خربصیص
نویسه گردانی:
ḴRBṢYṢ
خربصیص . [ خ َ ب َ ] (ع اِ) چیزی در ریگ که بریق و لمعان دارد مانند: چشم ملخ . || گوشواره . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). || نباتی که از دانه ٔ آن طعام سازند. || شتر خرد. || دانه ای از زیور. (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خربسیس . [ خ َ ب َ ] (ع ص ) سخت . محکم . سفت ، منه : ارض خربسیس ؛ زمین سخت . || شی ٔ غیرقابل ملاحظه : مایملک خربسیساً؛ چیزی ندارد. (منتهی الار...