اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عطریة

نویسه گردانی: ʽṬRY
عطریة. [ ع ِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث عِطری . خوشبو. ج ، عطریّات . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عطریات شود. || (اِمص ) خوشبویی : و له رائحة فیها عطریة. (ابن البیطار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اطریة. [ اَ/ اِ ی َ ] (ع اِ) ماهیچه که نوعی از طعام اهل شام است . لا واحد له . و بعضی همزه را بکسر خوانند تا موافق بنای مفرد باشد. (منتهی ا...
اطریه . [ اَ ری ی َ ] (اِخ ) نام یکی ازنواحی اندلس . رجوع به حلل السندسیة ج 2 ص 41 شود.
اطریح . [ اِ ] (ع ص ) دراز کج در یکی از دو نیم آن . (از اقرب الموارد). || سنام اطریح ؛ کوهان دراز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). کوهان در...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.