اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غبطی

نویسه گردانی: ḠBṬY
غبطی . [ غ َ طا ] (ع اِ) ابر پیوسته بارنده . (منتهی الارب ). غَمَطی ̍.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبط و آن بطنی است از حمیر. (الانساب سمعانی ). رجوع به قبط شود.
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبط و آن دودمانی بوده اند در مصر قدیم . (سمعانی ). رجوع به قبط شود.
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبطی و آن نام اسبی است تندرو و پیشی گیر و بنوقبطی بن عمیر قبطی فرسی به آن منسوب هستند. (الان...
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) ابراهیم . مولای رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم مکنی به ابورافع. وی در فتح مصر حضور داشته و از مردم مصر علی بن ریاح ...
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) ابراهیم بن مسلم بن یعقوب مولای بنی فهر، مردی فقیه و دانا به احکام شرع بود. گویند نیای او یعقوب از صحابیان بوده...
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) ابورافع. مولای رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم . در نام او اختلاف است . گویند اسلم یا هرمز یا ابراهیم یا ثابت بوده است...
قبطی . [ ق ِطی ی ] (اِخ ) خبیربن عبداﷲ قبطی (منسوب به قبط). مولای بنی غفار کسی است که مقوقس ، ماریه را بهمراه او بر رسول خدا صلی اﷲ علیه ...
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) زیادبن عبیداﷲ حمیری از محدثان است . وی از رویفعبن ثابت روایت دارد. (سمعانی ).
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) عبداﷲبن عمیر قبطی . از محدثان است . (سمعانی ).
قبطی .[ ق ِ طی ی ] (اِخ ) عبداﷲبن ولیدبن هاشم از مردم حران است . وی از ابونعیم کوفی روایت کند. ابوحاتم بن حبان در کتاب «الثقات » پس از ایر...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.