اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لحو

نویسه گردانی: LḤW
لحو. [ ل َح ْوْ ] (ع مص ) دشنام دادن . (منتهی الارب ). || زشت گردانیدن . (منتخب اللغات ). || پوست باز کردن از درخت . (منتهی الارب ). پوست از چوب باز کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). پوست باز کردن . || دور کردن چیزی از چیزی . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
لهو. [ ل َ ] (هندی ، اِ) اسم هندی خون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
لهو. [ ل َ هَُ وو ] (ع ص ) رجل ٌ لهو؛ مرد بازنده . مرد بسیار غفلت کننده و اعراض نماینده . (منتهی الارب ). مرد بسیار بازی و غفلت . (مهذب الاسماء).
لهو. [ ل َهَْ وْ ](ع مص ) بازی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ). || انس گرفتن زن به سخن کسی و به شگفت آمدن وی . || جماع ...
لهو. [ ل َهَْ وْ ] (ع اِ) زن که بدان بازی کنند یا فرزند. (منتهی الارب ). بازی . طرب . لعب . ملهی . آنچه مشغول کند مردم را. چیزی که از عمل ...
لهو کردن . [ ل َهَْ وْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازی کردن .لعب کردن . (منتهی الارب ). لهو. و رجوع به لهو شود.
لهو و لعب . [ ل َهَْ وُ ل َ ع ِ / ل َهَْ وُ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طرب و بازی و عشرت و شادی و سرگرمی . رجوع به لهو و نیز لعب شود : حاصل...
له و علیه . [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) ۞ بسود و بزیان کسی . برای او و بر او. به او و بر او.
له و لورده . [ ل ِ هَُ ل َ وَ دَ /دِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) له و په . سخت کوبیده . سخت له . خرد و خاکشی . و رجوع به له و نیز له لورده شود.
له و په شدن . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده شدن . خرد و خاکشی شدن . سخت لِه شدن ، چنانکه گوشت کوفته در هاون .
له و په کردن . [ ل ِ هَُپ ِه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده کردن . خرد و خاکشی کردن . سخت لِه کردن چنانکه گوشت کوفته در هاون .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.