عضوض
نویسه گردانی:
ʽḌWḌ
عضوض . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِض ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عِض شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عضوض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) چیزی که گزیده شود و خوردنی ، ازآن جمله است : ماعندنا عضوض . (از منتهی الارب ). آنچه گاز گرفته شود و خورده شود. (از ...
عزوز. [ ع َ ] (ع ص ) ناقه ای که سوراخ پستانش تنگ باشد، و نیز گوسفند. (از منتهی الارب ). ماده شتر تنگ احلیل ، چنانکه گویند: ما العزوز کالفتوح ؛...
عزوز. [ ع ُ ] (ع مص ) تنگ پستان شدن ناقه . (ازمنتهی الارب ). «عَزوز» گشتن ماده شتر. (از اقرب الموارد). عِزاز. و رجوع به عزاز شود. || قوی گر...
اذوذ. [ اَ ] (ع ص ) برّان . بسیار برنده .- سیف اذوذ ؛ شمشیر بران .- شفره ٔ اذوذ ؛ کارد بران .
عزوز حفصی . [ ع َزْ زو زِ ح َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن احمدبن محمدبن ابی بکر حفصی هنتابی ، مکنی به ابوفارس و مشهور به عزوز (761-837 هَ .ق .). وی ...