنوی و سبک شعری جدید خواهد شد.
مستیَ رنگَ دودیدت چون عیان *** هستیَ زنگَ صدایت چون بیان
هستیَ ̓هرم کًلامًت این ز آن *** مستیَ شًرمَ بیانًت این به آن
شعری از مزدیسنا اوستا
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به غزنه . (آنندراج ). منسوب است به غزنه که از بلاد هند است . (انساب سمعانی ). منسوب به غزنین و غ...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) او راست : کتاب «النتف فی الفتاوی » که علی جمالی در ادب الاوصیاء آن را ذکر کرده است . دانشمندان دیگر هم کتبی به...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 1445م .) از دانشمندان هند است . در دولت آباد واقع در دکن متولد شد و در دهلی دانش فراگرفت و قاضی القض...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) متوفی به سال 593 هَ .ق . = 1197م .) احمدبن محمدبن سعید اصولی . فقیهی بود و در حلب درگذشت . او راست : «روضة اختلاف ا...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 556 هَ .ق .) ۞ اشرف الدین حسن بن محمد حسینی غزنوی ، مکنی به ابومحمد و مشهور به اشرف ، از فصحای بز...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (704-773 هَ . ق .) سراج الدین ، عمربن اسحاق بن احمد هندی . از اکابر فقهای حنفی بود. او راست : «الفتاوی السراجیة» خطی ...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 582 هَ . ق . = 1186م .) عالی بن ابراهیم بن اسماعیل غزنوی ، ملقب به تاج الشریعة، فقیهی حنفی و مفسر ب...
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (حکیم ...) مجدودبن آدم سنائی : بشنو این پند از حکیم غزنوی تا بیابی در تن مرده نوی . مولوی .رجوع به سنایی شود.
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) محمدبن محمود قاضی غزنوی ، ملقب به معین الدین و مکنی به ابوالعلاء. او راست : کتاب «سرالسرور» در ذکر شعرای زمان خود....
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) محمودبن سبکتگین را گویند. (از آنندراج ) : ناز و نیاز کار ایاز است و غزنوی کآن بنده ٔ نیاز شد و این غلام ناز. ملاشانی ...