اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غبط

نویسه گردانی: ḠBṬ
غبط. [ غ ُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ غابط. (منتهی الارب ). رجوع به غابط شود. || ج ِ غَبیط. (منتهی الارب ). رجوع به غبیط شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
غبط. [ غ َ ] (ع مص ) رشک نمودن و آرزو بردن به حال کسی بی آن که زوال آن خواهد از وی .غبطه غبطاً و غبطة و منه فی الدعاء: «اللهم غبطاً لا ...
قبط. [ ق َ ](ع مص ) به دست فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فعل آن از باب نصر است . (منتهی الارب ).
قبط. [ ق ِ ] (اِخ ) گروهی از مردم مصر. (منتهی الارب ). گروهی از مردم مصر که آباء و اجدادشان در مصر بوده بخلاف سبط که از اولاد یعقوب در آنجا...
قبط. [ ق ِ ] (اِخ ) دودمانی است از حمیر. (الانساب ).
قبط. [ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به قفط شود.
قبط. [ ق ُ / ق ِ ] (اِخ ) ۞ بزبان عربی اسم جمع است و مفرد آن قبطی و قفطی آید و آن نام مردم قدیم مصر و بقایای آن قوم است که امروز در ...
قبط. [ ق ُ ] (اِخ ) ابن حام بن نوح . مؤلف تاریخ گزیده آرد: حام را شش پسر بود یکی ازآنان قبط است . (از تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 28).
غبت . [ غ ُب ْ ب َ ] (ع اِ) غبة. رجوع به غبه شود.
تاریخ قبط جدید. [ خ ِ ق ُ طِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ مصر جدید شود.
تاریخ قبط قدیم . [ خ ِ ق ُ طِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ مصر قدیم شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.