اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تصوق

نویسه گردانی: TṢWQ
تصوق . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) آلوده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تصوق بعذرته ؛ یعنی آلوده گردیدبه پلیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تسوق . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) بازار جستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرید و فروخت کرد...
طسوق . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طَسق . رجوع به طسق شود.
هفت طسوق . [ هََ طَ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح دیوانی ) هفت بار مال را به قم وضع کرده اند و آن را به اصطلاح اهل دیوان هفت وضیعه میگویند و هفت طسو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.