اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واژونه

نویسه گردانی: WʼŽWNH
واژونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) برگشته . معکوس و مقلوب . (برهان ). وارونه . (ناظم الاطباء). وارون . واژون . واژگون . باشگون . باشگونه . باژگون . باژگونه . و رجوع به واژون شود. || دگرگون . آشفته :
فریدون چو گیتی بر آن گونه دید
جهان پیش ضحاک واژونه دید.

فردوسی .


چو خسرو جهان را بدانگونه دید
دل و جان بدخواه واژونه دید.

فردوسی .


|| وارونه کار. کسی که کارهارا معکوس انجام میدهد. واژونه خو :
که خواهد از این دیو واژونه کین
کس او را نیابد همال چنین .

فردوسی .


چو رستم به گفتار او بنگرید
تن اندر کف دیو واژونه دید.

فردوسی .


پس ابلیس واژونه این ژرف چاه
به خاشاک پوشید و بسپرد راه .

فردوسی .


که او را زمانه بر آنگونه بود
همه تنبل دیو واژونه بود.

فردوسی .


|| زشت و نامبارک :
ز دل آز واژونه بیرون کنید
بدل باز پند فریدون کنید.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژونه خوی . [ ن َ / ن ِ] (ص مرکب ) کسی که خوی وی برگشته و بدکار شده باشد.(ناظم الاطباء). برگشته خو. بدخو. زشتخو : پس آیین ضحاک واژونه خوی چ...
سگک واژونه . [ س َ گ َ ک ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام داو از کشتی . (آنندراج ) (غیاث ).
نعل واژونه . [ ن َ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل وارونه . رجوع به نعل وارونه شود : حسن از دایره ٔ عشق نزد پا بیرون نعل واژونه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.