زهرآبه . [ زَ ب َ
/ ب ِ ] (اِ مرکب ) زهرآب . آب آلوده به زهر. مایع سمی . (فرهنگ فارسی معین ). آب زهردار. (ناظم الاطباء). از عالم خونابه . (آنندراج )
: همه مقراضه های پرنیان پوش
همه زهرآبه های خوشتر از نوش .
نظامی .
غالباً در خون دلها غوطه خواهد زد که باز
می زند زهرآبه موج از تیغ مژگان کسی .
ابوالبرکات (از آنندراج ).
|| سمی که از میکروبها ترشح شود. توکسین
۞ . (فرهنگ فارسی معین ). ماده ٔ سمی که بعضی موجودات زنده ، مخصوصاً باکتریها می سازند. وارد شدن زهرابه در جریان خون سبب تولید پازهر (ضدزهر یا ضدسم ) برای خنثی کردن آن می شود. زهرابه یا مخلوط زهرابه و پازهر برای تحصیل ایمنی در مقابل بیماریهای ناشی از زهرابه (مثلاً دیفتری ) بکار میرود. ولی امروزه بیشتر با تزریق مواد زهرآسا
۞ از زهرابه ای که سمیت آن با ترتیب خاصی ناچیز شده ولی خاصیت پازهرانگیزی آن باقی است عمل می کنند. (از دایرة المعارف فارسی ).